اختصاصی همای گیلان: « روحانی کاندیدای بی صورت یا اصلاح طلب»
کارل مارکس جمله جالبی دارد که مانند بیشتر تزهایش مانند قطب نما در عالم سیاست عمل می نماید او می گوید:« هر دوران تاریخی مسیله ای را ایجاد می کند که قادر به حل ان باشد.» و این در مورد انتخابات تعیین کننده خردادماه ۹۲ قابل بررسی و استنتاج است.
تا ۶ ماه پیش از این انتخابات ،با توجه به گسل های ایجاد شده در سال ۸۸ ، و دیوار بی اعتمادی موجود میان نهاد حاکمیت و لایه های از مردم ، موضوع دوگانه رفتن به پای صندوق رای یا تحریم ان بود.مردمی که از پی سیاست های سیاسی ،بین الملل ،اقتصادی و فرهنگی دولت محمود احمدی نژاد بشدت سرخورده شده و کمترین کورسوی امیدی را برای تغییر نمی توانستند ببینند.ولی به فاصله ۴۸ ساعت قبل از انتخابات همه چیز تغییر کرد.
بطور مثال شما ببینید حتی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی هم که علی القایده گروه ریشه دار و قدیمی در بدنه اصلاح طلبی ایران است تا ۱۰ ساعت مانده به رای گیری مردد بود.نظر سنجی ها نیز محمدباقر قالیباف را جلوتر از کاندیداهای دیگر نشان می داد.تا اینکه سه اتفاق مهم سیاسی روی داد:
۱_ برملاشدن نقش قالیباف در سرکوب دانشجویی سال ۷۸ ،و البته زبردستی حسن روحانی در استفاده از این نقطه ضعف علیه قالیباف در سومین مناظره انتخاباتی در ۱۷ خرداد ماه ۱۳۹۲
۲_ انصراف محمد رضا عارف از کاندیداتوری به نفع حسن روحانی در نیمه شب ۲۰ خرداد ماه سال ۹۲وحمایت زندانیان سیاسی، اصلاح طلبان وبخصوص اقای سیدمحمدخاتمی وهمچنین اقبال سرنوشت ساز مرحوم ایت اله رفسنجانی به روحانی .
۳_ فعال شدن شبکه های اجتماعی خودجوش واندسته از طبقاتی که رای های خاموش محسوب شده و یا سرخوردگان انتخابات سال ۸۸ بودند .
این ۳ اتفاق در کنار عملکرد شورای نگهبان در رد صلاحیت مرحوم ایت اله، زمینه ساز ایجاد موجی در بین طبقات مختلف مردم شد که فضای رکود و یاس حاکم را در هم شکسته وحسن روحانی بعنوان هفتمین رییس جمهور ایران منتخب گردید.
هر چند این اقبال طبقات اجتماعی ، و جلب ارای خاموشی که به مثابه کوه یخ عمل می کنند را نباید به حساب یک «جنبش اجتماعی »به معنای کلاسیک ان گذاشت ،ولی شکل گیری موج اجتماعی پیرامون فراخوان سیدمحمد خاتمی وبه نفع کاندیدای « بی صورتی» مانند اقای حسن روحانی بسیار معنادار جلوه کرد.البته بنده این نام را از مقاله ای بهمین نام از عماد بهاور امانت گرفته ام.من، روحانی را بی صورت می دانم از انجهت که در ان برهه از تاریخ ،ایشان نه اصلاح طلب محسوب می شد ونه اصولگرای محافظه کار.
هر چند نگاههای اپوزیسیون خارج نشین و البته لایه های رادیکال اصلاح طلبان متعلق به انچه که « جنبش سبز» نامیده می شد این انتخاب را با دید تردید والبته سراجبار وکراهت پذیرفتند.ولی بررسی انچه که در ان مقطع تاریخی پیش امد تا روحانی با شعار اعتدال گرایی بتواند یازدهمبن دولت جمهوری اسلامی را تشکیل دهد خود به ما کمک خواهد کرد که در انتخابات مهم پیش رو با اگاهی بیشتری فضا را بررسی وکاندیدای خود را انتخاب نماییم.
