اختصاصی همای گیلان: چکیده : بدنه اصلی ارتش در دوره خلافت امویان وعباسیان را داوطلبان تشکیل می دادند، حکام و جانشینان خلیفه و حکام محلی که هنوز در بعضی نقاط وجود داشتند، می بایست عده معینی سوار مسلح و پیاده گرد آورند ، سپاهیان مزبور می بایست خود سلاح، لباس و دیگر لوازم خویش را تهیه کنند. دولت موظف بود هنگام لشکرکشی به سپاهیان آذوقه و علیق و غیره برساند.توده اصلی ارتش را داوطلبان تشکیل میدادند، ساختمان این ارتش آئینه تمام نمای روابط اجتماعی آن عصر بود، سواران، از مالکان بزرگ و متوسط زمیندار و پیادگان از روستائیان بودند. نگهبانان خلیفه، مرکب از بردگان جوان، یا غلامان حبشی و خزری و اسلاوی به ویژه ترک بودند که از برده فروشان می خریدند و تعلیم می دادند، به طوری که در اواخر خلافت مامون دسته نگهبانان منحصرا از غلامان ترک مرکب بود. در صورت وقوع جنگ، برخی از دستجات و این نگهبانان نمی بایست حتی لحظه ای از خلیفه دور باشند.
واژگان کلیدی :
دیوان عرض، امویان ،سپاهیان ،جنگ ، عباسیان.
۱- دیوان عرض:
برای رسیدگی به امور سپاه و پرداختن حقوق سپاهیان دیوانی به نام جیش یا عرض پدید آمد. توسط این دیوان در دفتر (طومار) نام سربازان ثبت میشد. دیوان عرض متصدی امورسپاهیان بود و از «عرض الجند عرض عین» گرفته شده یعنی گذراندن سپاه از پیش چشم جهت حضور و غیاب، به عبارتی دیگر همان سان دیدن و رژه است.
در زمان خلفا، ورود افراد به ارتش مراحل خاصی داشت به طوری که خلیفه خود در انتخاب سپاهیان دخالت میکرد. ابتدا وضع ظاهری فرد مورد نظر قرار میگرفت سپس مهارت درتیراندازی، شمشیرزنی و اسبسواریاش امتحان میشد، آنگاه از اصل و نسب و گذشتهاش اطلاع حاصل میکرد، چنانچه کسی تمامی این مراحل را پشت سر میگذارند به استخدام ارتشدرمیآمد. پس از ورود به ارتش ابتدا موجودی شخص را تحویل گرفته و آنها را به طلا و نقره تبدیل میکردند و نامش را در دفتر «عرض» ثبت مینمودند و خوراک و پوشاک و وسیلهسواری مناسب با شأن و رتبهاش در اختیارش نهاده میشد. ممکن بود کسی بدان علت که مناسب ارتش نبود از ارتش اخراج میشد و اموالش که به طلا و نقره تبدیل شده بود به او پس دادهمیشد.(مسعودی ،۱۳۷۰ : ۴۵)
دیوان عرض توسط عارض اداره میشد و به امور مربوط به گردآوری سپاه، تنظیمات امور داخلی سپاه، پرداخت حقوق و مستمریها، نیازهای سپاهیان اعم از اسلحه و چهارپایانرسیدگی میکرد. « شغل عارض از شغلهای مهم و حساس بود. علاوه بر عارض بزرگ که در مرکز بود جهت سپاهیانی که در ولایات بودند و نیروهای صاحب منصبان برجسته نیزعارض و کدخدا تعیین میگردید. از آنجایی که در این مورد شایستگی اداری لازم بود و نه قابلیت نظامی، از اینرو بیشتر ایرانیان دیوانسالاری به اینگونه مشاغل گماشتهمیشدند نه سربازان ترک.»(توسی ،۱۳۸۰ : ۴۵)
بنا بر نوشته مورخان ، عرض از رسوم عصر ساسانی است که موبد مقام عارض را داشت و همه را از پادشاه به پایین بازدید میکرد و هر که را درخور مییافت اجازه خدمت میداد. دردوره عباسیان نام سربازان را در جریده عرض ثبت میکردند که نسخهای از آن نزد عارض و نسخه دیگر در دیوان رسالت بود. (یعقوبی ،۳۱۷)در دفترهای دیوان عرض اصطلاحاتیرایج بوده مانند، اثبات، استقرار، تحویل، رجعه، زیاده، ساقط، سلف، فک، مقاصه و… که در زیر بدان پرداخته میشود.
اثبات: ثبت کردن و نوشتن نام مرد سپاهی در «جریدهالسودا» و تعیین وظیفه و رتبه اوست. عکس این اصطلاح «وضع» است یعنی دور اسم سپاهی را خط کشیدن و او را از جریدهحذف کردن.
استقرار: فرمان برای تعیین جیره و وظیفه پس از اثبات.
اطماع: جمع طمع به معنی رزق و مرسوم لشکر که در دیوان عراق رزقات نامیده میشد.
تحویل: نقل کردن نامی از سپاهیان از جریدهای به جریدهای دیگر را تحویل میگفتند.
تلمیظ: یعنی پرداخت مقداری از جیره و مواجب پی از موعد مقرر.
رجعه: گزارشی است که وکیل خرج، پس از بازگشت از مأموریت برای غذا و آذوقه یک نوبت سپاهیانی که در گوشه و کنار کشور به سر میبرند تقدیم دیوان میکند.
زیاده: یعنی مقداری معلوم بر مستمری سپاهیان افزودن.
حساب العشرینیه، حساب الجند، حساب المرتزقه: در دیوان خراسان سه روش برای پرداخت وظیفه و جیره سپاهیان وجود داشته است. نخست آنکه جیره را در یک سال در چهار نوبتپرداخت میکردهاند که حساب العشرینیه نامیده میشد. روش دوم حساب الجند است که طبق آن جیره در دو نوبت در سال پرداخت میشده است. روش سوم حساب المرتزقه است که در هرسال سه نوبت جیره به سپاهیان پرداخت میشده است.
