باران، ریز و ممتد میبارد. مشاهده و پرس و جوی من در حوالی بازار روز سعدی طولانی میشود. دم غروب، ورودی بازارچه، تابلوی سبز رنگی نصب شده که روی آن نوشته شده بازار روز و داخل پرانتز(قدس سعدی) تاسیس ۱۳۶۲. از پایه زنگ زده تابلو هم میتوان فهمید این بازارچه، چندین دهه را پشت سرگذارنده است.
بازارچهای که تا چندصباح پیش مغازه هایش از کسادی کسب و کار گِله داشتند، حالا پاتوق جوانها و نوجوانانی شده که نوبتی دمی به دود میدهند و لبی به خنده. انگار یک آن سرتاسر بازارچه کافههای جورواجور، همچون قارچ سبز شده است.
کسبه میگویند؛ زمین بازارچه در تملک شهرداری است و آنها تنها سرقفل دار هستند و هر کسب و پیشهای باید با مجوز شهرداری باشد. تا چندماه پیش هم اگر به بازارچه سعدی میرفتید، بیشتر کسبه یا مشاغل خدماتی داشتند، یا گل فروش. به انتهای بازارچه که میرسیدید، دم غروب خوف انگیز بود. اکنون اما، محوطهای که روزگاری ایستگاه راهآهن رشت به سمت بندرپیربازار بود، پر از کافههای رنگارنگ جوان پسند شده و تمام فضای خالی میانی و معبر بین مغازهها هم در قرق صندلی کافه هاست.
برخی اصلا نمیدانند ساختمان نیمه کارهای که مقابل بازار روز سعدی در میان حصارهای آهنی زنگ زده گیر افتاده، برای خانواده خیر معروف «محمدجعفر چینی چیان مقدم» است
و من که برای قهوه نوشی فرصت نداشتم، به پرس و جوی خود از کسبه قدیمی ادامه میدهم. انتهای بازارچه، به مغازهای میروم که لوازم برقی تعمیر میکند. روی پشخوان، انبوهی از لوازم برقی مستهلک و شکسته تل انبار شده، صاحب مغازه را نمیبینم.
با پرسش من، سرش را هم بلند نمیکند و جواب میدهد: « همین زمین خالی جلوی بازارچه! مال دکتر چینی چیان است. خودش که فوت کرد، وراث او هم خارج از کشور هستند. قرار بود درمانگاه درست کند. بیشتر از این نمیدانم.»
بازهم به پرس و جود ادامه میدهم، برخی اصلا نمیدانند ساختمان نیمه کارهای که مقابل بازار روز سعدی در میان حصارهای آهنی زنگ زده گیر افتاده، برای خانواده خیر معروف «محمدجعفر چینی چیان مقدم» است. آنها هم که میدانند برای او بوده، اطلاعی ندارند که چرا چند دهه است که این ساختمان نیمه کاره رها شده است.
به نقشههای طرح تفصیلی شهرداری که مراجعه میکنم، در کاربری این ساختمان نیمه کاره نوشته شده، «درمانی تثبیت شده» نزدیک حصارهای دور زمین میروم، انبوهی از زباله داخل محوطه رها شده است. لابد به جامانده از رهگذران و شاید هم کسبه.
شهرام صفری، شهروندی است که پدرش از سالهای بسیار دور در بازار روز سعدی، مغازه داشته است. او اطلاعات بیشتری دارد و دراین باره میگوید:« این زمین بعد از انقلاب مصادره و در اختیار شهرداری گذاشته شد و تا جاییکه من میدانم، وراث در ادوار مختلف با طرح دعوای حقوقی، خواستار بازپس گیری املاک خود بودند. مکان فعلی این زمین، ایستگاه راه آهن و گویا برای خانواده نهاوندیان بود.
بخشی از ساختمان را میسازند که شهرداری، جلوی ساخت و ساز را میگیرد. این مرافه چند سالی طول میکشد و خانواده چینی چیان موفق نمیشوند درمانگاه را تکمیل کنند و در نهایت ساختمان به صورت نیمه کاره رها میشود
کمی جلوتر آردکوبی است، که آن هم برای نهاوندیان است. نزدیک به همین ملک، خانه قدیمی حاج صمدخان شیروانی هم بوده. بخشی از این زمین به شادروان چینیچیان فروخته میشود، چه زمانی، نمیدانم. دهه ۷۰، پسر چینی چیان، اقدام به ساخت یک درمانگاه در زمین خود میکند.
بخشی از ساختمان را میسازند که شهرداری، جلوی ساخت و ساز را میگیرد. این مرافه چند سالی طول میکشد و خانواده چینی چیان موفق نمیشوند درمانگاه را تکمیل کنند و در نهایت ساختمان به صورت نیمه کاره رها میشود.»
اسفندماه سال ۱۳۹۲، اداره کل بهزیستی، هفتمین همایش قدردانی از خیرین را برگزار کرد. این همایش برای تجلیل از شادوران «محمدجعفر چینی چیان مقدم» و خانواده این خیر اختصاص داشت. در سال یاد شده، ویژه نامهای در ۴۲ صفحه منتشر میشود که تنها یک مقاله به قلم «بدیع الله شبان»، به تمامی درباره محمدجعفر چینیچیان است و «ابراهیم شکری» نیز در بخشی از مقاله خود به خیرات این خانواده اشاره میکند.
