همای خبر:به راستی هر چیزی سر جای خود نیست ایمانها و اعتمادها کجایین … براستی تعلیم و تربیت رسمی در جامعه ما به کدام سمت و سو می رود؟ عناصر بنیادی تعلیم و تربیت (۱- محتوا ۲- روش ۳- اهداف ) چه نتایج و پیامدهای داشته است؟ آیا فلسفه تعلیم و تربیت نظام کنونی مبتنی بر بنیاد گرایی / Essentialism/ است ؟
« ۴۲۰ هزار نفر نمره منفی؛ نتیجه آموزش چوپانی! در خبرها آمده: از بین ۴۵۰ هزار داوطلب کنکور ۱۴۰۳، حدود ۴۲۰ هزار نفر نمره منفی گرفتهاند. یعنی نسلی که ۱۲ سال در مدارس درس خوانده، حالا حتی نتوانسته چند سوال درست پاسخ دهد. اما این فاجعه، تصادفی نیست؛ این، نتیجه همان نگاهی است که این روزها از زبان وزیر آموزش و پرورش شنیدیم. وزیری که در جمع معلمان نمونه سراسر کشورگفت: «شأن معلم، مثل چوپان است؛ باید حواسش باشد کدام دانشآموز جدا شده، کجا رفته، چرا نیامده… مثل چوپانی که دنبال گوسفند گمشدهاش میگردد!» وقتی بالاترین مقام آموزش، معلم را چوپان میبیند و دانشآموز را گوسفند، معلوم است که خروجی این سیستم، نمره مثبت نخواهد بود! دردناکتر این است که در آن جلسه، از صدها معلم نمونه سراسر کشور، حتی یک نفر هم جرأت نکرد بگوید: «آقای وزیر، معلم راهنماست، نه چوپان؛ دانشآموز انسان است، نه گوسفند!» وقتی معلمِ نمونه هم زبانش بسته است، چطور دانشآموزش یاد بگیرد که بپرسد، فکر کند، پاسخ دهد؟ ۴۲۰ هزار نمره منفی، فقط یک آمار نیست؛ این آینه تمامنمای آموزش ماست: جایی که معلمش از اعتراض میترسد و دانشآموزش از پاسخ دادن. تا وقتی این نگاه عوض نشود، تا وقتی شأن معلم، اندیشه و روشنگری نباشد، باید هر سال منتظر همین آمارها باشیم؛ شاید بدتر! خلایق هرچه لایق »