چاپ مطلب چاپ مطلب

ما و آنها….یا بازتولید دوقطبی طبقاتی در ایران / علی دادخواه ، تحلیل گر سیاسی وصنفی

اختصاصی همای گیلان: مفهوم «طبقه اجتماعی» عمری طولانی دارد ولی اینکه پنداشته شود نزاع طبقاتی موتور حرکت جامعه است این تزی است که با مارکسیسم زاییده‌شده است.
هرچند در نگاه اول فرمول بندی طبقاتی برای ساده کردن کل اجتماع با تمام تضادهای ان کارا بنظر می اید ،ولی این ساده کردن تضادها و‌تفاوت ها در جوامع کنونی که مولفه ای فرهنگی ،ملی ،قومی،زبانی ،سیاسی و‌مذهبی زیادی در ان سرمنشا تقسیم بندی های دیگری نه لزوما متاثر از جنس نظام‌تولید و سرمایه هستند ،کارا بنظر نمی اید.
برای خواننده عزیزی که اطلاعات اندکی از مارکسیسم داشته و‌البته اشنایی با کتاب «سرمایه » کارل مارکس ندارد ،شاید فهم موضوعات پیچیده اقتصادی و‌سیاسی که در این یادداشت به فراخور پیش کشیده می شود اسان نباشد ولی حقیر تا جاییکه ممکن است از بحث های فنی دوری می گزینم.هر چند موضوع این یادداشت بررسی ریشه های جامعه شناسی و اقتصادی ظهور احمدی نژاد است که ان شاله خواهد امد.

?اگر شهرنشینی بی ضابطه دهه ۱۳۵۰ ا علت تقویت ریشه های مردمی روحانیت بعنوان یک گروه سنتی شد ، و اهالی محلات فقیر نشین و‌پایین شهریها و در حقیقت همان روستاییان پاک پاخته شهری شده را جذب مذهب و روحانیت کرد، محمود احمدی نژاد نیز با شعار عدالت اجتماعی و افشای فسادهای اقتصادی توانست در طول تقریبا یک دهه بر عرصه سیاسی ایران سایه بیفکند.


این موضوع از انجهت اهمیت دارد که در طول تمامی دولت های سازندگی و‌اصلاحات پس از انقلاب انچه که اولویت نداشت و‌یا مطرح نبود مفهوم « عدالت اجتماعی» به ان شکلی بود که احمدی نژاد مطرح می کرد و جامعه را به‌نوعی نزاع طبقاتی میان فقرا و اغنیا یا همان پرولتاریا و بورژوا پیش می برد.
ولی این موضوع مسبوق به سابقه بود پیش تر از احمدی نژاد حضرت امام خمینی ( ره) نیز با پیش کشیدن وعده تامین ‌عدالت اجتماعی توانست طبقه مزدبگیر شهری را بخود جلب کند.طبقه ای که شامل تهیدستان شهری،زاغه نشین ها وحلبی ابادهای اطراف شهرها بودند که مذهب انها را به مثابه شبکه ای بهم متصل می کرد.

البته احمدی نژاد با طرح این موضوع که موضوع کار دولت مدل موی شهروندان نیست‌!!! عملا یک کپی برداری تاریخی دیگری کرد.او در فضایی که احزاب اصلاح طلب و‌اپوزیسیون در تشتت و‌انزوای نابهنگامی بسر می برند حرفهایی را می زد که به مذاق طبقه متوسط شهری هم‌خوش بیاید.
شما ببینید امام ( ره) نیز حکومت اینده را هم اسلامی و « دموکراتیک‌» معرفی می کرد واین وعده‌در مقطعی که شاه مخالفان خود از جمله جبهه ملی و نهضت ازادی را کوبیده بود ، بسیار پرنفوذ و جذاب بود ،وعده ای که در عمل نیز امام پای ان ایستاد ولی احمدی نژاد در طرح شعارهای فرهنگی مینیمال هم به وعده های خود وفا نکرد.و البته بهمین دلیل بود که حمایت طبقه متوسط شهری را ظرف مدت چهار سال و‌بسیار زود از دست داد و در سال ۸۸ این رویگردانی موجب نزاع طبقاتی تمام عیاری در ایران شد.نزاعی که در ان طبقه متوسط شهری به رهبری روشنفکرانی که احمدی نژاد فهم انها را از بز کمتر می دانست وارد میدان شده بودند.روشنفکرانی که در سال ۵۷ با برچسب ادمهای نازک نارنجی « قلمبه گو» کنار زده شده بودند.البته نابود کردن شبکه سنتی بازار و انزوای روحانیت در دوره احمدی نژاد تک رگه های ارتباط او با طبقات متوسط سنتی را هم گسست .و عملا با تولد لمپن بورژواهایی که در دوره او قدرت پیدا کردند حمایت طبقات فرودست اجتماع را نیز از خود کم‌کرد.و این درست است که اگر او در سال ۹۲ هم کاندید انتخابات بود یا یار دیرینه اش رحیم مشایی هرگز نمی توانست بار دیگر وارد دفتر ریاست جمهوری در خیابان پاستور شود.
در حقیقت احمدی نژاد با تحقیر کردن طبقه متوسط شهری و‌البته گسستن‌ طبقات حاشیه نشین و روستایی از بافت مذهبی عملا تمامی پازل سیاسی ایران را بهم ریخته و با ایجاد جنگ تصنعی بین طبقات و ایجاد فضای « ما و انها » سعی به ادامه حیات سیاسی خود داشته ودارد.ولی با توجه به‌عملکرد معیوب وی در طول ۸ سال ریاست جمهوری اش دیگر این روش هم پاسخگو‌نیست ،بخصوص انکه نماد بوروژوازی که او معرفی می کرد هم حالا درگذشته است.
شاید من در زمینه « عشق به نابرابری» با دستاوردهای علمی و نظریات انگس دیتون موافق تر باشم تا نظرات توماس پکیتی .همانطور که این برنده نوبل اقتصاد ۲۰۱۵ و‌نویسنده کتاب « فرار بزرگ» معتقد است نابرابری هم مطلوب است و‌هم‌وحشت انگیز.ولی انچه واقع گرایانه و‌البته عملگرایانه بنظر می اید انست‌که جهان امروز بسیار مطلوب تر از هر زمان‌دیگری در طول تاریخ زندگی بشر در این کره خاکی است.دیتون در حقیقت از تصورات غلطی که ما در مورد فقر ،درامد و‌رفاه داریم پرده بر می دارد.اما در نمونه ایران من با دیتون‌موافقم که علی رغم تمام انچه که از سوی بنگاههای خبرپراکنی خارجی و البته نمونه های داخلی انها گفته می شود ،شاخص های فقر و رفاه و‌سلامت در ایران در حال بهبودی است.( البته با نوسانات و کاهش هایی که اتفاقا در طول دولت های خود احمدی نژاد داشته است در افت شاخص های بهداشتی ،قدرت خرید ،درامد و رشد تورم ).
و البته ان حجم از تبلیغاتی که احمدی نژاد و‌گروههای نزدیک به او از جمله اصولگرایان راه انداخته اند در به صدر اوردن مطالبات طبقه حاشیه نشین و روستایی ،تنها یک بازی رسانه ای برای بدست اوردن قدرت است و‌نه چیز دیگری.

