اختصاصی همای گیلان: ۱-مقایسه مدارک ایران باستان با دوره بنی امیه و بنی عباس نشان میدهد که اعراب میزان مالیات ارضی را نسبت به دوره ساسانیان افزایش دادند ، چنانچه از هر جریب گندم زار ۴ درهم و از جریب جو زار دو درهم خراج گرفته میشد و این در حالی است که در دوره انوشیروان از هر جریب گندم زار یا جو زار تنها یک درهم گرفته میشد. در عهد آخرین خلفای اموی ایرانیان مغلوب و مطیع از ربع تا ثلث تمام محصول خود را به رسم خراج به حکومت عرب میپرداختند.
۲ ـ همینکه خلفاء موضوع ” مهر کردن ” افراد روستاها را معمول داشتند ، وضع کشاورزان تحمل ناپذیر شد. این عمل چنین بود که بر گردن هر روستایی که خراج و جزیه میپرداخت ، صفحه ای صربی می آویختند و روی آن مشخص میکردند که این مرد ، اهلِ کدام روستا و منطقه است. اگر یک روستایی به منطقه ای دیگر میرفت ، وی را بازداشت کرده و به محل سکونتش – که در صفحه سربی نوشته شده بود – باز میگردانیدند ، و اگر کشاورزی به منطقه ای رفته و صفحه سربی را به گردن نمی انداخت ، او را به عنوان ولگردی بازداشت میکردند. این صفحه سربی را پس از پرداخت تمام مالیات ها از گردن دور میکردند و مجددا هنگام حاصل نو می آویختند. این رسم که داغ بردگان را به یاد می آورد ، در نظر روستائیان که هنوز ” آزادی و خودمختاری دوران پیش از عرب ” را به یاد داشتند توهینی شمرده میشد.(در این روش وحشیانه پیشانی کشاورزان را داغ و مهر وموم کردند تا از سایر طبقات جامعه شناخته شده و از پرداخت خراج شانه خالی نکنند).
۳ – عمر بن مالک زهری ، مهرود بابلی را واداشت که تا یک جریب تمام زمین خود را از درهم و دینار (به عنوان جزیه و خراج و مالیات) فرش کند و همه را بدو واگذار کند.
۴ – در سغد ، اشرس حاکم عرب کوشید تا سغدیان شورشی را با وعده معافیت از پرداخت جزیه و مالیات در صورتیکه به آیین اسلام در آیند خاموش سازد ، در نتیجه بسیاری از این ها آمادگی خود را برای گرایش به اسلام به فرستادگان اشرس اعلام کردند. اما امیران محلی که در خدمت اعراب بودند ، بر اشرس پرخواش کردند که اگر ” این اسلام پذیری توسعه یابد ” آنان از عهده پرداخت مالیاتی که دستگاه خلافت به مقاطعه از آنان میخواهد ، بر نخواهند آمد ، اشرس نیز قول خود را پس گرفت و جزیه را بر نو مسلمانان نیز شامل داشت ، یکبار هفت هزار نفر از اهالی سغد که اعلام آمادگی برای مسلمانی کرده بودند ، یکجا انصراف خود را اعلام داشتند و برای مقابله با لشگریان عرب از ترکان کمک خواستند.
۵ – نبرد های بعدی سیل فزونتری از اموال غارتی تحت عنوان جزیه و غنایم جنگی را روانه عربستان کرد به طوری که به نوشته ابن سعد حتی ” سگ های عربان نیز در ظروف طلا و سیمین غذا میخوردند.”
( طبقات ابن سعد ، جلد ۷ ، ص ۲۰ و ص ۵۳ )
۶ – ابوالعاج والی اطراف بصره بود ، مردی را از ایرانیان نزد او آوردند ، پرسید نام تو چیست؟ گفت: بنداد شهر بنداد. حاکم بصره بر وی بانگ زد که سه نام داری و جزیه یک تن را میپردازی؟ پس فرمان داد تا او را رها نکنند تا از وی جزیه سه تن را بستانند.
