چاپ مطلب چاپ مطلب

من الیس نیستم ولی اینجا خیلی عجیبه!/ علی دادخواه

اختصاصی همای گیلان: بهار جانها نیز فرا رسید و حالا ما ایرانی ها منتظر فصل دیگر هستیم که فصل «رقابت های انتخاباتی» نام دارد.درست مثل همان فصل امتحاناتی می ماند که ما همه در مدرسه و دانشگاه داشتیم و البته با رقابت ،اضطراب ودوری همراه بود،با همان کلیشه های همیشگی اش.
عنوان یادداشت را از فرید حسینیان‌وام‌گرفتم ،نویسنده وشاعر، که رمانی به همین نام دارد که دارای ۱۶ فصل است.و ماجرای اصلی ان به یک سندرم نادر باز می گردد که بیماران مبتلا به ان اجسام اطراف خود را بزرگتر یا کوچک تر از اندازه واقعی می بینند.خب! مسلما موضوع این یادداشت تحلیل و نقد این داستان نیست ،ولی با خودم گفتم چقدر جالب است که ما هم گاهی گرفتار چنین سندرمی می شویم ،انهم در فصل انتخابات و در سرزمینی گرفتار می شویم مثل سرزمین عجایبی که الیس ،لوییس کارول در ان گرفتار امده بود.

ماجرای ما هم از زمانی شروع می شود که عده ای شعبده بازانه از زیر کلاه خود خرگوشی سفید و‌زیبا دراورده و ناگهان خرگوش به سوراخ زمینی می رود و‌ما نیز بدنبالش رهسپار تا به سرزمین عجایب برسیم.اصلا راحتتان کنم سرزمین عجایب همین کشور خودمان است.

اینجا لازم است که یاداوری کنم از « ماجراهای پینوکیو» کارلو کلودی که کارتون مورد علاقه ما دهه شصتی هاست.انجا که گربه نره و روباه مکار ،پینوکیو را فریب می دهند که سکه هایش را در زمین بکارد تا درخت سکه طلا بروید.و بدین ترتیب سکه هایی که از صاحب خیمه شب بازی گرفته بود را از دست می دهد.خب ! پینوکیو که یکبار توسط همین گربه نره و روباه مکار به صاحب خیمه شب بازی فروخته شده بود ،حاصل دسترنج خود را دو دستی تقدیم انان می کند.

می دانید داستان ما به اندازه این دو ماجرا که نقل شد فکاهی، افسانه ای و‌غم انگیز است.
یک عده راه می افتند و شب انتخابات شوراهای شهر وروستا که می شود از خانه پدر قهر می کنند و‌حال وهوای کاندید شدن به سرشان می زند.شهر هم که الا ماشاله پر از دلال خانه و دلالانی است که مشتاق خیمه شب بازی اند.کسانی که از نظر انها شهر به تماشا خانه ای می ماند که باید بیچاره گی و گرفتاری مردمان را به خنده نشست که خلایق را هر چه لایق! .مدیریت شهری ،تخصص گرایی و‌…. هم کشک است.

از بعضی ورزشکاران پهلوان تابعضی هنرمندان نامدار کاندید می شوند .شوی ( نمایشی) انتخاباتی راه می افتد.
خب! دور از ذهن نماند که ما هم به این نمایش ها علاقه داریم.حالا که دست به انقلاب کردن مان کند شده ودر بین صدسال دو انقلاب نمی کنیم ،این نمایش ها ما را راضی می کند.مگر نه ان بود که اصلا مشروطه هم یک نمایش اینچنینی بود و‌از دل انهمه بگیر و ببند و‌خون ریزی قدرت شاه محدود به مجلسی شد که در دست عمله بازار و اصناف بود ونه مردم.

من مانده ام تا کی ما می خواهیم از دموکراسی به همه اصولش پایبندی پیدا کنیم.درست کردن شورایی که خود در بازتولید اقتدار همکاری می کند و نه محدود کردن ان چه سودی دارد.
باز هم می گویم من الیس نیستم ولی اینجا واقعا سرزمین عجایب است….

سیاست ورزی ما ایرانیها هم در انتخابات ریاست جمهوری هم که کلان تر است ،خلاصه شده در دو چیز:

۱_ احمدی نژاد باید بیاید یا نه ؟ و اگر بیاید خوب میشود یا ؟و اصلا دوران احمدی نژاد بهتر بود یا دوران روحانی؟

۲_ محافظه کاران و اقتدارگرایان چه کاندیدایی معرفی می کنند یا چه کاندیدایی مشکوک است که این جماعت از وی دفاع می کنند وما به او رای ندهیم ، یا اینکه همینطوری زیر سوالش ببریم.

مثل اینکه قبلا سیاست ورزی ما این بود که هر چی نزدیک مرحوم ایت اله هاشمی بود اشرافی ،بد و استثمارگرانه بود.یا اینکه شهید رجایی مطلقا نماد خدمت و ساده زیستی. دو قطبی درست کردن را دوست داریم یکجورایی.

همه ارم ،همه برچسب ،همه ماسک ، ما چه قبل از انقلاب و چه بعد از ان و اصلا در طول تاریخ ،هرگز و هرگز از قشر به هسته مسایل نرسیدیم.و هرگز بجای قضاوت ،تحلیل را برنگزیده ایم.

سرنوشت ما این است که از ترس باران برویم زیر ناودان .نه هویتی، نه دردی، نه درمانی.
عموما هم روشنفکر و تحصیل کرده ما با بیسواد در یک لباس متفاوت بوده و هست.
ما مختصریم ،خلاصه خودمان ،یک ایرانی هستیم.و باید یکجایی بنشینیم با خودمان فکر کنیم،کلاه خودمان را قاضی کنیم و‌این بیماری های فرهنگی مان را علاجی کنیم .نه انکه همه را تقصیر دولت ها و‌حاکمیت ها بیاندازیم.♦️
/علی دادخواه

با کانال تلگرام همای خبر همراه باشید

About سردبیر

Check Also

حیات وحش.. حیات وحش؛ نامی است که ما بر روی موجوداتی گذاشته ایم که اجازه بهره کشی و سوددهی به ما ندادند و در برابر سوءاستفاده های نابجای ما ایستادند یا فرار کردند.. به همین دلیل بیجا، انسان هایی که متمرد و سرکش و نافرمان بودند هم صفت “وحشی” گرفتند!

حیات وحش..   حیات وحش؛ نامی است که ما بر روی موجوداتی گذاشته ایم که …