اختصاصی همای گیلان: واژه جام در ادبیات عرفانی فارسی بویژه در شعر، با تعابیری نظیر : پیاله ، پیمانه ، رطل ، اساغرو…معانی اصطلاحی نزدیکی دارد و درمقام عرفانی به صورت : جام جم ، جام توبه ، جام عشق ، جام جان ، جام جهان و… نیز امده است.
جام به صورت منفرد بیان رمز امیزی از عشق ،معرفت ،حال ،تجلی الهی و حقایق واسرار هستی است وگاه استعاره از لب وچهره معشوق به کار می رود ، یکی از تعبیر های پرکاربرد در ادبیات عرفانی ،جام جم یا جام جهان نما است ،جامی که همه خیر وشر را می تواند نشان دهد ،مطابق شاهنامه از طریق نیروی اسرار امیز این جام ،توانستند به بیژن دست یابند و ازان جا که اهل اندیشه فاقد توانایى درک وجود واقعی این جام بودند ، به تعبیرادبی ان روی اوردند و ازاین نظرگاه ، جام جم ، معرف دل انسان کامل ، مهبط وحی و مظهر انوار ذات اقدس الهی است .
جام جم را به جمشید -مخفف ان جم – ، کیخسرو و حضرت سلیمان (ع) نسبت داده اند ،احمد غزالی در ” سوانح العشاق “و سهروردی شهید در “لغت موران ” از ان سخن گفته اند وعطار از ان به عقل یا دل جان اگاه یادکرداست .حافظ از این ترکیب و هم خانواده های ان فراوان استفاده کرده است :
سال ها دل طلب جام جم از ما می کرد
ان چه خود داشت زبیگانه تمنا می کرد
ویا :
به سر جام جم ان گه نظر توانی کرد
که خاک میکده کحل بصر توانی کرد
/دکتر محمد تقی یونسی رستمی
درود بر دکتر یونسی عزیز مثل همیشه عالی بود، از اینکه مغاهیم لغات در اشعار عرفانی را مورد توجه قرار دادید سپاسگزارم خیلی این نوعموضوعات را دوست دارم ????