مشارکت در انتخابات ، آری یا خیر؟ چرا برخی بر طبل عدم مشارکت می کوبند؟ آیا مصلحت و منفعت آحاد ملت در گرو تامین خواست جریانات سیاسی ست؟ آیا ۸ سال فرصت و اختیار برای ساماندهی به اوضاع کشور و بهبود شرایط معیشتی مردم کافی نبود؟ عقل سلیم چه می گوید؟ به قلم دکتر حسین کلهر، کارشناس مسایل سیاسی.
مدیر خبر1 خرداد 6, 1400مقالهدیدگاهها برای مشارکت در انتخابات ، آری یا خیر؟ چرا برخی بر طبل عدم مشارکت می کوبند؟ آیا مصلحت و منفعت آحاد ملت در گرو تامین خواست جریانات سیاسی ست؟ آیا ۸ سال فرصت و اختیار برای ساماندهی به اوضاع کشور و بهبود شرایط معیشتی مردم کافی نبود؟ عقل سلیم چه می گوید؟ به قلم دکتر حسین کلهر، کارشناس مسایل سیاسی. بسته هستند277 Views
اختصاصی همای گیلان/از مدتها پیش معلوم بود که انتخابات ۱۴۰۰ بدلیل اثرپذیری و اثرگذاری بر بسیاری از فرایندهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و هویتی جامعه ی ایرانی ، از اهمیت بالای برخوردار بوده و در زمره ی یکی از انتخابات های مهم و شاید مهمترین انتخابات ۴۲ سال گذشته به حساب می آمد. اما این اهمیت پس از اعلام نتایج احراز صلاحیت داوطلبان سیزدهمین دوره ی انتخابات ریاست جمهوری ایران وارد مرحله ی جدیدی شد. زمانیکه از مجموع ۵۹۲ فرد ثبت نام کننده در عرصه ی این انتخابات، ۴۸ نفر بدلیل داشتن شرایط عمومی و اولیه ی لازم برای احراز پست ریاست جمهوری ،موفق شدند به مرحله ی دوم رسیدگی به صلاحیتها در شورای نگهبان راه یابند و از این ۴۸ نفر هم ۴۰ نفر واجد شرایط سوابق کلان اجرایی و قانونی شناخته شدند و در نهایت اعضای ۱۲ گانه ی شورای نگهبان رسالت خطیر خود را برای بررسی دقیق سوابق و ظرفیتهای این داوطلبان آغاز کرد. نتیجه ی این بررسی ها احراز صلاحیت ۷ نفر از رجل سیاسی بود که اسامی آنان روز سه شنبه، چهارم خرداد ماه ۱۴۰۰ بطور رسمی از رسانه ها اعلام شد و به نوعی بر گمانه زنی ها و اخبار غیر رسمی برخی رسانه های داخلی همچون خبرگزاری فارس مهر تایید زد. آقایان : سید ابراهیم رییسی، محسن رضایی، سعید جلیلی ، محسن مهرعلیزاده، عبدالناصر همتی، امیرحسین قاضی زاده و علیرضا زاکانی. از طرفی داوطلبان دیگری که در زمره ی آن ۴۰ نفر راه یافته به مرحله ی دوم بررسی و احراز صلاحیتها بودند ، با عدم احراز صلاحیتشان از سوی شورای نگهبان، از گردونه ی رقابت حذف شدند. از مطرح ترین و سرشناس ترین این افراد می توان به آقایان محمود احمدی نژاد، علی لاریجانی، اسحاق جهانگیری، سید مصطفی تاجزاده، مسعود پزشکیان اشاره کرد. هرچند علت احراز نشدن صلاحیت این افراد از سوی برخی رسانه ها اعلام شد، اما می توان ادعا کرد که پرونده های ارسالی هریک از این افراد دارای مطالب، مستندات و شواهدی ست که همچون رازهای سربه مهری باقی مانده و شاید تنها بخشی از آن به بیرون درز کرده باشد و یا از سوی رسانه ها گمانه زنی شده باشد. جریان هرچه که باشد، اما یک واقعیت مسلم است. اینکه هیچ یک از این نامزدها از عدم احراز صلاحیت خود راضی نیستند و شاید با اعلام اسامی نهایی احراز صلاحیت شدگان، شوکه نیز شده باشند.