ساقط: وقتی فردی سپاهی میمرد و یا دیگر به او احتیاجی نبود نامش را از جریده حذف میکردند.
سلف: پرداخت کردن همه مستمری سپاهیان را پیش از موعد مقرر سلف میگفتند.
فک: ثبت مجدد نام و مستمری فرد سپاهی که پیش از آن حذف شده بود.
متأخر: کسی که به هنگام پرداخت جیره در مجلس اعطاء حاضر نشود.
مخل: سپاهی که نامش از دیوان حذف شده و دوباره ثبت نشده است.
مقاصه: کم کردن مقدار تلمیظ است از سلف، یعنی مقدار را که سپاهی مساعده گرفته از حقوقش کم کنند.
نقل: عبارت است از حقوق سپاهی را کم کردن و به مستمری فرد دیگری افزودن.
۱-۱ ) نظامات لشکریان اسلام هنگام جنگ
ارتش کشورهای متمدن به صف ها و دسته ها تقسیم می شدند ولی عرب های جاهلیت از این نظامات بهره ای نداشتند و جنگ های آنان بصورت کروفر(جنگ و گریز ) بود. یعنی به دشمن هجوم میآوردند و اگر نا توان میشدند می گریختند و دوباره حمله میآوردند و هیچ قانون و قاعده ای در کارشان نبود .پس از ظهور اسلام قوانین و مقرراتی برای جنگ ایجاد شد که از آن جمله صف بندی لشکریا ن میباشد.چنانکه در سوره ((صف )) راجع به آن موضوع میفرماید : ((ان الله یحب الذین یقاتلون فی سبیله صفاکانهم بنیان مرصوص)) (سوره صف ، آیه ۴)خداوند آن کسانی را دوست دارد که در راه او صف بسته مانند پایه های سرب ریخته شده میجنگند، یعنی به یکدیگر پیوند خورده و بسته شده اند، بنابراین در زمان رسول اکرم (ص) لشکریان اسلام با صف به جنگ میرفتند و همان طور که برای نماز صف آرایی میشد یک پا و یکجا به طرف دشمن میتاختند و چون عرب های بدوی جزء جنگ و گریز چیزی نمی دانستند مسلمانان صف بسته بر آنها چیره میگشتند. اتفاقا فاتحین بزرگ جهان مانند اسکندر، سلطان سلیم ،بناپارت و… به واسطه نظامات تازه و اسلحه های تازه توانستند بر دشمنان خود غلبه کنند عربهای جاهلیت شترها و زنان و فرزندان و بارها را پشت سر خود قرار میدادند و بدان وسیله از فرار جنگ جویان جلوگیری میکردند.مسلمانها با آن که صف آرایی داشتند و کمتر ازصف خارج میشدند معذالک برای مزید پایداری و فداکاری افراد زنان و بچه ها و شتران و بارها را عقب صف میگذاردند .( زیدان ،۱۳۸۴ :۱۵۱ )
۱-۲ ) دسته ها
پس از آنکه در زمان امویان عرب ها با غیر عرب ها مخروط شدند ،سپاهیان اسلام به صورت دسته و هنگ قرار دادند (چنان که در تاریخ آرتش گفته شد) چه که رومیان هنگام جنگ سپاهیان خویش را به هنگ ها تقسیم میکردند و آن را کورتیس می خواندند و هر هنگ و دسته ای را به صف های منظم ترتیب میدادند .(غلامرضائی ،۱۳۹۰ :۱۱۸ )
همین که عرب ها با رومیان و ایرانیان به جنگ پرداختند، مانند آنان لشکریان را به دسته ها و صف ها مرتب ساختند چنانکه خالدبن ولید در سال سیزده هجری در واقعه یرموک سپاهیان اسلام را مانند ایرانیان به ۴۰-۳۶ دسته تقسیم کرد و ابوعبیده را در قلب و عمر وعاص و شرجیل بن حسنه را در میمنه و یزیدبن ابی سفیان را در میسره قرار داد و برای اولین مرتبه عرب ها را با آن ترتیب آشنا ساخت و پس از وی سعد وقاص در سال ۱۴ هجری همان نظامات را اجرا کرد.
از قرار معلوم ( خالدبن ولید)و (سعد وقاص) در عین حال که برای جنگ با رومیان و ایرانیان سپاهیان خود را مانند آنان به دسته ها تقسیم کردند از صف بندی و صف آرایی دست برنداشتند و نظام صف بندی تا سال ۱۲۸ هجری برقرار ماند و در آن تاریخ مروان بن محمد آخرین خلیفه اموی ترتیب صف بندی هارا به کلی بر هم زده با ضحاک خارجی و خبیری از روی اصول دسته بندی جنگ کرد. از آن موقع به بعد اصول قدیمه جنگ جویی عرب فراموش شد و چون سپاهیان عرب با تجملات روم و ایران آشنا شدن، از بردن زن و بچه به میدان جنگ منصرف گشتند. (زیدان ،۱۳۸۴ : ۱۵۲ )
بنا بر آنچه گفته شد :سپاهیان اسلام پس از آشنایی با فنون جنگی سایر ملل با مراعات اوضاع زمان و مکان دسته دسته به شکل هلالی یا مربع یا مثلث به میدان میرفتند.