لابه لای این ویژه نامه، تصاویر چند ساختمان (از جمله؛ مسجد چینی چیان، سازه درحال احداث توسعه آسایشگاه خیریه سالمندان رشت و مدرسهای در محله سلیمانداراب) چاپ شده و یادآور شده که برخی از موقوفات شادوران چینی چیان است.
درمیان تصاویر یک عکس از ساختمانی نیمه کاره منتشر شده و زیر عکس نوشته شده است: «درمانگاه در دست احداث و خیریه توسط خانواده چینی چیان در خیابان سعدی رشت بازار روز.» و توضیح دیگری نوشته نشده است.
از خانواده خیر معروف محمدجعفر چینی چیان، بیش از همه نام نوه او یعنی «دکتر محمدعلی چینی چیان» به عنوان پزشکی خیر و خوش نام بر سر زبانهاست که او نیز چندسال پیش به رحمت خدا رفت. دکتر چینی چیان از اعضای برجسته مرکز نیکوکاری اویس قرنی بود و سالها با مرکز رفاه نابینایان سازمان بهزیستی همکاری داشت.
از خانواده خیر معروف محمدجعفر چینی چیان، بیش از همه نام نوه او یعنی «دکتر محمدعلی چینی چیان» به عنوان پزشکی خیر و خوش نام بر سر زبانهاست که او نیز چندسال پیش به رحمت خدا رفت
از این خانواده، با نوه دختری محمدجعفر چینی چیان گفتگویی داشتم. فرح سبحانی پور که ۷۴ سال سن دارد، تنها یادآور شد که پدربزرگش، بانی مسجد چینی چیان در ابتدای خیابان سعدی و روبروی کلیسای ارامنه بوده است. و درباره تبار و شغل جدش میگوید: «پدربزرگم، محمدجعفر چینی چیان مقدم، فرزند مهدی قلی در سال ۱۲۷۵ خورشیدی در انزلی متولد شد. او مغازه فروش چینی داشت. پدربزرگم در سال ۱۳۵۴ فوت کرد و در قم دفن شده است. حاج ابوالقاسم چینی چیان پسرش و دکتر محمدعلی چینی چیان، نوه اوست.»
او نشنیده که جد بزرگش زاده باکو بوده یا روسیه؟ تنها اشاره دارد که نام فامیلی برخی از عموزاده هایش، به اعتبار مهدی قلی «قلی زاده» است و پدربزرگش چون در کار چینی و بلور بوده، فامیلی «چینی چیان» را برای خود انتخاب کرده بود. هم او یادآور میشود: « مادر بزرگم در جوانی فوت کرد و خانه پدربزرگم در محله آفخرا به پسرش حاج ابوالقاسم- که دایی من باشد- میرسد. او نیز همواره دست خیر داشت.»
در شهر رشت، از هرکس بپرسید، خانواده چینی چیان، میگویند دو برادر به نام «چینی چیان» بودند که در کاروانسرای چینی حجره داشتند و هر دو برادر در کار تولید و صادرات چینی بودند.
آقای کاظمی نوه دیگر چینی چیان، درباره تبار خانواده اش میگوید: «تا جاییکه من از خانواده شنیدم، چینی چیان دو خانواده در رشت بودند که برادر هم نبودند. ولی تقریبا همزمان باهم از بادکوبه به رشت مهاجرت میکنند.
چینی چیان با پسوند مقدم، شاخه قلی اف هستند و خانواده ما بدون پسوند است و از شاخه حسین اف هستند. پدرجد هردو، یعنی قلی اف و حسین اف، در کار چینی و بلور بودند و با باکو مراوده تجاری داشتند. حسین اف و قلی اف، چون مذهبی بودند، پس از انقلاب بلشویکی اکتبر۱۹۱۷ روسیه، به گیلان مهاجرت میکنند.
پدربزرگ من به نام یونس چینی چیان، ۷سال داشت که همراه پدرش حسین اف وارد گیلان میشود. ولی محمدجعفر چینی چیان فرزند مهدی قلی در انزلی به دنیا میآید. هردو خانواده، در کار واردات چینی و بلور بودند، هر دو در سرای چینی حق مالکیت داشتند و هردو در این کاروانسرا، مغازه داشتند.
محمدجعفر چینی چیان فرزند مهدی قلی در انزلی به دنیا میآید. هردو خانواده، در کار واردات چینی و بلور بودند، هر دو در سرای چینی حق مالکیت داشتند و هردو در این کاروانسرا، مغازه داشتند
پدربزرگم تا همین اواخر هم در سرای چینی، انبار داشت. یونس چینی چیان، کسی است که کارخانه تولید چینی را نزدیک فلکه توشیبا راهاندازی کرد. او تا سال ۱۳۸۳ در قید حیات بود و در باغ رضوان رشت دفن شد.
