چرا به آگاهی تاریخی ، سخت نیازمندیم؟/جلال میرزااقایی
عطیه نصرتی آبان 12, 1398مقالهدیدگاهها برای چرا به آگاهی تاریخی ، سخت نیازمندیم؟/جلال میرزااقایی بسته هستند588 Views
همای گیلان، “آگاهی تاریخی” ،نیاز بشریت در تمام قرون و اعصار بوده است و شاید مفهوم انسانی و شخصیت ملت ها در گِرو تعریفی جامع و فراگیر از آن باشد .هویت و ماهیت و شناسنامه ی اقلیم جغرافیایی و در سطحی عالی ،همه مفاهیم “بودن “در تعریف علمی و فلسفی ملل متفاوت با آگاهی تاریخی شکل می گیرد .
عدم درک و آگاهی از پارامتر های تشکیل دهنده ی هویت ملت ها و واژگونی و بی مفهومی اجزای تشکیل دهنده آن ، منجر به نقصان در ماهیت و تشکیک در هویت تاریخی میشود .تحولات بنیادین در قرون ماضی و استیلای قدرتمندان در تعویض و تغییر جغرافیا و جابجایی روح و فرهنگ حاکم و مجموعه ی شیرازه و شکل و همه اجزای ملاط همبستگی ملت ها و کوچ اجباری و کسیختگی باورهای تمدنی و هجرت به نقاط معلوم و نامعلوم ،باعث جراحی های تاریخی شده است که امروزه شناخت و پیدایی ریشه ها را دشوار کرده است که مورخان و تاریخ نگاران ، با این پدیده مشکلات فراوانی داشته و دارند .
جنگ ها و نزاع ها که از دویست تا سیصد سال پیش در حوزه جغرافیایی بین النهرین و تا شبه قاره هند و از طرفی دیگر تا آسیای میانه و قفقاز ، به وقوع پیوسته ، باعث انتقال و امتزاج و حتی امحا ی ،تاریخ و فرهنگ و زبان و ادبیات حاکم بر این سرزمین ها شده است.به زیر سلطه رفتن اقلیم جغرافیایی و کوچ اجباری ساکنان این سرزمین ها و تکلم و تعلم و تامل و تفکر ، همزاد همیشگی مهاجمان و مهاجران بوده است و نمونه بارز تاریخی آن زبان فارسی و تکلم آن با لهجه های متاثر از اقلیم جدید بوده است .
آگاهی از هجرت و عزلت و هزیمت و عظمت و عزیمت این زبان در گستره جعرافیایی شرق تا غرب و شمال و تا قاره آفریقا ووو… نیاز حیاتی می باشد که دانش پژوهان و دانشجویان و محققان می توانند در این زمینه به تحقیق و تفحص بپردازند .
شبه قاره هند و آسیای میانه و قفقاز تا پشت دروازه های اندلس اسپانیا ، همیشه میزبان ادبیاتی عمیق ، هنر مندی لطیف و زخم خورده از هجوم بیگانگان بود که به آنها پناهنده شده و بعد ها ، بخشی از هویت و ماهیت تاریخی آنان را شکل داده است .
نظامی گنجوی و رودکی و مولانای بزرگ و مهاجرین به شبه قاره هند ،که بسیاری آنان در این مقال نمی گنجد و امروزه بر سر تعلق اقلیمی آنان و مفتخر شدن به آب و خاک خویش ، محل نزاع و حتی دعاوی حقوقی آن به یونسکو هم کشیده شده است .
کشوری با تمدن چند هزار ساله که تاریخ آن با جغرافیا ، پیوندی تنگاتنک داشته و پیچیدگی اقوام و هجوم بیگانگان و در مقطعی ،هجوم به بیگانگان و پشت سر گذاشتن عصر های شکوفایی علمی و تنوع و غنای فرهنگی که رنسانس علمی اش از تمدن باستانی به تمدن اسلامی و منطقه ای و گستردگی آن از جندی شاپور تا نطامیه بغداد و حتی به الازهر در قاره سیاه هم رسیده ، حیف و هزاران حیف می باشد که عمر فرهنگستان تاریخی اش ، به نیم قرن هم نرسد .
آگاهی تاریخی ، محفوظات انتزاعی و ذهنی نیست که پشت میز دانشگاه و کتابخانه و بشکل گلخانه ای ، بدست آید بلکه آن باور اعتقادی است که با ممارست ها ی بسیار و تحقیقات گسترده و در یک فرآیند ملی و میهنی و با لمس و مشاهده ی آثار بزرگ و بزرگان موثر و متاثر از تاریخ و اجزای آن بدست می آید .شناخت چارچوب و گستره ی اقلیم جغرافیایی و تاریخ مشاهیر و دوره ها و قرون متمادی با محتویات هر قرن در حوزه فرهنگ و هنر و ادبیات و شناسایی و شناسنامه مهاجمان و مهاجران و از همه مهمتر اینکه بدانیم که چه بخش های از این سرزمین و در کدام سلسله و بوسیله کدام مهاجمان جدا شده است و اینک همان خاک و اقلیم جغرافیایی در تسلط و تصرف کدام کشور ها قرار دارد و امروزه ما چگونه می توانیم با این پاره های جدا شده از کالبد بزرگ ایران زمین ، ارتباط و یا همبستگی داشته باشیم و فارغ از ناسیو نالیسم کور سیاسی و شووینیسم فرهنگی ، حیات و ارتباط اساسی و سیاسی و فرهنگی و هنری برقرار کنیم ؟
آری، ما به این آگاهی تاریخی، سخت نیازمندیم .