۱-۳ ) اردوگاه
در زمان جاهلیت اردوگاه عرب تابع نظامات مخصوصی نبوده و در اوایل اسلام نیز به همان وضع جاهلیت باقی ماند با این قسم که چادر امیر در وسط و چادر سایر بزرگان در اطراف چادر امیر قرار داشت و اگر زن و بچه همراه داشتند پشت اردوگاه میگذاردند و در اواخر که از بردن زن وبچه به میدان جنگ منصرف شدن ،مانند رومیان و ایرانیان به مقتضای روز اردومیزدند.(همان ،۱۵۴)
۱-۴ ) فرمان جنگ و شعار جنگجویان
فرمان جنگ – در اوایل اسلام ، فرمان جنگ چنین بود (النفیر النفیر) (آماده – حمله – هجوم ) چنانچه در مصر نیز فرمان جنگ را چنین میگفتند :- ( هجوم حاضر –ال – هجوم ) فرمان بازگشت نیز کلمه رجعت ( بازگشت ) اجرا میشد
فرمان های ساده فوق در اوایل اسلام اجرا میشد و پس از آن که مسلمانان متمدن شدن برای هر حرکتی از حرکات سپاه فرمان مخصوصی ترتیب دادند از این قرار :
- میل یعنی به طرفی برگشتن.
- انقلاب یعنی برهم خوردن صف
- انفتال یعنی جدا شدن.
- تسویه انفتال یعنی راست نمودن صف جدا شده.
- استداره صغری قلعه کوچک درست کردن.
- استداره کبری یعنی قلعه بزرگ درست کردن.
- تقاطر یعنی قطار شدن.
- اقران یعنی به هم پیوستن.
- رجوع الی الا ستقبال یعنی دوباره روی آوردن
- استداره مطلق یعنی به حال دایره مانند مرتب شدن
- اضعاف یعنی دو.چندان شدن
- اتباع میمنه یعنی به راست
- اتباع میسره یعنی به چپ
- جیش منحرف یعنی منحرف شدن
- جیش مستقیم یعنی مرتب شدن
- جیش مورب یعنی اریب شدن
- رض یعنی مشق کنید
- تقدم یعنی قدم به پیش
- حشو یعنی به هم درائید
- رادفه یعنی پشت سر هم
- ترتیب بعد ترتیب مرتب بایستید
فرمانده با ادای این کلمات فوری سپاهیان را به ترتیب مطلوب منظم میساخت و البته لشکریان کاملا مشق کرده و مجرب بودند و به محض شنیدن این فرمان ها مطابق دستور عمل میکردند.(همان ،۱۵۳ )
۱-۵ ) حقوق سپاهیان
عمر با رعایت سابقه اسلام و خویشاوندی با پیغمبر برای هر کس حقوقی مقرر داشت . و در اوایل حکومت بنی امیه آن حقوق افزون گشت و دراواخر حکومت آنان کم شد ،سپس در اوایل عباسی فزونی یافت و مجددا کم شد تا آن که در آن زمان مامون حقوق هر سپاهی پیاده به سالی ۲۴۰ در هم تثبیت گشت ولی هرگاه جنگی واقع میشد غنیمت سپاهی به خودش میرسید . ظاهرا در اوایل دوره عباسیان غنیمت های سپاهیان را به خودشان نمیدادند تا آن که در سال ۱۹۸ سپاهیان غنایم را مطالبه کردند .غنایم مزبور به شرط اینکه سپاهیان درجنگ بودند میان آنها تقسیم گشت و بهر کدام شش دینار رسید وهمینکه امین و مامون با یکدیگر نزاع میکردند هر کدام پول بیشتری به سپاهیان میدادند و چون در سال ۱۹۵ سپاهیان طاهر بن حسین بر سپاهیان علی بن عیسی بن ماهان پیروز شدند مامون حقوق سپاهیان را افزوده ماهی ۸۰ در هم (سالی ۹۶۰ در هم )قرار داد،یعنی به همان میزان زمان سفاح تثبیت کرد ولی پس از استقرار امنیت حقوق سپاهی بهسالی ۲۴۰درهم بازگشت.(همان ،۳۵۱)
۲- جایگاه مسجد در امور نظامی
از آنجاکه در عصرخلفامسجد همانند دوره پیامبر در امور نظامی نیز اهمیت داشت در این مقاله به طور خلاصه به اهمیت مسجد در امور نظامی اشاره می کنیم:جامعه اسلامی، یکجامعه پویا و در حال حرکت به سوی تحقق ارزشهای الهی است. از همین رو پیوسته در نبرد با مظاهر کفر و شرک و نفاق به سر می برد. این ستیزه و مبارزه تنها در ابعادفرهنگی، اقتصادی و سیاسی نمایان نمی شود؛ بلکه گاه در شکل درگیریهای نظامی نیز جلوه می کند. پیامبر اسلام (ص) در طول ۲۳ سال رسالت خویش، پیوسته در حالمبارزه و جنگهای کوچک و بزرگ با دشمنان داخلی و خارجی بود. این مبارزات مقدّس، که اسلام در سایه آن به عنوان مکتب نجات بخش بشریّت زنده ماند، پس از هجرت آن حضرت بهمدینه و پی ریزی حکومت اسلامی صورت گرفت. به گونه ای که مسلمانان در طول دوران ده ساله حضور پیامبر (ص) در مدینه، بیش از هفتاد جنگ و درگیری نظامیداشتند.مسجد به عنوان عضوی حسّاس و پرتلاش در پیکره جامعه اسلامی با این مبارزات مقدّس بیگانه نبود؛ بلکه در این زمینه در شکلهای گوناگونی نقش مؤثر و ارزنده ای را ایفامی نمود.(واقدی ،۱۳۷۰ :۵)
در دوران پیامبر اکرم (ص) مسجد از نقطه نظر نظامی نقشهای مهّم و گوناگونی را ایفا می نمود. این بنیان مقدّس، جایگاه تشکّل سپاهیان اسلام و اعزام آنان به سوی جبهه های جنگبود. گفتوگوها و مشورتهای نظامی تا آنجا که مصالح امنیتی ایجاب می نمود، در مسجد صورت می گرفت. به هنگام احساس خطر از دشمنان داخلی و خارجی، سپاهیان اسلام درمسجد گرد هم جمع میشدند و از آنجا عملیات پاسداری و حفاظت از شهر را سامان دهی می کردند. همچنین نقش مسجد را در حمایتهای معنوی از جبهه ها و گسترش فرهنگ جهاد وشهادت نباید از یاد برد؛ زیرا این امر تأثیری بسزا در پیروزیهای نظامی سپاهیان اسلام داشت. در ذیل گوشه هایی از نقش مسجد در این گونه زمینه ها مورد بررسی قرار خواهدگرفت:
جنگها و درگیری های نظامی به ویژه زمانی که پیاپی رخ دهند، بدون داشتن پایگاهی برای تشکّل و انسجام نیروهای رزمنده، ناممکن و یا کم نتیجه است. در زمان رسول خدا(ص) این پایگاه، جایی جز مسجد (خانه خدا)، نبود. مسلمانان از همان مرکزی که در آن، خدای را پرستش می کردند، شیرینی ذکر و یاد او را در آنجا می چشیدند و از همانجایگاهی که اندیشه و جان آنان از فروغ آیات قرآنی و معارف آسمانی روشنی می یافت، سامان می یافتند و برای رویارویی با دشمنان خدا بسیج می شدند.
