همسر اول نجفی که از دستگیری شوهرش خیلی ناراحت بود، با تاکید بر این که آنها از هم طلاق نگرفته و هنوز هم عاشقانه شوهرش را دوست دارد، گفت: من و همسرم ۴۲ سال با هم زندگی کرده‌ایم و هیچ مردی به مودبی ایشان ندیده‌ام.

همای گیلان، دختر نجفی امروز صبح در دادسرای امور جنایی تهران با ابراز تسلیت به خانواده میترا استاد گفت:میترا استاد با ارگان های خاصی رابطه داشت و از همین طریق به پدرم تسلط پیدا کرده بود و او را تحت فشار قرار می داد.

وی افزود: میترا اصلا خیانت نکرده بود اما در دعواهایش با پدرم مرتب تهدید می کرد خیانت خواهد کرد.

این دختر گفت:پیش از ظهر دیروز که قتل رخ داد راننده پدرم نزدم آمد او یک نامه ۳ برگی پشت رو رو از پدرم به من داد که در آن نوشته بود میترا را کشته و دلایلش را هم نوشته بود.سراسیمه به موبایلش زنگ زدم خاموش بود راننده پدرم چون بتازگی اسباب کشی کرده بودند کلید خانه را داشت سریع آنجا رفتیم و با ورود به خانه جسد را دیدیم ما در خانه بودیم که پسر میترا آمد من کیفش را گرفتم و در گوشه ای گذاشتم و بعد فهمید چه اتفاقی افتاده است.

وی ادامه داد: مهیار دروغ می گوید دستش را پدرم شکسته او دستش در مدرسه شکسته بود و همه این را می دانند.

این دختر با نگرانی ادامه داد: میترا استاد از وتی با پدرم ازدواج کرد مسیر اشتباهی را پیش گرفت او به پدرم اجاز نمی داد با ما رفت و آمد کند حتی تماس با ما ممنوع بود. آخرین بار یکماه پیش بود که پدرم به من زنگ زد آن هم بخاطر اینکه می خواست ماشین لکسوس را که به نام من بود بفروشد رفتم امضا دادم و برگشتم ما هیچ چیزی به نام ندارم مادرم هرچه دارد به نام خودش است و منم جز همان لکسوس که فروخته شد چیزی به نام ندارم .

دختر نجفی گفت: خیلی ناراحتیم این اتفاق افتاده است اما میترا بی تقصیر نیست او از همان یکسال پیش پدرم را تهدید به خیانت می کرد. حتی ما را تهدید به اسیدپاشی کرده بود و پدرم برای اینکه ما در امان باشیم با ما قطع رابطه کرده بود.

ناگفته‌های عجیب از زبان همسر اول محمدعلی نجفی

همسراول نجفی که از دستگیری شوهرش خیلی ناراحت بود با تاکید بر اینکه آنها از هم طلاق نگرفته و هنوز هم عاشقانه شوهرش را دوست دارد گفت: من و همسرم ۴۲ سال با هم زندگی کرده ایم و هیچ مردی به مودبی ایشان ندیده ام.

وی افزود: شوهرم همیشه به من احترام می گذاشت حتی برای سوار شدن به آسانسور ابتدا با احترام کناری می ایستاد تا من داخل بروم و بعد خودش همراهم می آمد.

این زن با ناراحتی ادامه داد: شوهرم ناگهان عوض شد باور ندارم این اتفاق افتاده باشد آرام تر از شوهرم کسی را سراغ ندارم او از وقتی با میترا استاد ازدواج کرد دیگر مرد سابق نبود دیگر اجازه نداشت به من و دخترش سر بزند تحت فشار بود حتی یکبار گفت شاید برای خلاصی از رفتارهای میترا مجبور به طلاق بشویم اما دلش به این کار نبود میترا بارها شوهرم را تهدید کرده بود به ما که خانواده اش هستیم اسید بپاشد و ضربه بزند و شوهرم برای اینکه ما در امان باشیم و حساسیتی وجود نداشته باشد رابطه مان را قطع کرده بود.

وی افزود: در نامه هایی که به دخترم داده نوشته که مراقب مادرت باش او مرد خوبی است و می دانم الان تحت چه فشار عصبی ای است میترا یکسال فقط شوهرم را تهدید می کرد هنوز دلیلش را نمی دانم اما از وضعیت شوهرم خیلی نگرانم او حقش این نبود مردی بزرگ با اخلاق که ناگهان عوض شد و به خودش لطمه بزرگی زد.