اختصاصی همای گیلان، واژه ارابه تاریخ ابتدا در کتاب “دیالکتیک طبیعت “اثر فردریش انگلس بکار گرفته شده است .تحولات نیمه اول قرن نوزدهم اروپا و ظهور و بروز همزمان اندیشه های فلسفی و شکل گیری نوعی آنارشیسم در تحولات اجتمایی و سیاسی که از بطن آن نوزاد مخوف فاشیسم در همسایگی مکتب فرانکفورت پا به عرصه گذاشت .بی شک می توان بطور قاطع گفت که اگر فاشیسم پیروز جنگ دوم جهانی بود امروزه جهان به شکل و شیوه و رخسار دگری بود .معقول و غیر معقول بودن آن موضوع این نگارش نیست .طراحان “طرح مارشال” که زیر آتش “تو پهای ناوارون ” فاتح نبرد برلین بودند از همان ابتدای پیروزی ،ارابه تاریخ را نه بر دیالکتیک طبیعی بلکه بر روی جسد فاشیسم ،دیالکتیک مارکس و کاپیتالیسم افسار گسیخته را در دوسوی کره زمین بنا کردند .
وارثان و حواریون پرولتاریا و اندیشه های مارکس در برزخ یخبندان سیبری به ضعف و بن بست ایدئولوژی مبتلا شده و سرانجام امپراطوری حکومت کارگری را به مافیای شبه دولتی سپردند و باز این هوش و نبوغ ستودنی تینگ شیائو پینگ بود که با چرخشی هنرمندانه ،کشورش را از زیر ارابه تاریخ بیرون کشید و ناقوس دفن ایدئولوژی ها برای تشکیل حکومت را ،نواخت و آنرا روانه قبرستان تاریخ کرد .
اما در اردوگاه کاپیتالسم با تخریب دیوار برلین،آوارهای آن نه بر روی جشن اتحاد دو آلمان بلکه بر سر تیره بختان آفریقا و آسیای خاور میانه فرو ریخت .با فروپاشی بلوک های اقماری آتش جنگ های قومی و قبیله ای و دینی و مذهبی و ناسیونالیسم کور منطقه ای ،زبانه کشید و طومار و دمار مردم تیره روز را به باد داد .بهار عربی و بیداری اسلامی چیزی نبود جز به انحراف بردن اندیشه آرام انتقال قدرت در یک روند دموکراتیک و آزاد .
ارابه دوار تاریخ از روی اجساد قربانیانی عبور کرد که زمانی دل و ایمان به آموزه ها و آواز های دلنشین جامعه طبقه کار گری و جامعه بی طبقه توحیدی و جامعه دموکراتیک با تاسی از آرمان های انسانی کانت داده بودند و سراب این اتوپیای انسانی زمانی مشخص شد که هزاران کودک و زن و مرد در مانده و وامانده از جنگ های داخلی خودشان را به آب و اتش زدند تا از جهنم آن فرار کنند و خدا می داند که چه تعداد از آنها، قربانی مسیر فرار از جمله دریا کوه و دشت و یا اسیر قاچاقچیان انسان شدند .ارابه تاریخ تراژدی دردناکی را به یاد گار گذاشت چون استراتژی بلوک های اقماری جنگ سرد جایش را به دیپلماسی سرزمین های سوخته داده است و دوطرف نزاع با شکستن همه پیمان های عصر جنگ سرد و وارث شدن زراد خانه های مجهز، برای سیطره بر تغییرات و تحولات جغرافیای سیاسی و بازار های اقتصادی و نفوذ منطقه ای، هر قیصریه ای را به آتش می کشند که کشیده اند .
با ورود ارابه تاریخ به قرن حاضر و عبور از ویرانه های جنگی که اقتصاد نئولیبرالیستی برای حیات خویش و رونق کارخانه ها و زراد خانه ها به غارت و چپاول کشورهای فقیر و عقب افتاده از کاروان تاریخ مشغول هست و تنها مانع آنان ،راهزنهایی هستند که برای بقاع خویش و تیول سرزمینی اش گاهی دندان ستیز نشان می دهد ولی خوب می دانند که به اندک امتیازی راضی هست .
برای اینکه زیر ارابه تاریخ له و محو نشویم و به تاریخ سپرده نشویم راهی بجز صلح و دوستی با ملت های دیگر و برابری و دموکراسی خواهی با خودمان ،نداریم .
جلال میرزااقایی
انتشار مطالب خبری و یادداشت های دریافتی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای منتشر میشود.