شما ببینید شعار عدالت و کاهش فاصله طبقاتی یکی از ایده‌های اصلی دولت قبل از زمان روی کارآمدن در ۸ سال گذشته بوده است تا جایی که «دولت عدالت‌محور» به محور اصلی شعارهای دولت تبدیل شد و محمود احمدی‌نژاد از توجه ویژه به اقشار کم‌درآمد و کم‌شدن خط فقر گفت. براساس برآورد کارشناسان و مرکز آمار ایران که در سال ۹۱ انجام گرفته، حداقل حقوق تنها کفاف ۱۰ روز زندگی در شهرهای بزرگ مانند تهران را می‌داد. همچنین میزان کسری بودجه خانوار به‌صورت ماهانه و میانگین در کشور ۴۰۰ هزار تومان برآورد شده بود.این در حالی بود که ایران بیشترین رشد را در زمینه کسب درامدهای نفتی در طول تاریخ خود داشته ولی حاصل مردم از این درامدها تنها افزایش ۶ برابری نقدینگی و البته افزایش نرخ تورم‌ و‌بیکاری بود.
در طول ۸ سال دولت نهم و دهم نرخ تورم در کشور چند برابر شده است به شکلی که نرخ تورم که در سال ۸۴، ۱۴درصد بود در پایان سال ۹۱ به حدود ۳۱ درصد رسید که در ۳۰ سال گذشته بی سابقه بود و حتی در سال های جنگ هم تجربه نشده بود.

این در حالی است که نرخ تورم در دولت یازدهم ۹.۸ درصد در قیاس با دولت دهم کاهش یافته است.
نرخ رشد اقتصادی که در دولت قبل اطلاعاتی در این خصوص بیرون نیامده است ، پیش بینی کارشناسان اقتصادی از نرخ رشد اقتصادی دولت گذشته در حالت خوش بینانه در حد صفر بوده،هر چند امارهای جهانی رشد منفی را نیز بیان کرده اند.
ولی دردولت روحانی نرخ رشد اقتصادی را به عددمثبت۳رساندند.ا
امارهای زیادی در مورد نرخ بیکاری ،کاهش نقدینگی ،افزایش ثروت مردم و غیره نیز موجود است که انها را می توان با ۸ سال دوره سلطه شعارهای عدالت خواهانه مقایسه کرد.ولی انچه غم انگیز وتاسف بار است بهره برداری های متعدد از شعارهای مارکسیستی است که از دهه های ۲۰ به بعد در ایران رایج شده مانند اینکه « ایران فقط تهران نیست‌» ،شعارهایی که دوقطبی های جامعه و‌نزاع های مصنوعی طبقاتی می سازند ،و‌موجب می شوند قطار دموکراسی خواهی ایرانی متوقف گردد.مسلما مطالباتی مانند‌حقوق زنان ، کرامت انسانی، حقوق شهروندی، ازادی های قانونی ،توسعه جامعه مدنی و نهادهای ان مواردیست که در لوای اینگونه شعارهای پرطمطراق رنگ می بازد.در حالیکه جایی که ازادی نباشد عدالتی هم نخواهد بود.♦️
پایان بخش اول.

/علی دادخواه
تحلیل گر سیاسی وصنفی

با کانال تلگرام همای خبر همراه باشید

About سردبیر

Check Also

حیات وحش.. حیات وحش؛ نامی است که ما بر روی موجوداتی گذاشته ایم که اجازه بهره کشی و سوددهی به ما ندادند و در برابر سوءاستفاده های نابجای ما ایستادند یا فرار کردند.. به همین دلیل بیجا، انسان هایی که متمرد و سرکش و نافرمان بودند هم صفت “وحشی” گرفتند!

حیات وحش..   حیات وحش؛ نامی است که ما بر روی موجوداتی گذاشته ایم که …