عمامه(۱)/دکتر علی رحیم پور دکتری اقتصاد
عطیه نصرتی
اسفند 23, 1397
مقاله
386 Views
پوششی برای سر با سبکهای گوناگون میان مردم خاورمیانه و شمال آفریقا و جنوب آسیا
اختصاصی همای گیلان، عَمّامَه یا دستار گونهای سربند با سبکهای گوناگون میان مردم خاورمیانه و شمال آفریقا و جنوب آسیاست. شخصی که عمامه بر سر دارد مُعَّمَم میگویند. در هندوستان نیز عمامه بسته میشود، و نیز در میانِ همهٔ روحانیان مسلمان در جهان گونهای از آن بسته میشود. در سدههای میانه، در جهان اسلام همهٔ مردان سعی میکردند عمامه یا دستار بر سر بگذارند؛ بهطوریکه نداشتدنِ آن را نشانهٔ «مست بودن» «مرد نبودن» «خارجی بودن» و نابالغ و… میدانستند. پیش از اسلام، عمامه سربندِ زنان مکّه نیز بودهاست.انواع عمامه به سه نوع،سفید،سیاه،و سبز تقسیم بندی میشوند
در تمامی زبانهای از ریشه لاتین و یونانی عمامه را “توربان” (Turban) مینامند که از زبان فارسی برگرفته شده.
فرهنگ دهخدا آورده: “دول بند” دستار و عمّامه را گویند که توربان متداول در فرانسه به معنی عمامه مأخوذ از کلمه ٔدولبند فارسی است. “دول بند” یا “دولبند” (Dolband) در زبانها غربی تبدیل به توربان گشته.[۱][۲]
در فرهنگها و آیینها
عمامهٔ سفید رنگ مرسوم روحانیان شیعه (معمولاً نشانهٔ عدم انتساب به سادات است.
عمامه مشکی رنگ مرسوم به روحانیون شیعه (نشانه انتساب به سیادت )
عربستان سده نهم میلادی
در عربستان( پیش از اسلام) بزرگان عرب درمراسم ویژه و جمعهها و بازارها از جمله بازار عکاظ و ذی المجاز و… عمامه برسر مینهادند. گذشته از اشراف و بزرگان عرب، خطبا و سخنرانان نیز عمامه میبستند، و داشتن عمامه و عصا برای این دسته ضروری بود.
تاریخ فرهنگِ اسلامی
در بین مسلمانان در خصوص چگونگی گزینش لباس و انتخاب رنگ آن، شرایط و آداب خاص پیشبینی شدهاست. در برخی از روایات یا احادیث به پوشیدن برخی از لباسها برای مردان مسلمان سفارش شدهاست.
بزرگان دینی مسلمان نیز از آنها بهره میگرفتند تا به عنوان سنّت پذیرفته گردند و مقبول جامعه شود.
از جمله لباسهایی که در اسلام بدان سفارش شده، عمامهاست. بزرگان مسلمان و علمای اسلامی و حتی مردم عادی در طول تاریخ از عمامه استفاده میکردند، اگر چه رنگ پارچه و نحوه بهرهگیری از آن به حسب شرایط زمان و مکان تفاوت داشتهاست. در بین اهالی خراسان عمامه یک سربند رایج است که هنوز به شکل محدود بر سر گذاشته میشود. در ادبیات فارسی،
امیر خسرو سروده است:
«اهل نگردد به عمامه سفیه//
خر نشود از جل دیبا فقیه»
یک ضربالمثل هندی:
«:اگر سر داشته باشی
هزاران عمامه هم خواهی داشت.»
در گذشته، عمامه نشانهای برای سلاطین مسلمان به کار برده میشد؛ که نظیری از تاج بود که در اروپا به کار برده میشد.
با این حال بعضی از سلاطین (مثلاً محمود غزنوی و محمدرضا پهلوی)
از تاج استفاده میکردند.یک دیدگاهِ کامل دربارهٔ عمامه در آن زمان،از شخصی به نام ابوالاسود ذُؤلی است:
«:در میدان جنگ سپری است،
و جلو گرما و سرما و باران را
میگیرد.
انسان را از حوادث حفظ میکند و بر قامت میافزاید و یکی عادات است»
جاحظ،نیز در آثارش عمامه را بررسی کرده و نوع عمامهٔ هر کسی را وابسته به موقعیت اجتماعی او بیان کرده. جاحظ این تقسیمبندی را به تفصیل بیان کرده و گفته خلیفهها یک نوع خاصی عمامه دارند و فقیهان را شکل مخصوصی است و بقالها و بدویها و صحراگردان و جنگجویان و دیگر طبقات هر یک عمامهشان به شکلِ ویژهای میباشد.
پوشیدن و بستن عمامه نیز گوناگون است. گاهی پارچه را فقط بدور سر میپیچند و زمانی دنبالهٔ آن را به زیر چانه و دور گردن اندازند. و نیز ممکن است که یک طرف آن را از جلو و طرف دیگرش را از پشت سر بیندازند و آن را حنک یا تحتالحنک گویند و این دو نوع عمامه بستن بیشتر کاربرد داشته و هنوز دارد.
در دورانِ خلافت،اُمویها عمامهٔ سیاه رنگ میبستند و آن را نشانه نسبشان میدانستند. در دورهٔ عباسیها، اهل کتاب که در پناه اسلام و در دیار مسلمانان زندگی میکردند، مجبور بودند لباس اهل ذمه بپوشند. مثلاً” هارون الرشید بسال ۱۹۱ ه فرمان داد تا یهودیان و مسیحیانی که در بغداد سکونت دارند لباس مخصوصی داشته باشند، و متوکل در سال ۲۳۵ ه نیز چنین دستور داد. در سالهای بعد پوشیدن عمامه سیاه و قرمز و زرد رنگ برای اهل ذمه که در مصر اقامه داشتهاند ضروری بود.
(منبع :اینترنت)
¤سرشک ¤
۲۳ اسفندماه
۱۳۹۷