آثار سازنده گردآمدن در چنین مکانی به هنگام حرکت به سوی دشمن، روشن و آشکار است. سربازی که با وارد شدن به مسجد به یاد می آورد اکنون عازم جهاد در راه خداوندی است کههمه روزه در گوشه و کنار همین مسجد، او را پرستش کرده و با او نجواها گفته؛ چگونه می تواند در مبارزه و جهاد، سستی و ناتوانی به خود راه دهد؟ رزمنده ای که مدّتها احکام دین ولزوم پاسداری از فرامین خداوند را در مسجد آموخته و تفسیر آیه های قرآن و سخنان پیامبر (ص) و پیشوایان دین (ع) را فرا گرفته است؛ بی شک با عزمی مصمّم و اراده ایاستوار و پولادین به سوی جهاد در راه حاکمیّت دستور های الهی و اندیشه های قرآنی گام بر می دارد؛ از این رو، نباید گردهمایی مسلمانان در مسجد و اعزام به جبهه ها از این مکانمقدّس را به حساب کمبود جا و مکان گذاشت. بلکه بهره گیری از قداست و معنویت خانه خدا و دیگر ویژگی هایی که در مسجد نهفته است، باعث می شد لشکریان اسلام با ارشاد وراهنمایی های پیامبر اسلام (ص)، مسجد را محلّ تجمّع و نقطه حرکت سپاه اسلام به سوی جبهه ها قرار دهند. افزون بر آنچه گذشت، مسجد در یک جامعه اسلامی، پایگاه حضور همه روزهمسلمانان برای به پا داشتن بزرگترین فریضه دینی؛ یعنی«نماز» است. این ویژگی سبب می شود مسجد، خود به خود به صورت جایگاهی برای گردهمایی مؤمنان واقعی ودینداران دلسوز درآید. برادران ایمانی که امیر المؤمنین (ع) در گفتار خویش از آنها به عنوان «أخ فی الله» (برادر دینی) تعبیر نموده است، همگی در مسجد حاضر می شوند.اینان در زمان بروز خطر به پا می خیزند و از کیان اسلام و جامعه اسلامی دفاع می کنند.(مکی ،۳۷ )
۲-۱ ) حمایت معنوی مسجد از رزمندگان در جبهه ها
رزمندگان مسلمان در جبهه های نبرد، علاوه بر پشتیبانی های مادی مردم به حمایت های معنوی آنان نیز نیازمندند. یکی از جلوه های این حمایت معنوی، دعا برای رزم آوراناست. دعای خیر نمازگزاران مسجد پشتوانه بزرگ رزمندگان جبهه ها است. بی شک، این دعاهای خالصانه، تأثیری به سزا در پیروزی جهادگران مسلمان دارد. پیامبر بزرگواراسلام (ص) در بازگشت از جنگ سخت و طاقت فرسای تبوک فرمودند: «در مدینه، کسانی باقی ماندند که ما به هر کجا سیر می کردیم و در نقطه ای که فرود می آمدیم، آنان در واقع باما بودند؛ ولی بیماری مانع شرکت آنان در جنگ شد».(واقدی ،۱۳۷۰ : ۸۰۴ )وقتی عایشه از این گفتار پیامبر خدا (ص) دچار شگفتی شد، رسول خدا (ص) به او فرمود: «سوگندبه کسی که جان من در دست اوست، دعای آنها در نابودی دشمن از سلاح ما مؤثرتر بود».( همان ،۸۰۵ ) از سوی دیگر، دعای نمازگزاران مسجد برای جنگجویان جبهه، در بالا رفتنروحیه و توان معنوی ایثارگران، تأثیری بسزا دارد. دعا در مسجد برای رزمندگان، نشان آن است که مسجد هیچگاه از مسائلی که با سرنوشت جامعه اسلامی ارتباط دارد، جدا نیست وجنبه های عبادی و اجتماعی در اسلام از یکدیگر جدایی ناپذیرند.
در حدیثی از امام صادق (ع) نقل شده است که فرمود: «رسول خدا (ص) در قنوت نماز بر علیه گروهی دعا کرد و آنان را با نام و نشان خودشان و پدران و خویشان آنها مشخص کرد».(مجلسی ،ج۸۱ :۲۸۷)
پس دعا در مسجد و نمازهای جماعت برای نصرت و یاری جهادگران مسلمان و حتی در صورت وجود مقتضی، ذکر نام آنان که در راه جهاد و مبارزه اسیر شده یا دچار سختی شده اند،هم حمایت معنوی از ایشان و هم، نوعی ارجگذاری به فداکاری های ایثارگران است.
