حاج سلیم محله دررگذر زمان (بخش سوم ) ✍ رضا بژکول پژوهشگر اجتماعی
مدیر خبر1 آذر 30, 1399مقالهدیدگاهها برای حاج سلیم محله دررگذر زمان (بخش سوم ) ✍ رضا بژکول پژوهشگر اجتماعی بسته هستند227 Views
? برای نسل امروز و فردا ?
اختصاصی همای گیلان:درگذشته های دور مسجد محل به مناسبت های مختلف مانند عاشورا و تاشوعا ، یا ماه مبارک و شهادت علی (ع) در نماز جماعت ، شلوغی های خاصی داشت و همه سعی میکردند با خلوصی پاک و به دور از کینه و اختلاف و با نیت پاک در ان حضور یابند .شب های احیا و یا عاشورا جایی برای نشستن داخل مسجد نبود و همه از دور نزدیک خود را به محل می رساندند ؛
در گدشته های دور ، کودکان محل ما تنها بازی که داشتند در حیاط خانه ها بود و با وسایل ابتدایی ، بیشتر بازی ها برای پسران بازی جنگی ، گل کوچک ، الک دولک ، و قایم موشک بازی بود و دختران نیز وقت خود را صرف بازی ، شمع و گل و پروانه ، قایم موشک بازی و یا در نقش های مادر و….…را بازی می کردند ؛
درگدشته های دور ، بزرگان محل به همراه جوانان و گاه همراه خانواده برای تماشای فوتبال به تنها زمین فوتبال محل، یعنی مسجد پوشان می امدند و جوانان را با تمام وجود تشویق می کردند ؛
درگدشته های دور، در چند نقطه محل رودخانه ها پر آب همراه با مکانی برای شنا داشت که ظهرها و گاه بعدازظهرها مردان برای شنا دور هم جمع می شدند. جاهای مانند مانند اوتیچ ، کنار مسجد ، کنار منزل اقای حاج اقاپور سلیمی و…..؛
در گدشته های دور ، لباس شلوار گشاد مد بود ، و روی شلوار لی های آن زمان اگر ، پاره گی کوچکی داشت با وصله کردن آن را پوشش می دادند بخصوص روی زانو ، چیزی که ان موقع در شهرهای کوچک و بزرگ هنوز داب نشده بود و البته امروزه سراسری و مد روز شده ؛
درگدشته های دور ؛ زندگی کمی سخت بود. اما در آن دوره عشق بود ، محبت بود ، همکاری بود ، کار گروهی بود، شادی بود بیشترشان در یک سطح زندگی می کردند ، تعداد انگشت شماری در رفاه و دارای ثروت یا امکانات کاملی بودند اما هر چه بود صفا بود ،دوستی بود و مردم کمتر با هم قهر می کردند ؛
در گدشته های دور ؛ پس از پایان کار کشاورزی و برداشت محصول برنج ، بعضی از بزرگان محل در وسط مزرعه کلبه های که به آن اصطلاحا (نو) می گفتند درست می کردند تا با استفاده از تفنگ های شکاری مرغابی های که با اردک ها در کنار کلبه ، قاطی می شدند شکار کنند ؛
درگدشته های دور ؛ که زمستان های پر پرفی داشتیم مردان خانه، در گوشه حیاط ، کین بری درست می کردند تا انواع مرغ ها و یا پرندگان را داخل دام ها شکار کنند ؛
درگدشته های دور ؛ هر خانواده ای در مایحتاج اولیه خودکفا بود .در حیاط هر خانه ای مرغ ، اردک ،گاو، گوساله و بعضی ها حتی گوسفند ، ماست ، شیر ،کره ،دوغ بود . از طرفی باغ های حیاط خانه ها پر از سبزی ، کاهو ، سیر ، پیاز ، ازگیل ،انار ، به ،گوجه سبز ، توت ، گردو ، خیار ، هندوانه ،سیب و….بود و نیازی به خرید آن از شهر نبود ؛
در گدشته های دور ، مثل امروز در هرخانه ای حمام مدرن و فراگیر نبود و مردم یا در پشت خانه ها و یا در حیاط آن مکانی را با چوب یا بلوک و پوشاندن آن با درب چوبی یا پرده و با دیگ اب گرم دوش می گرفتند ؛
درگدشته های دور ؛ مردان برای خرید نان لواش یا تافتونی با پای پیاده ، دوچرخه و نهایت موتور به شهر یا محله جیر سر می رفتند . بعضی نانوایی ها با شناختی که از افراد داشتند کارت های مهر شده داشتند تا ارایه آن به صورت روزانه نان مورد نیاز را خریداری و در پایان ماه یکجا پولش را پرداخت می کردند ؛
درگدشته های دور ،پس از سپری شدن دوره ابتدایی در محل ، جوانان برای ادامه تحصیل به مدرسه راهنمایی امیر کبیر در غریب اباد و یا محله امیرشهید( فرهنگیان ) با پای پیاده و از راه های میانبر جاده خاکی که از محله شادهسر به لاشیدان و جاده ای همرا با با سایبان های زیبای درخت وصل می شد (بخشی از این جاده هنوز هم محل تردد است که هر کس از آن خاطراتی دارد ) به مدرسه می رفتند ؛
درگدشته های دور ؛ روستای ما مدارس راهنمایی و دبیرستان نداشت و جوانان مجبور بودند در شهر ادامه تحصیل دهند . آن موقع بیشتر مدارس دو نوبته و مجبور بودند با خودشان خوراکی هر چند اندک ببرند . که بیشتر مواقع یا کلوچه نوشین که فوق العاده پر مغز بود و یا اینکه با خود نان برنجی همراه با میوه محلی می ردند و نهایت اینکه اگر کسی وسعش می رسید با وسیله به منزل مراجعه و دوباره به مدرسه بر می گشت ؛
درگدشته های دور ؛ روستای ما پزشک نداشت و ما مجبور بودیم برای معالجه و درمان به شهر و آن هم به بیمارستان ۲۲ ابان و یا به مطب های مستقر در حوالی کارخانه چای ممتاز سابق مراجعه کنیم ؛
درگذشته های دور ؛ دیپلم حکم لیسانس را داشت و مدرک دیپلم حکم لیسانس را داشته ، چرا که مدرک دیپلم ارزش والایی داشت و کار کم و بیش پیدا می شد و خانواده ها افتخار میکردند .