چاپ مطلب چاپ مطلب

نقد پیامبر عشق ؟ با کدام بضاعت علمی و تاریخی ؟/جلال میرزااقایی

اختصاصی همای گیلان: جهان فلسفی و جهان هستی و جهان سیاسی و جهان طبیعت دایماً در حال تغییر و تحول هستند و کنشگران و متاثرین هر یک به فراخور دانش و فهم و فحص خویش ،بازیگران این عرصه می باشند .بی شک انچه بشر امروز وارث آن می باشد هم بر ساخته های تاریخی و هم ایده ها و آرمان های او برای خلق آینده ای متفاوت می باشد .واژه های عصر پراتیک (عملی)و عصر تئوریک(ذهنی) در یک فرایند زایش و آزمایش به ارزیابی همدیگر می پردازند .در پرونده تاریخ بشر، با انسانهایی روبرو شدیم که با آیین و کتاب در مرحله تئوریک حامل پیام هایی برای بشریت بودند و آنچه در این میان حائز اهمیت و جلوه خاص اهورایی میگیرد آن است که خودشان پیشگامان عرصه پراتیک بودند و همگام با مرحله تئوریگ ،قدم های پراتیک را هم بر می داشتند و این متفاوت از آنچه هست که در طول تاریخ تجربه شده است .جهان در لمس اندیسه های انسانی امانوئل کانت هیچوقت او را در کنار خویش نیافت چون سالها از پایان حیاتش گذشته بود و یا همینطور در قرن نوزدهم بر آیین و مکتب مارکسیسم .(مارکس هیچوقت موفق به مشاهده حکومت بلشویکها در شوروی سابق نشد).

آیا میشه ادعا کرد که اندیسه های ناب انسانی و رواداری بشری از اسقف دزمون تو تو و یا گاندی و یا مولانای بزرگ و ….متاثر از ادیان الهی اسلام و مسیح و آیین بودا نبوده است ؟
آیا فلسفه اومانیسم که حاصل انقلاب فرهنگی و هنری در رنسانس اروپا بوده چیزی بجز “اصالت انسانی ” که پیام تعالی بخش همه انبیا بوده ، می باشد ؟

متاسفانه قضاوت های عاری از عمق فلسفی ،ناشی از سر خوردگی هاست علی الخصوص سر خوردگی که بنام دین و آیین ادیان ،حکومت ها و دار الخلافه ها تشکیل شد . نقد اندیشه های تاریخی و بر ساخته های دینی، حیاتی می باشد ولی با کمال تاسف بیشتر وجه “مدگرایانه”دارد تا انگیزه های فلسفی و علمی و حاصل آن روشنفکرانی اند که بیشتر زبان زرگری دارند و توانایی ارتباط فعالانه با مردم را ندارند و اینهم یکی از آفت های استبداد تاریخی ماست که مانع رونق اندیشه های تحقیقی و فلسفی ما بوده که بجای تامل در عمق تاریخ فلسفی ،به عزلت گزینی فردگرایانه سوق داده شده اند .
مثال تاریخی که از بطن تاریخ می توان اشاره ای داشت که بعد از وفات پیامبر اسلام (ص) شاهد این هستیم که یک مسئله سیاسی موجب جدا شدن فرقه های اسلامی از همدیگر شد .اصولا انشعابات مذهبی ،ریشه سیاسی دارند و همین امر ایجاب می کند که متفکرانی پدید آیند تا به این بپردازند که پیامبر (ص)بر اساس کدام قرار داد و نظام سیاسی در مدینه تشکیل حکومت دادند ؟
در غیاب پرداختن به این مسئله بنیادین برای کسانیکه دم از حکومت اسلامی و دینی می زنند ،این موضوع آشکار نیست که خود مدینه بر اساس چه سیستمی پایه گذاری شده و چه قانون اساسی ای داشته است ؟
مثلا معاهده اهالی یثرب با پیامبر (ص) کاملا سیاسی است و ساکنان آن بر اساس مذهب تعریف نمی شوند بلکه مسلمانان با یهودیان و مسیحیان و همگی با هم بعنوان شهر وند مدینه با هم پیمانی می بندند که در آن ضمن حفظ امنیت و آزادی ،به حقوق فردی احترام گذاشته میشود و این پیشرفت و گامی هست برای تشکیل شهر (مدینه) که در آن احترام به آزادی فردی و حقوق شهر وندی لحاظ شده است .
اما الان حکومت اسلامی را به معنی حکومت شرعی در نظر می گیرند که در آن شهروندان به درجه یک و دو تقسیم میشوند که بدور از تعالیم پیامبر عشق و صلح و آزادی است ….
اصلا بحث مدینه فاضله فارابی یک امر فلسفی سیاسی است که در آن به این موضوع می پردازد که ما چگونه می توانیم به یک عدالتشهر برسیم زیرا از دل توحید، عدالت استخراج میشود که با خلافت به انحراف رفته است .
فارابی و ابن سینا و غزالی کسانی بودند که در این زمینه اندیشه های فلسفی و سیاسی و حتی فقهی داشتند و در درازای تاریخ با پالایش اندیشه های این عالمان ،می توان به نوعی از “خرد محققانه ” برای بررسی و پژوهش تاریخی و بدور از گرایش های سیاسی و ملی ،به آن پرداخت .منتظر نقد دوستان می باشم .پیروز باشید .

جلال میرزاافایی ۹۷/۲/۱۴

 

انتشار مطالب خبری و یادداشت های دریافتی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای منتشر می‌شود.

با کانال همای خبر همراه باشید

About عطیه نصرتی

Check Also

حیات وحش.. حیات وحش؛ نامی است که ما بر روی موجوداتی گذاشته ایم که اجازه بهره کشی و سوددهی به ما ندادند و در برابر سوءاستفاده های نابجای ما ایستادند یا فرار کردند.. به همین دلیل بیجا، انسان هایی که متمرد و سرکش و نافرمان بودند هم صفت “وحشی” گرفتند!

حیات وحش..   حیات وحش؛ نامی است که ما بر روی موجوداتی گذاشته ایم که …