۲-۲ ) مسجد در میدان نبرد
اهتمام خاص پیامبر اکرم (ص) و یاران آن حضرت نسبت به مسجد، تا بدانجا بود که مسلمانان در میدان های جنگ هم خود را از مسجد بی نیاز نمی دانستند. سپاهیان اسلام در اردوگاههای خود، به ساختن مسجد می پرداختند و بدین سان از فضیلت نمازگزاردن در مسجد بهرهمند می شدند. کثرت مساجدی که پیامبر اسلام (ص) و یاران آن حضرت در جنگهای مختلفبنا نموده اند، در حقیقت هم گویای اهتمام سپاهیان اسلام به امر نماز و هم بیانگر اهمیت و موقعیت مسجد در باور مسلمانان صدر اسلام است. آنان در جنگها در کنار تلاش و کوششبرای پیروزی نه تنها هرگز خود را از نماز و مسجد بی نیاز نمیدیدند؛ بلکه در این گونه موارد، توجه بیشتری را نسبت به ارتباط با خداوند جهانیان مبذول می داشتند. این مساجد،افزون بر تقویت بنیه معنوی سپاه، زمانی که در کنار خیمه فرماندهی بنا می شد، نقش مؤثری را در ایجاد ارتباط میان بخشهای مختلف سپاه با فرماندهی ایفا می نمود.
واقدی در شرح حوادث جنگ بنی نضیر آورده است: «… همراه با آن حضرت (پیامبر اکرم (ص)) خیمه ای از چرم دباغی شده حمل می کردند … آن خیمه متشکل از چند چوب بودکه بر آن، پارچه های مویین انداخته بودند و آن را سعد بن عباده فرستاده بود. پیامبر اکرم (ص) به بلال دستور فرمود که آن خیمه را در کنار مسجد کوچکی که در میدان «بنی خطمه»بود، نصب کند. سپس پیامبر خدا (ص) وارد آن خیمه شد».(واقدی، ۱۳۷۰ :۲۷۵ )
مساجد هفت گانه در شمال غربی مدینه که تا امروز به جای مانده، نشان جایگاه هایی است که پیامبر اکرم (ص) و یاران فداکار آن حضرت، در جنگ خندق به منظور دعا و نیایش بنانهادند و در آنجا با حال تضرّع، دعا کردند و پیروزی لشکریان اسلام را از خداوند متعال درخواست نمودند.
۲-۳ ) مداوای مجروهان در مسجد
پیوند مسجد این کانون فعال و پرتحرک، با رویدادهای مربوط به جبهه های جنگ تا بدانجا بود که در پاره ای از جنگها مجروهان جنگ را در مسجد مداوا می کردند. پبرامون رخدادهایجنگ احد که طی آن شمار زیادی از مسلمانان مجروح شدند، چنین آمده است: «مردم در مسجد، چراغ و آتش برافروخته بودند و مجروهان را زخم بندی و مداوا می کردند».(همان ،۳۶۸ )
مسئله مداوای مجروهان در مسجد، در دیگر کتاب های سیره نیز ذکر شده است. ابن هشام هنگام بحث از ماجرای حکمیت سعد بن معاذ در مورد یهودیان بنی قریظه می گوید: «رسول خدا (ص) سعد بن معاذ را در خیمه ای در مسجد جا داده بودند. در این خیمه، زنی (به نام رفیده) از قبیله بنی اسلم، مجروهان را مداوا می نمود. این زن، خودش را وقفخدمت به مسلمانان آسیب دیده، کرده بود. رسول خدا (ص) پس از آنکه سعد بن معاذ در جنگ خندق مجروح شده بود، به قوم او دستور دادند تا سعد را در خیمه رفیده بستری کنند تا آنحضرت زود به زود به عیادت او بروند».(ابن هشام ،ج۳ ،۲۵۰)
البته می توان گفت: انجام کار زخم بندی در مسجد، در زمان پیامبر اکرم (ص) به دلیل نداشتن جا و مکان مناسب تری برای این کار بوده است؛ زیرا طبیعت این کار که معمولا همراهبا خون ریزی است؛ با مسجد سازگاری ندارد. به علاوه در پاره ای از موارد مانند بستری شدن سعد بن معاذ در مسجد، دلایل ویژه ای نیز وجود داشته است. به عنوان مثال از سخنپیشین ابن هشام چنین بر می آید که علت بستری شدن سعد در مسجد این بود که پیامبر اسلام بتواند به آسانی از وی عیادت نماید. گرچه بر پایه شواهدی که جای ذکر آن نیست،به نظر می رسد که پیامبر اعظم (ص)، سعد را از آن جهت در مسجد بستری نمودند تا همراه با عیادت از وی، در باره مسائل نظامی نیز با او به مشورت و گفتوگو بپردازند؛ زیرا او ازسرداران بنام سپاه اسلام و سالار اوسیان (قبیله اوس) بود و یک چهره بزرگ نظامی به شمار می آمد.گفتنی است که ذکر این گونه شواهد تاریخی برای این است که هم ارتباط تنگاتنگمسجد با امور اجتماعی و مسائل مربوط به جنگ نشان داده شود و هم اینکه گستره فعالیت ها و برکات مسجد نشان داده شود.
