نامه هایی برای پسرم سعید و همه ی “سعید”ها و “سعیده “های این دیار/جلال میرزا آقایی
مدیر خبر1 آبان 17, 1399مقالهدیدگاهها برای نامه هایی برای پسرم سعید و همه ی “سعید”ها و “سعیده “های این دیار/جلال میرزا آقایی بسته هستند181 Views
اختصاصی همای گیلان:یکی از سنت های دیرین و شیرین این دیار ،نگارش و نامه نگاری بود و در همه ی اعصار و تاریخ ، این سنت به خوبی و شیوایی رواج داشته است .رابطه ها ،احساس های شیرین عارفانه و عاشقانه ، بیان عشق ها و صداقت ها و حتی ارسال پیام های پبامبران الهی ، بدین شیوه انجام می گرفت .نامه نگاری در سینه ی تاریخ و از نسلی به نسلی دیگر ، حاوی و حامل و منبع ثبت همه ی رویداد های تاریخی بوده است .
قصد دارم سلسله نامه هایی برای تو و هم نسلهایت بنگارم ، که شاید ذره ای از تعهد نسل ما به شما و برای زدودن غبار های تاریخی ی که نسل ما به اشتباه مرتکب آن شده است ،باشد
تحولات روزگاران امروزی ، دغدغه و تشویش های هر انسانی و هر پدر و مادری را افزون کرده است و همه ی ترس من آنجاست که آنقدر وزین و عمیق نباشی و امواج سهمگینَ رویداد ها ، ترا و نسل ترا به هر طرف و به هر صخره ای بکوبند .
زیستن اخلاقی و مسئولانه در هوای گرگ و میش این روز گاران بسیار سخت می باشد و درد مضاعف آنجاست که هیچکس احساس مسئولیتی و نگاه و نسخه ی شفا بخشی ندارد .صد هزار گل بشکفت اما بانگ مرغی بر نخاست .تامین نیاز های اولیه ی مردم نظیر مسکن ، خوراک، تحصیل ، هزینه ی درمان وووبسیار سخت و غیر ممکن شده است و متاسفانه دینا میک حرکت انسانی جامعه در حوزه اخلاق ، سقوط کرده و تملق ، ریا، چاپلوسی، انحرافات جنسی ، عطش قدرت و ثروت و شهرت ..بسیار رواج یافته و بسیار نگرانم ، تا جاییکه ساعت ها و روز ها و هفته ها و ماهها مناظره و مباحثه و مکاتبه با اهل فن ، برای راه حل و برون رفت از وضع موجود ، ره به جایی نبرده است و تا این لحظه هیچ راه حل منطقی و علمی و فلسفی که هزینه های گزاف و ویران کننده نداشته باشد، به چشم نمی خورد ، اگرچه راه حل های احساسی و غیر عقلانی در فضاهای مجازی زیاد تبلیغ میشوند ولی علاج و درمان درد تاریخی این دیار نیستند.
از درون تمدن هزار ان ساله ی ما و بطن اندیشه های پیامبر صلح و عشق و آزادی که عصاره ی آندو را در شخصیت های تاریخی مولانا و حافط و ابن سینا و فارابی و..تجلی یافته و این تجربه ی گرانسنگ مدارا و رواداری ، حتی میر غصبان مغول را وادار به تعظیم به حکمت ایرانیان کرده که به رصد تاریخ این دیار بپردازند و رصد خانه بسازند و همه ی خواجگان نصیر را بصیر کرده که طوس را نه تنها در قاموس اسطر لاب و ریاضی و حکمت متعالیه بلکه طوسی در خراسان ، شراب ناب از شکر شیرین شکن ادب فارسی بسراید و با شاهنامه روحی دیگر در کالبد این سر زمین بدمد .
آری پسرم !
به کتاب و کتابخوانی بسان طفل شیرخوار به پستان مادر باش که حیات و رستاخیز و صبح سَحر تو و نسل تو در این سِحر نهفته است و اگر خورشید با تابش خویش ، منشا حیات و زندگانی می بخشد ، کتاب هم بسان خورشید ، حیات و جان و زنده بودن را می بخشد و آنگاه می توانی با قلم بر لوح حیات ، حتی سرمه به چشمان خورشید زنی تا بتابد و زندگی و حیات دوباره شروع شود.
بزار جمله ای از اوریانا فالاچی برات بگویم و اولین نامه را در همین جا به پایان ببرم .او می گوید :
باید بفکر ساختن یک باد بادک بود ، هنوز هم با مشتی نخ و کمی کاغذ میشود به گیس طلای خورشید رسید .کودکی که با مسلسل بازی کند ، جهان را نجات نخواهد داد …..