اختصاصی همای گیلان: ” پادشاه خاتون ” ( ۶۹۴-۶۹۱ ه.ق ) هفتمین حکمران سلسله قراختاییان کرمان – یکی از سلسله های ملوک الطوایفی ایران که مؤسّس آن “براق حاجب “( ۶۳۲-۶۱۹ ه.ق ) بود- وی به استناد منابع “صفوه الدین “، ” لاله خاتون”، ” بی بی ترکان ” ، ” عفتی ” – که برخی آن را تخلّص شعری اش ذکر کرده اند- و در کودکی ” سلطان حسن شاه ” – بر اساس نوشته های یکی از مورخان در کودکی برای در امان ماندن از مغولان به شیوه پسران تربیت یافت و به این نام معروف شد – شهرت داشت.
او دختر ” قطب الدین محمد ” ( ۶۵۶-۶۴۸ه.ق)، سومین حاکم سلسله قراختایی، و ” قُتلُغ ترکان خاتون ” (۶۸۱-۶۶۶ه.ق )، چهارمین حاکم این سلسله، بود که در سال (۶۴۵ه.ق) به دنیا آمد.
” پادشاه خاتون” مانند مادرش، قُتلُغ ترکان، به کرمان علاقه زیادی داشت و سعی کرد این شهر را با ساخت بناهای مذهبی و فرهنگی آباد کند. وی علاوه بر این که در زمامداری مانند مادر خود مؤفق بود، زنی با سواد، شاعر و خطّاطی بی نظیر نیز بود که چندین قران و کتاب را به خط خود نوشت. ولی متأسفانه هیچ یک از آثار او به دست ما نرسیده است.
مورخان ” پادشاه خاتون ” را زنی زیبا رو، زیبا سیرت، شاعری خوش ذوق و سخن وری شیوا سخن توصیف کرده اند. وی با عالمان و ادیبان ارتباطی نزدیک و دوستانه داشت و شاعران دربار او به واسطه ارج و قربی که داشتند حقوق ماهانه دریافت می کردند.
از نوشته های ” احمد علی خان وزیری ” در ” تاریخ کرمان ” در وصف ” پادشاه خاتون ” این گونه فهمیده می شود که :
” پادشاه خاتون ” به فضل و کمال شهرت داشت، در زمان حکومتش در کرمان اندیشمندان رشته های مختلف محترم شمرده می شدند و خود نیز در جلسات علمی شرکت و با آن ها هم فکری می کرد و صاحب نظر بود.
مؤلف ” مجمع الانساب ” می نویسد :
” پادشاه خاتون زنی بس فاضله عالمه عادله بود و در ظل تربیت مادری چون ترکان بالیده بود و هر فضیلتی که مردان را مشکل به دست آمدی، او را حاصل بود. با اهل علم و فضل میلی عظیم داشت و خود نیک اهل بود و چند مصحف قران به خط خود نبشته و شعر های خوب دارد…”
در ” تاریخ وصاف ” نیز مؤلف ” پادشاه خاتون ” را این گونه وصف می کند:
” …او را لطافت طبعی که زهره زهرا از شرم بر خود مذاب می شد و طراوت خط یدی که از حسن ترکیب آن غبار تشویر بر خط خذّ خوبان می نشست و به قدر از لغت و علم عروض بهره مند بود و به مشاعره و مکالمه ارباب فضل دایم مستأنس بودی.”
آن چنان که از نوشته های منابع کهن استنباط می شود ” پادشاه خاتون ” زنی شاعر و اهل ذوق بوده است ولی متأسفانه از اشعار او جز به صورت پراکنده در بعضی منابع، دیوان مستقلی در دست نیست. از جمله این اشعار ” سه رباعی ” و ” یک قطعه ” است که در ” سمط العلی ” و با اختلافی جزئی در بعضی تذکره ها ثبت شده است.
در زیر شعری نغز و لطیف از ایشان آمده وی این شعر را در وصف خود سروده است.
” پادشاه خاتون ” در این شعر – که در اکثر منابع آمده است – به نقاط ضعف حکومت مردان که در کل تاریخ جریان داشته است و به برابری زن و مرد در امور سیاسی اشاره می کند:
من آن زنم که همه کار من نکو کاری است
به زیر مقنعه من بسی کُله داری است
نه هر زنی به دو گز مقنعه است کدبانوی
نه هر سری به کلاهی سزای سرداری است
جمال طلعت خود را دریغ دارم
ز آفتاب که آن شهر گرد و بازاری است
درون پرده عصمت که تکیه گاه من است
مسافران صبا را گذر به دشواری است
به هر که مقنعه بخشم از سرم گوید
چه جای مقنعه تاج هزار دیناری است
من آن شهم ز نژاد شهان الغ سلطان
ز ما برند اگر در جهان جهانداری است
همیشه باد سر زند به زیر مقنعه ای
که تار و پود وی از عصمت و نکوکاری است.
با توجه به منابع تاریخی ” پادشاه خاتون ” این زن ادیب و ادیب پرور سرانجام در سال ( ۶۹۴ه.ق) به واسطه انتقام دشمنانش به قتل رسید.