نتیجه ی بررسی صلاحیت داوطلبان مختلف انتخابات ریاست جمهوری هر چه که باشد، یک پیام مهم و سیاسی با خود به همراه دارد. اینکه برخی از چهره های سرشناس رد صلاحیت شده در این دوره از انتخابات، از گذشته تاکنون تضارب آراء جدی با یکدیگر داشته و هر یک عامل مشکلات فعلی کشور را نتیجه ی عملکرد مخالفان خود می دانند. از مهمترین این افراد می توان به آقایان محمود احمدی نژاد و علی لاریجانی اشاره کرد. دو داوطلبی که اولی از سوی بخش گسترده ایی از مردم عادی حمایت می شود و دومی که جناحهای سیاسی اصلاح طلب( برغم میل باطنی و از روی استیصال ) و جناح اعتدالگرا از روی مصلحت، شانس خود را برای پیروزی او به امتحان گذاشته بودند. وقتی این دو شخصیت به همراه افرادی از درون دولت یعنی اسحاق جهانگیری از گردونه رقابت حذف شدند ، انتقادها به نحوه ی تصمیم گیری شورای نگهبان آغاز شد و بطور گسترده به رسانه های داخلی و خارجی کشید. حتی تلاش مجدانه ی رسانه های وابسته به جریان اصولگرا و حتی روزنامه ی کیهان نیز برغم تلاشهای جدی برای دفاع از عملکرد شورای نگهبان ، هنوز نتوانسته پیامدهای ناشی از انتقاد جریانات و شخصیتهای سیاسی نسبت به شرایط پیش آمده را در افکار عمومی کاهش دهد. با این توصیف انتقادات بازندگان در روند احراز صلاحیت داوطلبان انتخابات ریاست جمهوری بر انتقاد جدی آحاد ملت نسبت به شرایط سخت اقتصادی و معیشتی افزوده شد، تا فضای سردی از اقبال عمومی برای مشارکت حداکثری در انتخابات پیش رو ایجاد کند. از سوی دیگر تمامی این فراز و فرودها فرصتی فراهم ساخت تا مجموع رسانه های بیگانه و معاند به همراه جناحهای مختلف اپوزوسیون خارج از کشور، هجمه های سنگین رسانه ایی علیه انتخابات ۲۸ خرداد آغاز کنند کنند و برای عدم مشارکت مردم در این دوره از انتخابات، لحظه ایی باز نایستند. این فرایندها بقدری بر فضای سیاسی و انتخاباتی کشور سایه افکند که حتی آیت الله رییسی داوطلب احراز صلاحیت شده ی انتخابات نیز دیروز( چهارشنبه پنجم خردادماه) در دیدار با جمعی از نخبگان و دانشگاهیان از عزم خود برای رایزنی با برخی اعضای شورای نگهبان و مقامات حکومتی، برای ایجاد فضای بیشتر رقابتی در انتخابات پیشرو خبر داد. اما نکته ی مهم اینجاست: آیا تاکنون با خود اندیشیده ایم که تاسی عموم مردم از گروهها و سلایق سیاسی بدون لحاظ شرایط و مصالح کشور چه پیامدهای جبران ناپذیری بدنبال خواهد داشت؟ آیا امروز منافع اکثریت مردم ایران با گروهها و سلایق سیاسی یکی ست؟ جناح منتقدی که در ۸ سال گذشته با حمایت از دولت فعلی باید خود را در روند بروز بسیاری از مشکلات فعلی کشور مقصر بداند، چگونه از موضع مدعی و طلبکار وارد شده و احراز صلاحیت داوطلبان دارای پرونده را حق خود می داند! چرا جریان منتقد برغم حمایت از دولت فعلی و نقش آفرینی در حوزه های اجرایی و مدیریتی نتوانسته نیروهایی بدون حاشیه و در طراز معیارهای مورد نظر نظام اسلامی ارایه نماید؛ تا با معضل عدم احراز صلاحیت مواجه نشود؟ چرا در ۸ سال گذشته فاصله ی طبقاتی در جامعه بیشتر و برتعداد جمعیت زیر خط فقر افزوده شده است؟ آیا منصفانه است که برخی جناح ها و سلایق سیاسی که در طول فعالیتهای خود هیچگاه منافع عموم مردم را در مقابل منافع حزبی و جناحی ارحج ندانسته اند، اینگونه داد مظلومیت سر داده و در صدد جلب افکار عمومی برای همراهی در جهت عدم مشارکت در عرصه ی انتخابات برآیند؟ آیا درک درستی از شرایط حساس داخلی، منطقه ایی و بین المللی در چنین شرایطی ضروری نیست؟ دراین مقاله روی سخنم با وابستگان به جناح ها و سلایق سیاسی نیست! چراکه تجربه نشان داده آنان در هر شرایطی منافع خود
را بر مصالح عمومی ترجیح می دهند و همراهی با مطالبات و خواست مردم عادی را برای نیل به اهداف حزبی خواهانند! روی سخنم اینجا با آن دسته از طبقات مستضعف و در فشاری ست که تیغ بی رحم فقر و تبعیض ستون فقراتشان را شکسته و عزت و آبرویشان را تحت تاثیر فشارهای فزاینده ی اقتصادی و گرانیهای ناشی از تورم و افزایش ضریب جینی قرار داده است. پدیده ایی که در یک دهه ی اخیر در بستر تحریمهای ناجوانمردانه ی دنیای استکبار و فقدان مدیریت کارآمد در عرصه ی اداره ی امور کشور ، فقیر را فقیرتر و بخش عمده ایی از طبقات متوسط جامعه را فقیر کرده است؟! حال نتیجه ی بحث حاضر را با طرح سئوالاتی اساسی در دو بخش ،پایان می دهم. باشد که ضمیر ناخودآگاه خواننده ی محترم ، خود بستری باشد برای اتخاذ بهترین راهکار در راستای ایجاد تغییر و حرکت در مسیر ترمیم!
1. آیا تمامی مطالبات و اولویت های فعلی جامعه تنها با ورود افرادی که صلاحیتشان احراز نشده ، میسر خواهد بود؟ آیا در میان نامزدهای موجود، هیچ برنامه ایی متناسب با مطالبات و اولویتهای ما مردم دیده نمی شود؟ آیا پیش از شنیدن برنامه ها و اظهارات نامزدهای فعلی، کوبیدن بر طبل عدم مشارکت به نفع منافع و امنیت ملی ست؟
2. آیا با عدم شرکت در انتخابات، فرصت تعیین سرنوشت ما به دیگری داده نمی شود؟ ( حتی با فرض اینکه تنوع انتخاب محدود باشد) آیا عقل سلیم با بهره از ذهن جستجو گر نمی تواند اهم و مهم نموده و نزدیکترین برنامه ها را همراستا با انتظارات عموم مردم برگزیند و فرصت بروز و ظهور دهد؟ مگر آرمانهای پاک انقلاب ایران بر محور عدالت طلبی، ظلم و استکبار ستیزی، حق جویی و برابری استوار نگشته؟ چرا این ارزشها را از نامزدهای موجود مطالبه نکنیم؟ آیا صاحبان اصلی این انقلاب مردمند یا گروهها و سلایق سیاسی ؟ عدم مشارکت مردم به نفع ملت است یا بیگانه؟ بیاییم خودمان تعمق نموده و راهکار اصلح را برای برون رفت کشور از مشکلات موجود دریابیم. به امید ساختن ایرانی آباد، آزاد و سربلند و آینده ایی روشن برای مهد دلیران. نویسنده: دکتر حسین کلهر ، کارشناس مسایل سیاسی