چاپ مطلب چاپ مطلب

جنگ سوریه ،مهاجرت وتاثیرآن به ژرمنها / مسعودمرادپورگیلده(مدرس دانشگاه وپژوهشگرسیاسی)

اختصاصی همای گیلان: اصولارویکردورهیافت آلمانها از روزی که «آنگلا مرکل» صدراعظم این کشور طرح پذیرش گسترده مهاجران را کلید زد، به مسیر متفاوتی جهت یافت که قربانی اصلی آن بانوی آهنین بود. پذیرش مهاجران در شرایطی رقم خورد که بی‌ثباتی در شاخ آفریقا و منظقه بی ثبات خاورمیانه به‌خصوص در کشور جنگ‌زده وبحران سوریه، افکار عمومی جهانی را به‌شدت تحت‌تأثیر قرار داده بود و ترکیه نیز برای باج‌خواهی از اروپا طرح سوپاپ پناه‌جو به مرزهای شنگن را دنبال می‌کرد. تصاویر کودکان و زنان غرق‌شده در دریای مدیترانه و دریای اژه که در تصویر مرگ «آیلان کردی» کودک سه‌ساله سوری که به همراه برادر و مادر خود در این آب‌ها غرق شده و جسد وی به ساحل رسیده بود، چنان وجدان عمومی بشریت معاصر را تکان داد که تلنگری سخت هم بر افکارعمومی و اعمال سیاست‌مداران زد.

dsc00021-1

در این شرایط مرکل دست به بزرگ‌ترین قمار زندگی سیاسی خود زد که شاید در یک طنز تلخ بتوان گفت «تنها تصویر انسانی صدراعظم سرسخت و انعطاف‌ناپذیر آلمان بود» که هرچند برای وی در بین پناه‌جویان و جهانیان احترام به همراه داشت ولی در آلمان به «پاشنه آشیل» وی تبدیل شد. هجوم پناه‌جویان در شرایطی که اروپای به‌ظاهر متحد سخت در هراس از تروریستهای بنیادگرای اسلامی بود، به همراه وقایعی جناحی از جمله حادثه «کلن» که تعدادی پناه‌جو به زنان آلمانی تعرض جنسی کردند، به‌تدریج خشم ژرمن‌ها را برانگیخت.

انتخابات پارلمانی ایالت «مکلنبورگ ـ فورپومرن» در روز یکشنبه چهارم سپتامبر در چنین وضعیتی برگزار شد و نتایج آن نشان داد که آلمان و اصولا اروپای امروز در انتخاب بین دموکراسی و حقوق بشر در مقابل امنیت، به انتخاب دومی گرایش دارد. نتایج اولیه این انتخابات محلی نشان داد که حزب سوسیال‌دموکرات با ازدست‌دادن پنج درصد از آرای دور قبلی حدود۵/۳۰ درصد آرا را به عنوان حزب پیروز کسب کرده است. حزب دموکرات مسیحی مرکل با ازدست‌دادن چهار درصد آرای قبلی و کسب ۲/۱۹ آرا در مکان سوم قرار گرفت که برای اولین‌بار آنان را پایین‌تر از یک حزب نوظهور راست‌گرا و مهاجرستیز قرار می‌دهد. حزب چپ آلمان با افت شش‌درصدی تنها توانست به ۵/۱۲ درصد آرا دست یابد و حزب سبز نیز با افت حدود چهاردرصدی در مرز کسب حد نصاب پنج‌درصدی قرار داشته است. اما در این میان اتفاقی که شوک بزرگی بر جامعه آلمان و حتی آینده اروپایی وارد کرده است، پیروزی بزرگ حزب راست مهاجرستیز «آلترناتیو برای آلمان» با کسب رأی ۲۱درصدی بود که زنگ خطر را برای تمام احزاب سنتی چپ و راست میانه به صدا درآورده است. از آنجا که ایالت مکلنبورگ – فورپومرن حوزه انتخابیه شخص مرکل است، این نتایج بیش‌ازپیش بر دوش صدراعظم سنگینی می‌کند و نشان از توفانی دارد که احتمالا برای انتخابات سراسری آینده در راه است. هرچند این نتایج هیچ خطری برای یک دولت ایالتی معتدل ایجاد نمی‌کند و حزب سوسیال‌دموکرات با دو گزینه ائتلاف با حزب دموکرات مسیحی یا ائتلاف با جناح چپ و سبزها هم‌چنان قادر به تشکیل دولت است ولی اقبال عمومی به حزب افراطی آلترناتیو برای آلمان که هم‌اکنون در ۹ ایالت این کشور توانسته است فراکسیون پارلمانی خود را تشکیل دهد، هشداری بود که باید صدای آن به‌درستی شنیده شود.

