چاپ مطلب چاپ مطلب

علی شریعتی؛ لوتر بلندپرواز/علی دادخواه

اختصاصی همای گیلان: شریعتی ،مردی که غیرمذهبی ها او‌را نادیده می گرفتند، روحانیون او را سرزنش می کردند و مزاحم می شمردند ورژیم شاه او را مارکسیست اسلامی دردسرافرینی تلقی می کرد که می بایست او را خاموش ساخت،اینک تا حدود زیادی « ولتر» و « ایدیولوگ اصلی» انقلاب ۱۳۵۷/۱۹۷۹ تلقی می شود.

مردی پر از ابهام که در خودزندگی نامه نویسی مانند روسو در امیل ،خود را چنین توصیف می کند:
« مرا کسی نساخت،خدا ساخت ،نه انچنانکه که « کسی خواست » ،که من کس نداشتم ،کسم خدا بود، کس بی کسان او بود که مرا ساخت انچنانکه که خودش خواست، نه از من پرسید ونه از ان « من دیگر» م.»

شریعتی در ۱۲ اذر ۱۳۱۲ در یک خانواده مذهبی بدنیا امد.و چه زیبا که متولد ماه اذر بود،بلند پرواز ، ساخت شکن و در حال گریز از انچه هست.او دوره دبیرستان را در مشهد تحت سرپرستی پدر فاضل خود محمد تقی شریعتی بود.درجه لیسانس را در دانشگاه مشهد ودرجه دکترا در قصص الاولیا یا پارساشناسی را از دانشگاه پاریس گرفت ،شهر عشق و موسیقی.

اگر فضای فکری ایران در دهه ۱۳۴۰/۱۹۶۰ زیر تسلط جلال ال احمد بود، فضای دهه ۱۹۷۰/۱۳۵۰ بی شک به شریعتی تعلق داشت.اگر ال احمد با شامه تیز خود گرفتاری اجتماعی روشنفکران را ادیبانه تشریح کرد (و او را بهمین دلیل به انزوا بردند وحتی جواب سلام او را نمی دادند تا در جنگل های اسالم در انزوا و در رنج مرد) ، شریعتی علاوه بر ان درباره این چالش ها به بحث نشست ،شریعتی درباره ال احمد نوشت :
« ال احمد یک روشنفکر بود، اما هنوز خودش را نمی شناخت ،او نمی دانست چگونه باید عمل کند وتنها در چند سال اخر بود که بازگشت به خویشتن را اغاز کرد.»

بهترین تعریفی که از شریعتی می توان به دست داد شاید جامعه شناس دین باشد، زیرا رهیافت او به دین تحت تاثیر بعضی مکتبهای فکری در درون جامعه شناسی معاصر است.شریعتی در درجه اول به زبان فلسفه اجتماعی فرانسه _ المانی سخن می گفت.البته او از هگل ،مارکس ،هوسرل ،یاسپرس ،هایدیگر و مارکوزه نیز متاثر بود،ولی این تاثیر در لحن روش شناختی و شناخت شناسی شریعتی کمتر از تاثیر او از اندیشمندان فرانسوی بود.این تا اندازه ای بدان علت بود که شریعتی یک جامعه شناس یا محصل علوم انسانی بود تا فلسفه.

شریعتی هوادار ان بود که مشعل رهبری از دستگاه روحانیت به روشنفکران انتقال یابد.او معتقد بود که اسلام به عنوان یک فرهنگ ،تنها روحانیون را بوجود اورده است ،حال انکه بعنوان یک ایدیولوژی می تواند جنگجویان و روشنفکران را به وجود اورد،او نوشت :
« روشنفکران هم نظیر پیامبران نه جزو دانشمندان هستند و نه جزو توده منحط،ناخوداگاه بلکه خوداگاه مسیولند، که بزرگترین مسیولیت و هدفشان بخشیدن ودیعه بزرگ خدایی ،یعنی خوداگاهی ،به توده انسان است.»

شریعتی در عین حال از بازگشت به اصالت سخن می گفت ،در حالی که روشنفکران غیرمذهبی به پیروی از مارکس مذهب را « تریاک توده ها» می دانستند.
شریعتی تا انجا پیش رفت که گفت:
« جامعه ما در حال حاضر از نظر مرحله تاریخی در اغاز یک رنسانس ودر انتهای دوره قرون وسطی به سر می برد.»
« همواره قدرتی اقتدارگرا و جزم اندیش که از درون جنبشی ازادی خواهانه سربر می اورد بر ارمان ازادی سخت گیرتر است تا یک قدرت موروثی.انانی که فرمانروایی شان را وام دار یک انقلابند در برابر نوجویی بی گذشت ترینان اند و بی تحمل ترین.» این سخنان نغز از اشتفان تسوایگ در کتاب وجدان بیدار( ص ۴۳) است .انچه که مسلم است این سخن مصداق بارزی دارد و ان پروژه اصلاح دینی است در هر کجایی از جهان که باشد.پروژه ای که لوتر در المان با قیام علیه شفاعت و با ترجمه انجیل به زبان المانی اغاز کرد و‌منتهی به دیکتاتوری ددمنشانه ژان کالون‌ در ژنو شد واز دل یک دین رهبانی سرمایه داری امروز را بیرون کشید.( « جمهوری مسیحی » کالون را نخستین حکومت الهی روی زمین دانسته اند که گاه از ان بعنوان بیبلوکراسی یا حکومت کتاب مقدس یاد کرده اند.)
و در ایران دکتر علی شریعتی تحت تاثیر لوتر به ان پرداخت،هر چند امثال شریعت سنگلچی ،علی اکبرحکیمی زاده ،حاج یوسف شعار نیز در این راه قدمهایی برداشته بودند. از غالب همین تفکر اصلاح دینی بود که بعدها سازمان مجاهدین خلق تشکیل شد و محمد حنیف نژاد از قران شمشیر را بیرون کشید. شتابزده نوشتن در مورد بحثی به غایت مناقشه انگیز وتاریخی به این سادگی نیست و مجال بسیاری می طلبد ولی انچه مسلم است پروژه اصلاح دینی به سمت افراط گرایی پیش رفت که برای هر اندیشه بازگشتی قابل پیش بینی بود. هرچند دکتر شریعتی قصد ساختن انسانهایی مانند سلمان فارسی و ابوذرغفاری را داشت ولی داستان اصلاح و استبداد قدمتی به طول تاریخ دارد.

اخرین فردی که من بعنوان یک روشنفکر مسلمان تحت تاثیر شریعتی می شناسم ،میرحسین موسوی است.اخرین بازمانده از جناح چپ اصلاح طلبی.مردی که بیست سال سکوت کرد و هم اکنون هشت سال است که در حصرخانگی بسر می برد.‌شاید میرحسین همان ابوذری بود که شریعتی ارزوی او را پرورانده بود،مردی ساده زیست ،صادق و شجاع. بیهوده نیست که بگویم تنها جایی که امام ( ره) با دکتر شریعتی اشتراک نظر پیدا می کند همینجاست، روی میرحسین موسوی..

 

با کانال همای خبر همراه شوید

About عطیه نصرتی

Check Also

حیات وحش.. حیات وحش؛ نامی است که ما بر روی موجوداتی گذاشته ایم که اجازه بهره کشی و سوددهی به ما ندادند و در برابر سوءاستفاده های نابجای ما ایستادند یا فرار کردند.. به همین دلیل بیجا، انسان هایی که متمرد و سرکش و نافرمان بودند هم صفت “وحشی” گرفتند!

حیات وحش..   حیات وحش؛ نامی است که ما بر روی موجوداتی گذاشته ایم که …