۳- پوشش نظامى
یکى از امور ضرورى در هر سازمان رزمى، نوع پوشش نظامى نیروهاى جنگجو مىباشد. هر چند در روزگار گذشته به این مسأله چندان اهمیتى داده نمىشد، ولى بعدها به ویژه در قرون متأخر،امر یکسان سازى پوشش نظامى به طور کامل مورد توجه قرار گرفت. فلسفه و هدف اصلى در این مورد، یکسان سازى ظاهرى نیروها و ایجاد نظم و انضباط در آنان، تشخیص نیروهاى خودىاز نیروهاى دشمن در منطقهى جنگى و شناخته شدن نیروهاى جنگجو از یکدیگر در هنگام درگیرى، معین و مشخص ساختن نوع و رستهى نیروها به لحاظ تخصص و وظایف فردى و جمعى،روشن ساختن جایگاهها و رتبههاى فرماندهان و سایر نیروها، مشخص ساختن یگانهاى رزم بر اساس نوع وظایف آنها و موارد دیگر بوده است. این اهداف در عصر اسلامى بیشتر مورد عنایتپیامبرصلى الله علیه وآله، خلفا، فرماندهان نظامى، حکام و امرا قرار داشته است. اما در بسیارى از مواقع به لحاظ نوع پوشش مرسوم اعراب و تنوع عناصر و نژادها و ملیتها، در عمل کمترقابل اجرا بوده است.
امرا و خلفاى اسلامى به امر لباس جنگجویان و آراستگى وضعیت ایشان عنایت و اهتمام داشتند. حتى گاهى به کسانى که لباس غیر مناسب داشتند اجازهى حضور در جنگ نمىدادند.(طبری ،ج۷،۲۷۴ )
مسلمانان در نخستین جنگهاى خود، لباس یکسانى نداشتند و معمولاً با همان لباس مرسوم خود، در جنگ حاضر مىشدند. لباس مرسوم آنان عبارت بود از لباس بلندى که گاهى در زیر آن شلوار وازارى مىپوشیدند که براى نگه داشتن آن، تسمهاى بافته شده از موى بز همانند کمربند بر روى آن مىبستند. همچنین بر روى شانههاى خود ردایى مىآویختند و عمامهاى بر سر مىگذاشتند. بعضىاز نیروهاى سواره نظام بر روى پیراهن خود، زرهى مىپوشیدند که داراى آستین بود و گاهى بلندى آن تا روى زمین مىرسید. این نیروها گاهى از کلاهخود و مغفر نیز به عنوان پوشش دفاعىاستفاده مىکردند و ران بند و ساق بند نیز مىبستند. سواره نظام برخلاف پیاده نظام، ردایى روى لباس خود نمىپوشیدند؛ زیرا مانع چابکى آنان بر روى اسب مىشد و به جاى جامهى زیرین،شلوارکى کوتاه مىپوشیدند تا پاهاى آنان بر روى اسب آزادتر باشد. در جنگهاى مهم و بزرگ در دوران پیامبرصلى الله علیه وآله، تلاش مىشد تا یگانهاى مختلف رنگهاى خاصى به طور یکدستبپوشند تا یکدیگر را بهتر بشناسند و یگانهاى رزمى از یکدیگر مشخص شوند. این کار که در نوع خود بىسابقه بود، براى نخستین بار در فتح مکه به هنگام سان دیدن سپاه در مقابل رسولخداصلى الله علیه وآله، به اجرا در آمد. رنگهاى یکسان یک یگان، به گونهاى بود که شناسایى آن یگان با رنگ مربوطه صورت مىگرفت و آن یگان به همان رنگ نامیده مىشد؛ مثل یگانالخضراء که همگى لباسهاى سبز بر تن داشتند یا یگان و ستون البیضاء که همگى سفیدپوش بودند و یا الصفراء که زردپوشان بودند.این یگانها هر یک پرچمى ویژه براى خود داشتند. چنانکه ذکرشد، انتخاب رنگ یکسان عمدتاً براى شناسایى نیروهاى یگانها و ایجاد نظم در صفوف خودى بود. هر یگان اعم از فرمانده و نیروها، داراى لباسى یکسان بودند. اگر ردا و لباس و عمامهىفرمانده سفید بود تمامى نیروهاى آن یگان نیز عمامه و رداى سفید مىپوشیدند و پرچم آنان نیز سفید بود و همین طور رنگهاى دیگر. در جنگ جمل، سپاه امام علىعلیه السلام این ترکیب یکسان ورنگ مشابه را به خوبى به نمایش گذاشته بودند. ستون اولِ سواره نظام به فرماندهى ابوایوب انصارى، لباسهاى سفید و زرد داشتند. فرماندهى یگان نیز ضمن پوشیدن ردا و لباس سفید، پرچمىسفید نیز در دست داشت. ستون دوم به فرماندهى خزیمه بن ثابت نیز به همین گونه بود. البته فرماندهى یگان، عمامهاى زرد بر سر داشت و لباسى سفید پوشیده بود. ستون سوم نیز داراى لباسهاىزرد بودند و فرماندهى آنان ابوقتادهى ربعى، عمامهاى زرد و ردایى به رنگ شیرى بر تن داشت. .(مسعودی ،ج۲ :۳۶۲ )
در بسیارى از جنگها فرماندهان با لباسها و عمامههاى خود مشخص مىشدند. بعضى فرماندهان بر کلاهخود خود، پر شترمرغ و یا علایم دیگر نصب مىکردند. حمزه در جنگ بدر پر شترمرغ وعلىعلیه السلام دستهاى موى سپید بر کلاهخود خویش بسته بودند. تیرهاى فرو رفته و یا فرو گذاشته در عمامهى خالدبن ولید هنگام بازگشت از نبردهاى ردّه، به او ابهت و شوکت خاصى بخشیدهبود.(بلاذری ،ج۲ ، ۲۹۷)
هنگامى که عباسیان به قدرت رسیدند چون نشان آنان سیاه بود لذا نظامیان آنان در جنگها، لباس سیاه یک رنگ مىپوشیدند و عمامههاى سیاه بر سر مىگذاشتند و پرچمهاى سیاه به دست مىگرفتند.در حقیقت در ابتداى دعوت، لباس رسمى عباسیان سیاه بود. انتخاب رنگ سیاه شاید به خاطر سوگوارى شهداى اهل بیت بوده باشد، و از آنجا که رنگ سیاه در عصر پیش از اسلام رمز ونشانهاى براى خونخواهى بوده، مىتوان گفت انتخاب رنگ سیاه به منزلهى خونخواهى از بنى امیه در برابر شهداى کربلا و اهل البیت بوده است.
