مدیر خبر1 تیر 1, 1399اسلایدشو, مقالهدیدگاهها برای دیوار کج علیرضا مویدی فر بسته هستند283 Views
اختصاصی همای گیلان:مالک فوتبال تبریز، یکنفس میتازد. در گیرودار شروع شدن یا نشدن رسمی فوتبال در ایران، و لابلای انبوه اظهارنظرهای روزانه، و در روزگاری که تنوع و تعدد برنامههای ورزشی صداوسیمای ایران، یادآور انفجار نشریات ورزشی در دهه هفتاد است، صدای آتا زنوزی، بلندتر از هر شخصیت مربوط یا نامربوط به فوتبال شنیده میشود.
لب کلام او هم یک چیز است. فوتبال را تعطیل کنید. این فصل را که به هر صورتی تعطیل میخواهد. تا فصول بعد، که منافع او و تیم مشاوران فکری او چه فتوایی صادر کنند، سیلی نقد تعطیلی را بر گونه لیگ برتر فوتبال ایران خواستار است. از هر نردبانی بالا میرود. از هر دستآویزی، آویزان میشود. و هیچکس نیست که بعد از ماهها مصاحبه و گفتوگو و نقل قول، نداند که هدف او از این همه تلاش، چیزی نیست جز قهرمان نشدن “یک تیم خاص”. لازم باشد از سلامتی مایه میگذارد. نشد، از ضعف در اجرای پروتکلها. نشد از پول آب معدنی تیمها. نشد، از تیمداری همزمان وزارت ورزش. نشد از جواد نکونام. نشد، از ائتلاف خروجیها. نشد، از چغلی کردن به فیفا!
انگیزهها عیان است و رفتارها، مبین انگیزهها. اما داستان، اینجا، چیز دیگری است.
زنوزی، مثل حمیداوی و سایر مالکین خصوصی باشگاههای ایران و مثل پیشینیانشان که در تاریخ فوتبال ما بسیار بودهاند، از ورود به عرصه فوتبال، اهداف مبهمی دارند. به جز اندکی افراد که برای گسترش فوتبال در شهرشان، اندک سرمایه خود را، آنهم در دوران فوتبال آماتور، در این وادی چرخاندند و چیزی جز نام نیک از ایشان برجای نمانده، بیشتر آنهایی که بعد از حرفهای شدن! فوتبال ایران، اصالتا یا وکالتا وارد این چرخه شدند، هیچ دورنمایی از اهدافشان در این عرصه ارائه نکردند. به شعارهای بچهگولزن آنها گوش ندهید. هر رهگذری که نگاهی به فوتبال باشگاهی ما انداخته باشد، خوب میداند که در این قبری که صدها نفر برسر آن، گریه میکنند، مردهای نیست. فوتبال باشگاهی و باشگاهداری در ایران، به موازات نوع نگاه و میزان تعهد گردانندگان فوتبال به باشگاه ها، چندین سال نوری با آنچه که “باید”، فاصله دارد. چه به لحاظ اقتصادی و کسب و کار و چه به لحاظ فنی و مدیریتی، با مفاهیم روشن و تعریف شده در دنیا، تناقص و شاید تضاد آشکار داریم. در چنین بستری، که فوتبال باشگاهی در ایران، به لطف بنگاههای دولتی و خصولتی، سرپاست، چیزی بیمعنیتر از باشگاه خصوصی و باشگاهداری خصوصی وحود ندارد. مگر اینکه گذر زمان، پرده از اسرار آدمها و نیاتشان بردارد، کما اینکه بسیار برداشته است.