بدون تردید پیروزی راست‌گرایان افراطی در انتخابات اخیر تا حدود زیادی به موضوع مهاجرت و نارضایتی بخشی از مردم آلمان از هجوم این سیل به کشورشان ارتباط دارد ولی این تنها بخشی از مشکل بزرگی است که این کشور و اتحادیه اروپایی هم‌اکنون با آن روبه‌رو است. چنانچه تصویر کنونی آنچه روز پایانی سپتامبر در یک ایالت کوچک آلمان اتفاق افتاد، در یک قاب بزرگ‌تر نگاه شود، مشخص می‌شود که گرایش به راست افراطی و گرایشات ناسیونالیستی دامنه‌ای به وسعت تمام اروپا و امروز حتی در ایالات متحده آمریکا داشته است که پدیده «دونالد ترامپ» در کارزار انتخاباتی واشنگتن مانند حلقه‌های یک زنجیر واقعیت آن را نشان می‌دهد. اینکه تصور شود در چند سال میراث چندصدساله دوران روشنگری و رنسانس اروپایی به دلیل تنها یک موضوع (مهاجرت) یکباره فرو می‌ریزد، بسیار خام‌اندیشانه و گمراه‌کننده خواهد بود. جهان کنونی هم‌اکنون وارد دورانی از «آنارشی» شده است که هم‌زمان یک زنجیره از موضوعات رانشی نظام جهانی و ملی را دچار اخلال کرده است. از یک طرف سلطه بلامنازع نئولیبرالیسم اقتصادی موجب نارضایتی و مخالفت با وضع موجود شده است که بخش بزرگی از طبقات اجتماعی را به واسطه ازدست‌دادن امتیازات زیستی خود سرخورده کرده است. از طرف دیگر اهداف نوامپریالیستی قدرت‌های بزرگ برای چینش‌های ژئوپلیتیک باب میل خود منجر به بی‌ثباتی مزمنی در حوزه‌های بزرگ منطقه‌ای شده که پدیده مهاجرت نوین، تروریسمبین‌المللی، تظاد نیروی کار بومی با رقیب ارزان نیروی کار وارداتی و گسترش شکاف‌های طبقاتی را به همراه داشته که تهدیدی برای نظم جهانی و رفاه ملی بوده است. در واقع تجمیع تمام این شرایط آنارشیک است که امروز از خاورمیانه تا اروپا و در امتداد آن تا آمریکای شمالی را تحت‌تأثیر خود قرار داده و موجبات عکس‌العمل سلبی را در جوامع ملی فراهم کرده است.  صدای پای قدرت‌گرفتن راست افراطی و ناسیونالیسم انزواطلب هم‌اکنون دقیقا مشابه سال‌های دهه ۳۰ میلادی است که از درون آن فاشیسم متولد شد. تمرکز سیاست‌مداران سنتی بر تنها یکی از وجوه بحران هرچند ساده‌کردن معضلات است ولی در آینده پیامدهای جبران‌ناپذیری خواهد داشت. بزرگ‌ترین خطای دموکراسی لیبرال از اروپا تا آمریکا در آنجا رقم خورد که بعد از فروپاشی شوروی به عنوان رقیب بدیل خود در رؤیای «پایان تاریخ» تمام سعی خویش را مبذول به حذف اندیشه چپ بدیل کردند. این در حالی بود که به تجربه تاریخ همواره در مقابل وضع موجود باید یک اپوزیسیون مشروع و تابع قراردادهای اجتماعی مدرن وجود داشته باشد که متأسفانه امروز به دلیل به‌حاشیه‌راندن بدیل چپ دموکراتیک جای آن را پدیده‌های مهاجرستیزی، تروریسم، ناسیونالیسم افراطی، نژادپرستی و فرقه‌گرایی گرفته است. تا زمانی که غرب به عنوان قدرت هژمونیک نظم نوین جهانی به افسارزدن به نئولیبرالیسم افراطی و قطع دخالت‌های مخرب ژئوپلیتیک مبادرت نکند، تبعات و نتایج ویرانگر این نظم نوین موجود، زایش راست افراطی، تروریسم وتروریسم بین‌المللی، تشدید نژادپرستی و اصولا بی‌ثباتی در جهان خواهد بود.

نویسنده:مسعودمرادپورگیلده(مدرس دانشگاه وپژوهشگرسیاسی)

 

About سردبیر

Check Also

حیات وحش.. حیات وحش؛ نامی است که ما بر روی موجوداتی گذاشته ایم که اجازه بهره کشی و سوددهی به ما ندادند و در برابر سوءاستفاده های نابجای ما ایستادند یا فرار کردند.. به همین دلیل بیجا، انسان هایی که متمرد و سرکش و نافرمان بودند هم صفت “وحشی” گرفتند!

حیات وحش..   حیات وحش؛ نامی است که ما بر روی موجوداتی گذاشته ایم که …