اختصاصی همای گیلان: سیر تحولات مدرنیسم و آفت های ابزار آن در پنجاه سال اخیر کشورمان بسیار زیانبار بود و شدت و غلظت آن بحدی بود که حتی نویسندگان و منتقدان آرام رژیم گذشته را هم به فریاد و فغان کشاند.(آل احمد در غربزدگی).آرزوهای خفته نوع ایرانی ما همرا با فرهنگ استبدادی به محض حس نسیم آزادی در تحولات مشروطه ,دل و جان وگوش به آواز دلنشین مدرنیته,دروازه گشودند.
ولی بقول ابن خلدون بین ابزار مدرنیته با مفهوم آن اگر فاصله باشد زندگی بادیه نشین میشود. و این بادیه و برهوت فرهنگی بود که خواهان تحول یکشبه شدیم .(اعتراف مرحوم بازرگان که گفته بود ما باران می خواستیم ولی سیل اومد).
فاصله ابزار مدرنیسم با خود مدرنیته آنچنان بود که اولین قربانیان آن زنان و نسوان ما بودند که بیشتر تحت تاثیر تبلیغات سازمانها و کمپانیهای ریز و درشت غربی قرار داشتند و به یمن معجزه کمپانی بزرگ لوازم آرایشی و محصولات کریستیان دیور , و تبلیغات زهر آگین رسانه های مرتبط در قالب مجلات زنانه روزانه و هفتگی و ماهانه و مسابقات زیبایی زن روز بود که حتی در روستاها ,خانباجی و کربلایی سکینه و مشت کبری و …را برای رقابت با غول های زیبایی آن زمان مانند مریلین مونرو و سوفیا لورن و فی داناوی و راکوئل ولش و..به شهر ها کشاند و سر انجامی تلخ ,باید آنها را بصورت رقاصه در کاباره ها و کافه های لاله زار و بخشی هم در خانه های فساد قلعه و محله جمشید و شهر نو که در بدو انقلاب درکین وخشم سوزان به اصطلاح انقلابیون سوختند .
بعد از انقلاب در جنگ و جهاد و جبهه بعنوان فلورانس نایتینگل های ایثار گر به مداوا و تیمار زخمیها پرداختند و بعد ها بعنوان خواهران مکتبی در نهاد ها و سازمانهایی را که به همین منظور برای آنها ایجاد کرده بودند جذب شدند.
اما بخش عمده ای از آنها وارد دانشگاها شده و حتی به مدارج عالی و تا پست وزارت هم رسیدن و در تحولات اجتماعی و سیاسی بعد از دوم خرداد دوشادوش مردان در همه این عرصه های تحول ,بودند و ار دل آنها بانوان بزرگی چون زهرا رهنورد وشیرین عبادی و خانم نرگس محمدی و مهدیه گلروو.. بعنوان زنان معترض وضع موجود ,که مرارت ها و رنجهایی هم کشیدند و می کشند.اما آخرین گروه از سرنوشت نسوان محترم کشور ما ,متا سفانه یه جورهایی شبیه همان خانباجی های قبل از انقلاب ,تحت تاثیر تبلیغات امروزی قرار گرفتند که بشکل پیچیده و بسیار گسترده تر و مخرب تر و پیشرفته تر قرار دارند و حتی گا هی هم با داشتن مدارک دانشگاهی ,خواستن نوعی جایگاه اجتمایی هم در جامعه و هم در دیوانسالاری سیستم می باشند و به هرچه غیر این رضایت نخواهند داد غافل از اینکه سیستم اینوع جایگاه و پست های بالا را به سر سپردگان خود می دهد و نه به کسی دیگرحتی در مورد مردان هم این صدق می کند.افسردگی و وازدگی ,روح عصیانگر این طیف ,سرانجام آنها را بسوی مصرف گرایی افراطی هدایت کرد و بیشتر در کلوب های دسته جمعی و مسافرت های خارجه (مالزی و آنتالیا و…)سوق داد و آنچه در این وسط قربانی نخست بود بنیان و شیرازه خانواده بود.در صد بالای طلاق هم متعلق به همین طیف می باشد.خانباجی های قربانی ابتدا و انتهای این مقاله باید بدانند که آنچه آنجلینا جولی را سفیر انسانی سازمان ملل در مورد زنان و کودکان آواره در جنگ ساخت تبلیغات هالیوودی نبود بلکه روح بزرگ انسانی در یک زن بود که خوب در عین حفظ ارزشهای فرهنگی و باور های خویش ,خیلی خوب پرورش داد.
/جلال میرزاآقایی