دایی من، مرتضی چینی چیان، یکی از نویسندگان مجموعه «کتاب گیلان» به سرپرستی اصلاح عربانی است و چون دانش آموخته اقتصاد است، در حوزه تخصصی خودش برای جمع آوری اطلاعات این کتاب کمک کرد و اکنون نیز خارج از ایران زندگی میکند. خانه پدربزرگم، یونس چینی چیان، در خیابان شریعتی، نزدیک سرای میخچی است.»
نام «محمد جعفر چینیچیان مقدم» در کنار خیرانی همچون؛ آرسن میناسیان و استقامت به عنوان موسسین راهاندازی آسایشگاه خیریه و سالمندان رشت، مطرح میشود. پیرامون وی، نوشتههای تکراری در منابع کم نیست. از اینکه تبار او از بادکوبه بوده و به گیلان مهاجرت کردند، در کار تجارت چینی و بلور بودند، موسس مسجد و کاروانسرای چینی چیان بوده و در امور خیر به ویژه ازدواج جوانان پیشقدم میشده است.
بدیع الله شبان در ویژه نامه سال ۱۳۹۲ بهزیستی مینویسد: « شادروان حاج محمدجعفر چینی چیان مقدم معروف به (قلی اُف) فرزند مرحوم مهدی قلی در سال ۱۲۷۵ شمسی در بندر انزلی متولد شد. دوران جوانی را در همان شهر زندگی کرد و سپس در شهرهای باکو (بادکوبه) و آستاراخان (هشترخان) به تجارت واردات و صادرات ظروف چینی و کریستال مشغول شد، اما اقامتگاه اصلی او رشت بود و به خاطر اینکه اسم پدرش مهدی قلی بود و به روسیه هم رفت و آمد میکرد، مردم شهر او را (قلی اُف) مینامیدند.
نام «محمد جعفر چینیچیان مقدم» در کنار خیرانی همچون؛ آرسن میناسیان و استقامت به عنوان موسسین راهاندازی آسایشگاه خیریه و سالمندان رشت، مطرح میشود
در دوره پهلوی اول که اداره ثبت احوال تازه تاسیس شده بود، دستور دادند که همه باید شناسنامه داشته باشند و قلی اُف نام خانوادگی خود را چینی چیان مقدم انتخاب کرد. در همان دوران دو خانواده بزرگ در رشت در کار تجارت چینی و کریستال مشغول بودند. یک خانواده آذری بود و یک خانواده هم گیلانی که خانواده چینی چیان مقدم گیلانی تبار میباشند.
مرحوم چینی چیان مغازهای در خیابان علم الهدی فعلی و حجرهای تجاری در سرای چینی چیان داشت، که مغازه خیابان علم الهدی را در سال ۱۳۲۵ به فرزند خود حاج ابوالقاسم چینی چیان مقدم واگذار کرد و خودش تا پایان زندگی در حجره خود داد و ستد میکرد و گاهی از اوقات به روسیه رفت و آمد داشت… .»
شبان، همچنین اشاره دارد که در یکی از زمستانهای سخت که برف سنگینی رشت، را محاصره کرده بود، محمدجعفر، با پول نقد قابل توجهی که سرمایه اش برای واردات چینی از روسیه بود- به کمک مردم میشتابد. در همان سال ابوالقاسم، فرزندش، در پاسگاه مرزی قانی باغ، افسر وظیفه است و خدمت سربازی را سپری میکند. او به پدرش خبر میدهد که اگر مردم رشت به داد مردم آستارا نرسند، بسیاری از کمبود مواد غذایی تلف میشوند. و محمدجعفر به کمک تیپ مستقل رشت، کامیونهای حامل مواد غذایی را به کمک ارتش به دست مردم آستارا میرساند.»
در یکی از زمستانهای سخت که برف سنگینی رشت را محاصره کرده بود، محمدجعفر با پول نقد قابل توجهی که سرمایه اش برای واردات چینی از روسیه بود به کمک مردم میشتابد
احداث مسجد چینی چیان، وقف خانهای برای امام جماعت همان مسجد، ساخت چندباب مغازه و وقف آن برای نگهداری و هزینههای مسجد، ساخت مدرسهای در محله معلولین رشت، از خیراتی است که نویسنده نام میبرد.
اما پیرامون موضوع مورد گزارش، تنها به همین یک جمله بسنده میکند:« اهدا قطعه زمینی در خیابان سعدی به دانشگاه علوم پزشکی گیلان که نیازمند همکاری شهرداری رشت دارد تا در آنجا ساخت و ساز انجام پذیرد.»
شنیدهها حاکی است که سند زمین بازار روز، هنوز به نام شهرداری نشده و دایره حقوقی سالهاست برای دریافت سند تلاش میکند. بر فرض آنکه سند درنهایت به نام شهرداری شود، در نقشه طرح تفصیلی، بنای نیمه کاره اهدایی از سوی چینی چیان، کاربری درمانی ذکر شده است. باید دید بالاخره این درمانگاه به پایان میرسد و یا تیرآهنهای زنگار بسته از چند دهه پیش، پوسیده شده و ساختمان فرو میریزد