همای گیلان: “ناظم حکمت” شاعر ترقی خواه ترکیه
۱۹۰۲ م در شهر سالونیک ،از شهرهای یونان که در آن روزگار تحت سیطره عثمانی بود به دنیا آمد.از بر جسته ترین شاعران ونمایشنامه نویسان کمونیست لهستانی تبار ترکیه بود ،وی در سالی که به دنیا آمد،اولین کنگره انقلابیون وآزادی خواهان سراسرامپراطوری عظیم عثمانی در پاریس افتتاح شد وهمین کنگره سرآغازی است برای فرو ریختن استبداد عثمانی.
در اتو بیو گرافی ش می گوید:در ۱۹۰۲م به دنیا آمدم/هرگز به شهر زادگاهم بر نگشتم /بازگشت را دوست ندارم/در سه سالگی در حلب نوه پاشا بودم /در چهارده سالگی شاعری پیشه کردم /در نوزده سالگی دانشجوی دانشگاه مسکو/در چهل و نه سالگی باز هم در مسکو مهمان “چکا”
بعضی ها انواع گیاهان را می شناسند وبعضی ها انواع ماهیان را من انواع جداییها را/بعضی ها نام ستارگان را از حفظ دارند/من نام حسرت ها را…
ناظم حکمت شاعری که فرهنگ سر زمینش را با نگاه دقیق و موشکافانه ودر عین حال متعهد بارورتر کرد.یکی از ریشه های مردمی شعر حکمت بخشی از فرهنگ فولکلور ترکیه است که این مورد تاثیر به سزایی در شعر او بوجود می آورد.
ناظم حکمت تحت تاثیر مارکسیسم قرار داشت او ۱۲ سال از عمرش را در زندان و ۲۰ سال را در تبعید به سر برد ،تجربه ای که برداشت اورا از مکان به شدت تغییر دادودر ساختار افق آثارش نیز تاثیر گذاشت ساختار افق چنان که کولو تبیین می کند،به مفهو م پدیدار شناسانه در “جهان بودن”نظر دارد و در اثر ادبی به دنبال تجربه یا سوژه است .به عنوان موجودی که همواره در مکانی قرار دارد و از آنجا ست که دنیا را احضار می کند.
آثارش به بیش از سی زبان ترجمه و چاپ شده است. ولی تا زمانی که زنده بود نگذاشتندآثارش در وطن و به زبان خودش منتشر شود. وی را به جرات می توان پدر شعر نو ترکیه دانست .او در فضای نو سرایی شعر ترکیه از “مایا کوفسکی “شاعر درام نویس روسی تاثیر پذیرفت محتوای شعر و آزادی خواهانه اشعارش وسبک وز بانی را که برای سرودن بر گزیده بود،شعر او را به فرا سوی مرز ها کشاند و محبوبیتش را دو چندان کرد.آنچه اورا بر جسته می کردباور به اصل آزادی وحرمت وارزش انسانی بود این عوامل رابه عنوان یک اصل در زندگی هر فردی ضروری می دانست.محتوای شعرش زبان حال همه ی کسانی است که زنده اند ولی زندگی نمی کنند.در شعر ،او از عشق ،صلح ،انقلاب،زندگی،مرگ شادی، اندوه ،امید ،و ناامیدی می گوید.
“ناظم” با شاعران وهنرمندان مبارز مانند “آراگون””پابلو نرودا”و” سارتر”باب دوستی داشت ودر ایران نیز در میان شاعران و نویسندگان پیشرفته جایگاه ارزشمندی داشت.
شعر زیر را” پابلو نرودا” پس از مرگ “ناظم حکمت ” در اندوه از دست دادنش سروده است:چرا مردی ناظم !اینک بی سروده های تو چه کنیم ؟کجا جویم چشمه ای که در آن لبخندی باشد؟که به گاه دیدارمان در چهره تو بود.نگاهی همچون نگاه تو ،آمیزه ای از آب و آتش،مالامال از ملال وشادی ورنج،اینک دسته گلی از گل های داوودی شیلی نثارت باد!
وشعری که هوشنگ ابتهاج برای ناظم
سروده است:
مثل یک بوسه گرم ،مثل یک غنچه سرخ ،مثل یک پرچم خونین ظفر،
دل افروخته ام را به تو می بخشم ،
ناظم حکمت !
و نه تنها دل من ،همه جا خانه ی توست :
دل هر کودک و زن ،دل هر مرد ،دل هر کس که شناخت برای نغمه امید تو را…
وی در ژوئیه ۱۹۶۳م در مسکو در سن ۶۳سالگی چشم از جهان فرو بست.
پروین رحیمی