راهبرد ضدتوسعه باجنیوزها
محمد پور خوش سعادت
رسانهها، در منظومه فکری توسعهگرا، بهمثابه ابزار شفافسازی، نظارت مدنی و بسترساز مشارکت عمومی شناخته میشوند. آنها واسطههایی میان قدرت و مردماند؛ نهادهایی که در صورت عمل به مسئولیتهای حرفهای خود، میتوانند فضای سیاستورزی و حکمرانی را اخلاقمحور، و مسیر سرمایهگذاری و مدیریت عمومی را قابل اعتماد سازند. اما درست همانجایی که ساختار تنظیمگر رسانهای ناکارآمد یا غایب است، گونهای انحرافی از رسانه شکل میگیرد که نه تنها نقش توسعهآفرین ایفا نمیکند، بلکه عملاً به بازیگری فعال در فرایند انسداد توسعه تبدیل میشود. در ادبیات غیررسمی، از این پدیده با عنوان باجنیوز یاد میشود.
باجنیوزها رسانههایی نیستند که از مسیر نقد منحرف شده باشند؛ بلکه اساساً باجگیری را جایگزین اطلاعرسانی، و معاملهگری را جایگزین حقیقتطلبی کردهاند. این رسانهها با ایجاد فشار رسانهای برمدیران دولتی , نهادهای عمومی، پروژههای اقتصادی و فعالان بخش خصوصی، تلاش میکنند امتیاز تبلیغاتی یا مالی کسب کنند. تهدید به انتشار گزارشهای تخریبی، تیترهای هیجانی، افشاگریهای بدون مستندات، و پروندهسازیهای موهوم، از جمله تاکتیکهایی است که در این راهبرد بهکار میگیرند.
در استانهایی مانند گیلان که بسترهای توسعهای وابسته به سرمایهگذاری بخش خصوصی و مشارکت مدنی است، ظهور و تکثیر باجنیوزها به معضلی ساختاری تبدیل شده است. پروژهای که با دهها مجوز قانونی در حوزه گردشگری یا عمرانی آغاز شده، ناگهان هدف هجمههای رسانهای قرار میگیرد، با عنوانهایی چون فاجعه زیستمحیطی، فساد میلیاردی، یا مافیای خاموش؛ در حالیکه اغلب این مطالب، فاقد مستندات حقوقی یا پژوهشیاند. در مواردی، همین رسانهها، با دریافت قرارداد تبلیغاتی، بدون هیچ توضیحی سکوت پیشه میکنند یا حتی در حمایت از همان پروژه یا مدیرقلم میزنند.
عملکرد این رسانهها، گاه محدود به تهدید مستقیم نیست. در برخی موارد، باجنیوزها وارد ائتلافهای پنهان با رقبای اقتصادی یا جریانات سیاسی میشوند تا پروژههای رقیب را از مسیر رسانهای متوقف یا بیاعتبار کنند. در نتیجه، رسانه از یک ناظر مستقل، به ابزاری برای تسویهحسابهای اقتصادی و جناحی بدل میشود.
اینجاست که رسانه دیگر رکن چهارم دموکراسی نیست، بلکه ضلع پنهان معاملهای خارج از چشم مردم است.
راهبرد باجنیوزها، صرفاً اخلاق رسانهای را مخدوش نمیکند؛ بلکه تأثیرات مستقیم بر مسیر توسعه محلی دارد:
• فرار سرمایهگذاران: هیچ کنشگری حاضر نیست در اقلیمی سرمایهگذاری کند که در آن، تداوم فعالیتش به رضایت یا سکوت رسانههایی وابسته است که نه بر اساس واقعیت، بلکه باجخواهی رفتار میکنند.
• توقف یا کندی پروژهها: بسیاری از پروژههای عمرانی یا زیربنایی، پیش از ورود به فاز اجرا، در مرحله فضاسازی رسانهای متوقف میشوند.
• بیاعتمادی عمومی: باجنیوزها سرمایه اجتماعی رسانه را میسوزانند. مخاطب، در معرض اخبار جعلی یا جانبدارانه، به کلیت رسانهها بدبین میشود و دیگر نمیتواند میان رسانههای حرفهای و رسانههای معاملهگر تفکیک قائل شود.
• انزوای نخبگان: فعالان دانشگاهی، متخصصان مستقل و روزنامهنگاران حرفهای، در چنین فضایی احساس امنیت نمیکنند و به تدریج از میدان عمومی کنار میکشند.
این وضعیت، نشانهای از یک انحراف عمیق در نسبت رسانه و اخلاق عمومی است. رسانهای که نقد را با تخریب، و گزارش را با تهدید جابهجا میکند، دیگر رسانه نیست. این رسانهها، ولو مجوز رسمی داشته باشند، فاقد مشروعیت مدنیاند. نقد، بنیان رسانهگری حرفهای است، اما نقد بدون صداقت، بدون استدلال، و بدون شفافیت، به ابزار باجگیری بدل میشود. چنین رسانهای نه تنها توسعهمحور نیست، بلکه در عمل، ریشه توسعه را میزند.
برخورد با این وضعیت، مستلزم اقدامی چندلایه است:
• شفافسازی اطلاعات توسط نهادهای عمومی و مدیران اجرایی، بهگونهای که امکان تحریف از رسانههای غیرحرفهای گرفته شود؛
• تقویت رسانههای مستقل و حرفهای، نه صرفاً با حمایت مالی، بلکه با ایجاد بسترهایی برای آموزش، دیدهشدن و دسترسی به
منابع اطلاعاتی؛
• ارتقاء سواد رسانهای در سطح عمومی، تا مخاطب بتواند اخبار واقعی را از اخبار جعلی و تحلیلهای مغرضانه تشخیص دهد؛
• و نهایتاً مقابله قانونی و حقوقی با مصادیق باجگیری رسانهای، تا خط قرمز حرفهای در فضای رسانهای ترسیم شود.
رسانه، آینهای از جامعه است. اگر این آینه کدر و مخدوش شود، جامعه نیز راه خویش را گم میکند. باجنیوزها نه صدا هستند، نه پرسشگر؛ آنان وارونگی رسانهاند. در جامعهای که توسعه را میجوید ، نباید اجازه داد رسانه، خود به راهبردی علیه توسعه تبدیل شود.