چاپ مطلب چاپ مطلب

مدرنیته، نقشه راه ،یا برگی از صفحات تاریخ(قسمت دوم)/جلال میرزااقایی قاضی محله


اختصاصی همای گیلان، ظهور اندیشه های رنه دکارت، مبنای مدرنیته و تحولات رنسانس و همه ی ره آوردهای اندیشه های تاریخ مدرنیته و رنسانس بود .او تردید های فلسفی را به متن و بطن جامعه کشاند و گفت :
در همه چیز می توانم شک کنم ،اما در این واقعیت که می توانم شک کنم ،یقین دارم بنابر این شک کردن من امری است یقینی و از آنجا که شک کردن ،یک نحوه از حالات فکر و اندیشه می باشد پس واقعیت این است که من می اندیشم چون شک می کنم و چون می اندیشم پس کسی هستم که صاحب این اندیشه است .”
شیوه و سبک بیان اندیشه های دکارت بر محوریت عقل و تاکید بر قدرت انسان بود .عقل وسیله زندگی است و چون انسان دارای عقل است پس می تواند استدلال کند و قوائد عقلانی را درک نماید .
در یک جامعه مدرن، انسان عقلانی در مرکز تحولات قرار میگیرد و این عقل را روشنفکران اختراع نکردند بلکه حاصل تکامل مغز می باشد ولی همین عقل در قرون وسطی در خدمت کلیسا و مذهب بوده و از آنها پیروی میکرد ولی با تولد راسیونالیسم (عقلگرایی) جهش و شادمانی و موتاسیون فرهنگی شگرفی برای رویش اندیشه های نوین بر پیکر و بستر تحولات ،بوجود آمد .
مدرنیته بعنوان تنفس و پدیده ای نو ظهور و رفتاری تازه و نوعی انقلاب در منش و کنش جامعه ،اجتناب ناپذیر شد.
آری انقلابی روشنفکرانه که فیلسوفان ومتفکران بطور آشکار با دین و استبداد کلیسا درگیر شدند وبه اشاعه دانش پرداختند و منطق و عقلانیت را ساماندهی کردند .واژه ها و مقوله های هنری و فلسفی و علمی ،دسته بندی شده و انتشار یافتند که فیلسوفانی مانند دالامبر ،دیدرو،ولتر،..در این مقوله نقش برجسته ای داشتند .
رنه دکارت ،توماس هابز ،جان لاک ،باروخ اسپینوزا ،لایپنیتز،هیوم ،مونتسکیو وووو در تبیین و تولید روح و روان اندیشه های مدرنیته پیشتاز و ممتازبودند و در این شرایط، وحی،ایمان ،باور دینی رو به افول و خود مختاری عقل و خرد گرایی ،محور اصلی اندیشه مدرن میشود .
این تلاش ها و کنش های فرهنگی و علمی بیانگر سرآمد و برآمد دانش روشنگرانه در برابر اعتقادات مذهبی و دینی کلیسایی و اندیشه ها ی تئو کراسی و اسکو لاستیک اجتمایی بود که مبین تصویر و تصوری جدید و الگویی نو برای زندگی در عصر جدید می باشد .زمین از مرکزیت افتاد و کپر نیک پیروز شد و فئودالیسم عقب نشینی کرد و سر مایه داری توسعه یافت و زندگی سیاسی و اجتمایی و اقتصادی دگر گون شد و آزادی وجدان که با اندیشه های مارتین لوتر جان تازه ای یافته بود به حرکت در آمده و ضربه ای سخت به اتوریته کلیسا وارد کرده و دیگر اندیشی و پلو رالیسم فکری و فرهنگی با فیلسوفان تقویت شد .
در متن زندگی فلسفی و علمی جدید،انسان های خردمند متولد شدند و حقیقت جویی در این بستر جدید ،دیگر به خدا متصل نشد و به اراده هیچ خدایی هم وابسته نشد و حقیقت فقط و فقط با علم و تجربه بدست آمد .ارزش ها از مقام آسمانی و الهی به ارزش های زمینی و انسانی گرایش پیدا کردند و دنیا ،آن دنیای راز آلود و پیچیده که فقط در ید خدایان باشد ،نبود بلکه قابل لمس و با شیوه عقلی و تجربی و علمی در تسخیر انسان درآمد ……

ادامه دارد …

جلال میرزااقایی قاضی محله

با کانال همای خبر همراه باشید

About عطیه نصرتی

Check Also

حیات وحش.. حیات وحش؛ نامی است که ما بر روی موجوداتی گذاشته ایم که اجازه بهره کشی و سوددهی به ما ندادند و در برابر سوءاستفاده های نابجای ما ایستادند یا فرار کردند.. به همین دلیل بیجا، انسان هایی که متمرد و سرکش و نافرمان بودند هم صفت “وحشی” گرفتند!

حیات وحش..   حیات وحش؛ نامی است که ما بر روی موجوداتی گذاشته ایم که …