این موضوع از انجهت قابل اهمیت است که ان مقدار از ارایی که به سبد روحانی ریخته شد از ان رای های معترض که حتی حاکمیت را برنمی تافتند ، هنوز هم که هنوزه بدون سازماندهی باقی مانده وبه مثابه انبار باروت عمل می نمایند.در حالیکه اصلاح طلبان می توانستند با پرهیز از پخته خواری و امید زیاد بستن به روحانی ،این گروهها را تقویت وجامعه مدنی پویایی را سازماندهی نمایند.
کاری که محمود احمدی نژاد بتازگی در پی انست و می خواهد با رهبری این گروههای معترض دو رقیب سنتی را از میدان بدر نماید.
بدبینی تاریخی ریشه دار در بین ما ایرانیان و دیوار بی اعتمادی بلند مابین حاکمیت ها ومردم موجب ان شده به صندوق های رای همواره نگاه دگرگونه وانحرافی شود.گاهی ارای ریخته شده به این صندوق قداست می یابد و تنها راه تغییر( نگاه اصلاح طلبان کلاسیک که البته نزدیک است به نگاه محافظه کاران) و گاهی هم به دیده تردید در ان نگریسته می شود ونفی.
ولی نگاه سومی هم در این میانوجود دارد وان از ان کنش گران سیاسی است که نه بدنبال اصلاح که بدنبال « تغییر» ند واز همین رهگذر به هر چیزی از جمله صندوق های رای دست می یازند.انها این دوگانه « یا همه _ یا هیچ » را رها کرده و با نگاه واقع بینانه و عملگرایانه به عالم سیاست در ایران می نگرند.از دید انها حسین شریعتمداری همان قدر می تواند در فرایند دموکراسی خواهی سهیم باشد که سعید حجاریان.و استناد می کنند که بجای منتظر بودن که هر چهار سال یکبار صندوق های رای تحولات را رقم بزنند باید کت ها را دراورده واستین ها را بالا زد و تغییر را با همین افراد وپتانسیل موجود رقم زد.
از نظر این گروه سوم سازماندهی جامعه مدنی و اگاه سازی اجتماعی در اولویت کنش های سیاسی باید قرار گیرد.
انها حسن روحانی را نه بمثابه کسیکه در راه دموکراسی خواهی گام بر می دارد قلمداد کرده ،بلکه او را فردی حامل یا ناقل دموکراسی می دانند.
از نظر انها این ایراد به حسن روحانی وارد نیست که چرا به بعضی وعده های خود مانند رفع حصر جامعه عمل نپوشانده ،بلکه این ایراد به فعالین سیاسی وگروههای مرجعی وارد است که باز شدن نسبی فضای سیاسی استفاده لازم را نکرده اند.
همانطور کهخود روحانی در ابتدای شروع به کار خود از این انفعال ابراز ناخوشنودی کرد.
بقول یکی از علمای مشروطه « مردم بیدار شدند و یک خمیازه ای کشیدند و بعد دمر خوابیدند» این مثال بارز حرکت سنجی ایرانی است.
من از این رهگذر وبا دوری از نظریات رادیکالیسمی ، ۲۴ خرداد ۱۳۹۲ را نه یک استثنا بلکه یک قایده می دانم.در صورتیکه ما نقش فعالین سیاسی ونهادهای جامعه مدنی را جدی گرفته و تنها از دولت مطالبه نداشته باشیم.
انتخابات از پس انتخابات مجلس شورای اسلامی والبته مجلس خبرگان و بعدا انتخاب هییت رییسه انها دیگر یک بازی برد_ باخت سیاسی نیست ،بلکه به جای تساوی در قدرت ،تناسب در قدرت مطرح خواهد بود واین خود یکی از دستاوردهای انتخابات خردادماه سال ۹۲ محسوب می شود.♦️
ادامه دارد…
/علی دادخواه، تحلیل گر سیاسی وصنفی
با کانال تلگرام همای خبر همراه باشید