منصور خلیفهى عباسى، نخستین کسى است که پوشیدن رداى سیاه بزرگ را در دیوانهاى دولتى و دار الخلافه مرسوم کرد. در عصر عباسى، لباس ایرانى، به ویژه قلنسوه سیاه رنگ، لباسرسمى شد. این لباس به صورتى مخروطى شکل بود. در این عصر حتى عباسیان لباسهاى سیاه را براى جدا سازى مسلمانان از غیر مسلمانان به ویژه در مناطقى که اهل ذمه سکونت داشتند و نیزبراى حفظ امنیت و تحت نظر داشتن دشمنان در مرزهاى بیزانس، مورد استفاده قرار مىدادند. علویان و یا امویان براى مقابله با عباسیان در قیامها و جنبشهاى خود، لباس سفید مىپوشیدند کهنشانهاى در اعتراض به سلطهى عباسیان بود. چنانکه مىدانیم مأمون عباسى در هنگامى که امام رضاعلیه السلام را به ولیعهدى انتخاب کرد، لباس سیاه را به لباس سبز، که نشانهى علویان بود،تغییر داد. پس از چندى معارضان دولت عباسى لباس سفید بر تن کردند و کوشیدند تا عباس بن مأمون را به خلافت برسانند.(ابن طقطقی ،۱۶۳)
در عصر عباسیان، لباس قرمز نیز شعار و نشانهى عدهاى دیگر شد. آنان از فرقهى سفیانى و از خونخواهان بنى امیه بودند. ابومحمد سفیانى که در سال ۱۳۳ قمرى بر عباسیان خروج کرد،لباس قرمز بر تن داشت. فرماندهى عباسى، یزید بن مزید شیبانى نیز هنگام جنگ با خوارج، پرچم قرمز برافراشت. خرّمدینان نیز در قیام خود علیه عباسیان، لباس قرمز پوشیدند و پرچم قرمزبرافراشتند. محمد نفس زکیه در قیام خود (۱۴۵ ق) لباس و رداى زرد بر تن کرد و همراه حسن بن على بن حسین ملقب به افطس، در این قیام پرچم زرد برافراشت. سپاه امین نیز به هنگامدرگیرى با مأمون، لباس سفید پوشیده و پرچم سفید به اهتزاز درآورد.
عباسیان به پوشش و لباس سربازان و لشکریان اهمیت ویژهاى مىدادند و لشکریان را با آن لباسها از عامه جدا مىساختند. آنان قبا و قلنسوه سیاه مىپوشیدند. فرماندهان و امرا در هنگام شرفیابى نزدخلیفه، قباى سیاه، عمامه و جوراب به تن مىکردند. عمدهى لشکریان در این عصر به هنگام جنگ، زره، کلاهخود، ساق بند و بازوبند مىپوشیدند. نفتاندازان در سپاه عباسى، لباسهاى ضد حریقمىپوشیدند تا به هنگام پرتاب آتش، دچار آتش سوزى نشوند.
اگر چه تمامى نیروهاى نظامى در عصر عباسیان لباسهاى متحدالشکل نداشتند، اما هر یک از فرماندهان و لشکرها یا یگانها لباسى خاص مىپوشیدند؛ مثلاً نیروهاى ترک و نگهبانان در عصرخلافت معتصم، داراى لباسى ویژه بودند تا آنان را از سایر نیروهاى نظامى و فرماندهان، ممتاز سازد. فرماندهان خراسانى بر شانههاى خود ردایى مىافکندند. جنس لباسهاى سربازان از ساتن(اطلس) بود. خلفا به فرماندهان بزرگ لشکرهایشان، خُلّه که عمامهاى سیاه بود همراه با لباس سیاه یک رنگ با قبه و لباسى مثل آن بدون قبه از جنس خز قرمز و بافته شده از طلا و شمشیرى زراندود اعطا مىکردند. اما سواره نظام، زره و کلاهخود مىپوشیدند و اسبهاى خود را با پوششهاى آهنین (برگستوان) مىپوشانیدند و پیادگان، قباهاى کوتاه که تا زیر زانو مىرسید همراه با چکمه به تنمىکردند. لشکریان هنگام جنگ نوعى از قلنسوه که سر و گردن را در بر مىگرفت مىپوشیدند و با کلاهخود و مغفر از خود محافظت مىکردند. آنان بر بالاى قلنسوه که لباس عمومى سربازان بود،عمامه مىگذاشتند و گاهى هم آن را روى کلاهخود قرار مىدادند. اما نیروهاى آزاد، داراى پوشش مناسب و یکسانى نبودند و گاهى هم پوشش نداشتند؛ مانند بخشى از سپاهیان مأمون – متشکل ازعیاران و زندانیان – که در مقابله با سپاهیان امین، برهنه جنگ مىکردند و کمربندى به کمر داشتند و پوششى از برگ خرما که آن را خود مىبافتند بر سر نهاده بودند و سپرهایى از برگ خرما وبوریا نیز در دست داشتند که قیر اندود بود و لابلاى آن ریگ ریخته بودند.(طبری ، ج۸، ۲)
مقایسه حقوق نظامیان
اگر حقوق سپاهیان اسلامی را به طور متوسط از زمان خلفای راشدین تا اواخر عباسی بررسی کنیم،خواهیم دید که حقوق سپاهیان در دوره خلافت به مراتب زیاد بوده است ،چه که حقوق حقوق سپاهی در زمان راشدین سالی از ۳۰۰تا۵۰۰ درهم بود و در زمان بنی امیه هزار درهم شده است و در دوره بنی عباسیان کم زیاد شده ، ودر زمان مقتدر چنان شد که سواره سالی دوازده هزار درهم و پیاده سالی ۱۴۴۰ درهم میگرفت ،این حقوق افرادسپاهی در آن زمان بود.(زیدان،۱۳۸۴ :۳۵۵)
سخن پایانی
پس از توسعه اسلام در بیرون از جزیره العرب اقوام گوناگون به این دین پیوستند . از آن جا که مردم این سرزمین ها با جنگ یا پیمان صلح تسلیم اعراب شده بودند و نژادی غیر از نژاد اعراب داشتند مراودات آنان و رابطه شان باید به گونه ای مناسب حل می شد. بومیان غیر از عرب از طریق پیمان های جوار با اعراب پیوند یافتند و به موالی معروف شدند . موالی تا حدی در معرض توهین و تعصب اعراب قرار داشتند. پست های مهم به آن ها داده نمی شد ولی آن ها تدریجا نقش و جایگاه نسبتا مهمی را در پست های اداری ،موقعیت های والایی را در سپاه وارکان نظامی دارا شدند .بسیاری از فرماند هان معروف مسلمانان از موالی بودند .