( طبقات ابن سعد ، جلد ۷ ، ص ۲۶۱ )
۷ – محمد بن اوس هر سال سه بار از مردم مالیات میگرفت: یکبار به نام خود ، بار دیگر به نام احمد پسرش ، و بار سوم به نام پیشکار زرتشتی اش.
( تاریخ طبرستان ، چاپ سن پترز بورگ ، ص ۳۵۰ )
۸ – حجاج بن یوسف ، عربی را مامور وصول مالیات اصفهان کرد که بسیاری از مردمان از تنگدستی از پرداخت آن عاجز مانده بودند. عرب به اصفهان رفت و چند تن از آبرومندان شهر را گرفت و برای وصول مالیات و خراج شهر دو ماه به آنان فرصت داد. پس از دو ماه چون خراج پرداخت نشده بود ، وی ضامنان را احضار کرده و مطالبه خراج نمود ، و قسم خورد که افطار نکند تا مالیات آنان را دریافت کند والا آنان را گردن زند. یکی از ضامنان را پیش آورد و چنانچه گفته بود ، گردن وی را زد و بر پیشانی اش نوشت: فلانی پسر فلانی قرض خود را پرداخت. و سپس سر را در کیسه ای نهاد و کیسه را مهر کرد. سپس دومی را پیش آورد و با او نیز چنین کرد. چون مردم بدید که حاکم سرها را میبرد و به جای پول مالیات در کیسه ها میگذارد ، گفتند ای امیر درنگ کن که پولها را حاضر کنیم. حاکم نیز درنگ کرد و مردم مالیات و جزیه را به قیمت دار و ندار خود تهیه کردند.
(مروج الذهب ، جلد ۲ ، چاپ پاریس ، ص ۱۶۰ )
۹ – سلیمان بن عبد الملک – خلیفه اموی – به مشاوران خود میگفت: از این ایرانیان تا میتوانید شیر بدوشید و وقتیکه شیرشان ته کشید ، از آنان خون بدوشید(تاریخ طبری ، جلد ۱۱ ، ص ۱۷۱ )
انتشار مطالب خبری و یادداشت های دریافتی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای منتشر میشود.
سلام و درود بر استاد عزیز
دلمان خون هست از خیانت ها و رخنه تفکر عرب جاهلی در خون آریایی
سلام و درود بر استاد عزیز
دلمان خون هست از خیانت ها و رخنه تفکر عرب جاهلی در خون آریایی
درود استاد عزیز
جای بسی افسوس که زمانی ایرانی ها از ظلم و جور و زورگیری اعراب به هر اسمی جزیه و خراج و … در درد و رنج بودند و امروز هم به شکل های دیگر ادامه دارد کاش باور کنیم که غرب زدگی و عرب زدگی به یک اندازه نابود کننده ایران و ایرانی است
در این خاک زرخیز ایران زمین ….. نبودند جز مردمی پاک دین
همه دینشان مردی و داد بود …… وز آن کشور آزاد و آباد بود
چو مهر و وفا بود خود کیششان …… نه بود آزار کس پیششان
همه بنده ناب یـزدان پاک ….. همه دل پر از مهر این آب و خاک
پـدر در پـدر آریایی نژاد ….. ز پشت فریدون نیکو نهاد
بزرگی به مردی و فرهنگ بود ….. گدایی در این بوم و بر ننگ بود
کجا رفت آن دانـش و هـوش ما ….. که شد مهر میهن فراموش ما
که انداخت آتش در این بوستان ….. ز آن سوخت جان و دل دوستان
چه کردیم کین گونه گشتیـــم خوار؟ ….. خرد را فکندیم این سان زکار
نبود این چنین کشور و دین ما ….. کجا رفـت آیین دیرین مـا؟
به یزدان که این کشور آباد بود ……. همه جای مردان آزاد بود