حالا حتی با پذیرش همین باشگاهداری بی پشتوانه خصوصی، بیایید نگاهی به کنش صاحبان این باشگاهها در برابر مفاهیم صریح فوتبالی بیندازیم. مثال بارز این بحث، همین جناب زنوزی است. با نگاهی به عملکرد ایشان؛ که طی دست کم، یک سال اخیر بسیار پررنگ و برجسته است، میبینیم که نوعی هماوردطلبی، خارج از میدان ورزش، در گفتههای ایشان موج میزند. در غیاب یک فدراسیون و سازمان لیگ مقتدر، که حرفش فصلالخطاب باشد، در نبود اتحادیه واقعی باشگاهها و اتحادیه واقعی بازیکنان، که طی یک سازوکار صحیح و منطبق بر منطق فوتبالی تاسیس شده و حافظ منافع اعضای خود باشند، یک نفر مثل آقای زنوزی، با یارکشی، برهم زدن میز بازی، جرزنی و با تکیه بر (احتمالا) نفوذی که ناشی از تمکن ایشان است، یکتنه، و بدون نیاز به اثبات هیچ ادعایی، درحال چیدن صحنه فوتبال باشگاهی ایران در جهت اهداف پیدا و پنهان خویش است.
اینکه موفق میشود از میان ساختار ویران مدیریت کلان فوتبال ایران، راهی برای رسیدن به اهدافش بگشاید یا خیر؟ باید صبر کرد و دید. اما آنچه که او میکند، خشت اولیه کجی است که در مفهوم باشگاهداری خصوصی ایران گذاشته میشود. این کجگذاری، چنانچه از همین حالا، با مقاومت جامعه فوتبال ایران مواجه نشود، در آیندهای نه چندان دور، به دیوار کجی خواهد انجامید که مصداق گفته کارلوس کیروش -البته به دلیلی دیگر-، روزی سرانجام بر سر باشگاهداری فوتبال در ایران، اوار خواهد شد و آن روز، هیچکس به یاد نخواهد آورد که بدعتگذار اولیه که بود و چرا چنین کرد؟
اگر بناست که هر مالک باشگاهی، به صرف هزینهکردش در فوتبال، آنچنان خارج از قواعد و اصول کار جمعی، سعی در رسیدن به مطلوب خویش، از هر راهی داشته باشد، این آموزه، دست به دست، میان مالکان احیانا متمول آینده خواهد جرخید و به یک ناهنجاری تبدیل خواهد شد که در آن، قدرتمندان بتوانند با تکیه بر توان جیبشان، هرچه بلندتر فریاد بزنند و با تمسک به هر ابزار پیشبرندهای، اهداف فوتبالیشان را خارج از زمین مسابقه تامین کنند. و در این راه، چه باک اگر برخی، بنا بر منافع مقطعی، با ایشان همراه شده و در جنگ حیدری-نعمتی، به دنبال کسب منفعتهای به روزشان باشند.
فوتبال ایران، به اندازه کافی، از بیتدبیری و نابسامانی مدیریتی، ضربه خورده است.
ماحصلش را همین حالا شاهدیم. اما اینکه گردانندگان همین سیستم فشل، بنشینند و تماشا کنند که کس یا کسانی، برای مطامع شخصی، تیشه به ریشه اصول پذیرفته شده یک فعالیت جمعی مثل مسابقات سراسری بزنند و دربرابر هجمه و شانتاژ رسانهای انها سکوت کنند، مباشرین به عمد تمام مصائب آینده فوتبال ایران خواهند بود.
کاش فوتبالیها بدانند، اگر همین فردا، بساط فوتبال در ایران، برای همیشه تعطیل شود، اولین کسی که کتش را برمیدارد و دنبال کسب و کارهای دیگرش میرود، همین جناب زنوزی مطلق است. و چه خوب است که دهها تریبون در این مدت، در اختیار او گذاشته شده، تا مکنونات قلبی خود را مستقیم و غیرمستقیم، در برابر عموم اعلام کند. جایی که کمترین نشانهای از تعهد شخص او به مقوله فوتبال، مشاهده نمیشود.
رفتار جناب زنوزی، با هر انگیزهای که رخ بدهد، به پای باشگاهداری خصوصی نوشته خواهد شد و این بدعت، که یک یا چند شخص حقیقی یا حقوقی، با یارکشی و گروکشی، برای کلیت فوتبال باشگاهی یک کشور، تصمیم بگیرند یا قصد گروگانگیری آن را داشته باشند، همان دیوار کجی است که اگر خراب شود، آتشش، خشک و تر را باهم خواهد سوزاند.