ایرانیان به لحاظ کمی و کیفی در بخش عمده ای از عصر اموی و عباسی با حضور خود در عرصه نظامی گری ، رقیبی جدی و مهم برای عصر عرب گشتند. اما در برهه ای از دوران عباسی یعنی خلافت معتصم ترکان وارد صحنه شدند. این دوران به یکه تازی عرب و ایرانیان پایان داده شد و ترکان بدون رقیب جدی بر تمام امور نظامی متولی شدند. اگر چه این دوران کوتاه بود اما تاثیر مهم گذاشت .
منابع :
- ابراهیم حسن، حسن، تاریخ الاسلام السیاسى، چاپ هفتم (قاهره، مکتبه النهضه المصریه، ۱۹۶۴م).
- ابن اثیر، عزالدین احمد بن ابى المکارم، الکامل فى التاریخ (بیروت، دار صادر، ۱۹۶۵-۱۹۷۹م).
- ابن طقطقى، محمد بن على بن طباطبا، الفخرى فى الآداب السلطانیه والدول الاسلامیه (بیروت، دار بیروت للطباعه والنشر، ۱۳۸۵ق/۱۹۶۶م).
- ابن قتیبه دینورى، ابو محمد عبداللَّه بن مسلم، عیون الاخبار، تحقیق محمد اسکندرانى، چاپ سوم (بیروت، دارالکتاب العربى، ۱۴۱۸ق).
- ابن هشام، ابو محمد عبدالملک بن هشام، السیره النبویه(ص)، ۴ جلدى (بیروت، دارالجیل، بىتا).
- باربر،نوئل،فرمانروایان شاخ زرین ،عبدالرضا هوشنگ مهدوی ،نشر گفتار،۱۳۶۴.
- بلاذرى، احمد بن یحیى بن جابر، فتوح البلدان، تحقیق صلاح الدین المنجد (قاهره، مطبعه البیان العربى، بىتا)
- پور گشتال،هامر،تاریخ امپراطوری عثمانی ،میرزازکی علی آبادی،نشر خواندنی ها،۱۳۶۷.
- پاسدر ماجیان ،هراند ، تاریخ ارمنستان ، محمد قاضی ،نشر تاریخ ایران ،۱۳۶۶.
- دینورى، احمد بن داود، الاخبار الطوال، تحقیق عبدالمنعم عامر و جمال الدین الشیال (بغداد، عیسى البابى الحلبى و شرکاء، ۱۹۶۰م).
- زیدان، جرجى، تاریخ التمدن الاسلامى، چاپ سوم (مصر، مطبعه الهلال، ۱۳۸۴).
- طبرى، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، ۱۳ جلدى (بیروت، دار احیاء التراث العربى).
- غلامرضایی علی ،روزگار صفویان ،دافوس ، تهران ،۱۳۹۳
- غلامرضایی علی ، اندیشه نظامی نادر ، دافوس ،تهران ،۱۳۹۰
- مسعودى، على بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق محىالدین عبدالحمید، ۴ جلدى (بیروت، دارالمعرفه، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۲م)
- واقدى، محمد بن عمر، المغازى رسول اللَّهصلى الله علیه وآله، تحقیق: مارسون جونس، چاپ دوم (بیروت، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۴م).
- یعقوبى، احمد بن ابى یعقوب، تاریخ الیعقوبى (بیروت، دار صادر، بی تا).
// علی غلامرضائئ
سلام سپاسگزارم
ممنون از اطلاعات تاریخی که در اختیار ما می گذارید
سلام استاد لطفا از تاریخ ایران مطلب بگذارید
با سلام و خسته نباشید ممنونم ازبابت مطالب شما
سلام تاریخ بسیار شیرین است به خصوص تاریخ کشور عزیز ما ایران که شیرین تر است
خیلی ممنون از شما که به تاریخ توجه دارید
سلام نکات خوبی بود ولی اگر به تاریخ ایران پرداخته بشه بهتره
تشکر از استادغلامرضائی از دیار املش
ممنون تاریخ زیبا و جذاب است
با تقدیم سلام و احترام مطالب بسیار جالب است استاد عزیزم
با سلام
دروفراوان بر استاد پرتلاش
پاینده باشید و برقرا
مطالب جدید و عالی بودند…
عالی بود استادعزیز
سلام ازموضوعاتی است که کمتر در مقالات به ان پرداختند تشکر
به تاریخ ایران پرداخته بشه بهتره