اختصاصی همای گیلان: اگر ما سیاست علی علیه السلام را با معیارهای دینی ارزیابی کنیم، علی بن ابی طالب علیه السلام پیشگام سیاستمداران راستین خواهد بود، زیرا پیروزی در زندگی چند روزه و بستن دست و پای زیردستان و ناتوانان غیر از پیروزی جاودانی بر تمامی عقل ها و دل های فرزندان آدمی است.
این روزها وشب ها با یاد امیرالمومنین «ناطق قرآن کریم و شهید محراب علی (ع) ،قدمی تا میان حکومت بنا نهاد ه ی او برداریم، اگر می خواهیم مدینه … را دریابیم.
ویادی کنیم از امام راحل زمان خود ،امام خمینی (ره).
امام خمینی (ره) نسبت به دسته ای از روشنفکران در زمان حیات پربرکت خود فرمودند: این روشنفکرهای ما-نمی فهمند که ولایت فقیه یعنی چه؟ آنها ولایت فقیه را ارتجاع می دانند. برای اینکه یک طرح اسلامی است و آنها از اسلام می ترسند و اسلام را ارتجاعی می دانند و چون جرئت نمی کنند به اسلام بگویند ارتجاعی است. با این بیان که این ها می خواهند ما را به ۱۴۰۰ سال پیش برگردانند. مقصود خود را بیان می کنند، هر کلمه ارتجاع که می گویند اگر دلشان را بشکافید برمی گردد به اینکه اسلام ارتجاعی است، این ها خدا را مرتجع می دانند. (صحیفه نور جلد۱۰/ ص۱۵۵).
نظامی که پیامبر به امر خداوند طراحی کرده بود، اگر اجرا می شد و بعد از آن حضرت، (علی (ع) «امامت » را عهده دار و مدیریت جامعه مردم سالاری دینی بنا نهاده خود را راهبری می کرد، بی گمان تمام نگرانی های پیامبر با طرح های پیش بینی شده رفع می شد; اما سرنوشت «جامعه دینی » به گونه ای رقم خورد که سیستم وصایت به حاشیه رانده شد و آنچه پیامبر نگرانش بود، یک به یک به وقوع پیوست و جامعه اسلامی، تا امروز در معرض شدیدترین آسیب ها قرار گرفت . از آن جمله است مساله بازگشت ارتجاعیون و افکار واپسگرایانه که مترصد فرصت بودند و هستند! که در زمان ما امام خمینی (ره) بارها در زمان حیات خویش بدان تذکر دادند.
رجعت یا ارتجاع، دشمن بزرگ هر انقلاب است که به درون جوامع انقلابی نفوذ کرده و در آن رشد مییابد و دشمن نیز با آگاهی از این حقیقت، برای مشاهده اثرات این میکروب در کالبد سالم و نیرومند نظام اسلامی به انتظار نشسته است. لذا هر چند اصل و گوهر و خط اصلی انقلاب اسلامی سلامت خود را از آلودگی به این آفت حفظ کرده است، اما شاهد ریزشهایی در میان انقلابیون بودهایم.
بسیاری از واژه های جدید که ره آورد تکامل اندیشه بشر در امر حکمرانی و اداره امور به شمار می آیند، به گواه تاریخ اسلام گویا برای اولـین بـار در دوران حکومـت حضرت علی(ع) تجلی پیدا کرده است ولی مردم و خواص خیانت کار زمان آن حضرت آن را قدر نشناخته و زود مسیر آن تنگ وتنگ تر شد.
مفاهیمی چون برابری، عدالت اجتماعی، پاسخگویی کارگزاران دولـت هـا دربرابـر مردم، شفافیت و مشارکت سیاسی، حقوق بشر و غیره، مفاهیمی نیستند کـه بـه یکبـاره امروزه پدید آمده باشند بلکه ردپای بسیاری از آنها را می توان در اندیشه سیاسی و حکمرانـی حکومت امام علی(ع) در گفتمان نهج البلاغه دید و سیر تکاملی آن را تا به امروز در مکتوبات جامعه شناسان مسلمان و غیرمسلمان بازیافت. به بیانی دیگر، مردم سالاری پدیده ای نیست که به یکباره در قرن بیستم ابداع شده باشد.
امام علی (ع) در سیره سیاسی خود هم رضایت خداوند متعال و هم مصالح و منافع اجتماعی را با هم مدنظر داشتند؛ و از این منظر، الگویی که آن حضرت )ع( در این مورد مطرح کرده و ارائه دادهاند، کاملاً منحصربهفرد است، به گونه ای که نگـرش و نحوه برخورد ایشان در عرصه سیاست و حکومت، به شکل گیری حکومـت موفـق تاریخی منجر شده است.
حکومت امام(ع)، حکومتی دموکراتیک و براساس مردمگرایـی و مـردممحـوری است. آن حضرت)ع(، حکومت واقعی را در خدمت به مردم میدانند. از نظرگاه امام علی)ع(، محور سیاستگذاری، توده مردماند، چراکه این قشر عظیم همواره و در همـه حال در سختیها و مشکلات یاریرسان حکومت هستند و لذا خشـنودی و رضـایت آنان، بخش کثیری از جامعه را بـا حکومـت همـراه مـیسـازد. مـردم در منظـر آن حضرت)ع(، ابزاری جهت حفظ و بقای قدرت و حکومت نیستند، بلکه حکومـت و قدرت ابزاری است که باید درجهت کمال، سعادت و پرورش مـردم بـه کـار گرفتـه شود. حکومت بر مردم فقط امانتی الهی است که خدا بـه زمامـداران سـپرده اسـت.
نظرها، پیشنهادها و آرای مردم برای امام علی(ع) ارزشمند بود و آن حضـرت(ع) بـا اجبار و تحمیل مردم را به کاری وادار نمی کردند؛ چنان که پس از حمایـت و حکـم نصب الهی در غدیر خم و به بیانی بهتر، دارابـودن مشـروعیت الهـی ـــ هنگـام مواجهه با رأی مردم در جریان سقیفه، سکوت کردند و خانه نشینی گزیدند و بـه زورو جنگ متوسل نشدند. بنابراین، مردم در اندیشه سیاسی امام علی)ع( چنـان جایگـاه والایی دارند که منبع قدرت سیاسی، رأی و حمایت آگاهانه عامه مردم است و تحقق مشروعیت حکومت منوط به حضور آزاد و فعال مردم است؛ و از آنجا که قـدرت و حکومت برای مردم است، حق مسلم همه افراد جامعـه اسـت کـه کـارگزاران را درحیطه مسئولیتشان و در چهارچوب احکام اسلام بازخواست کنند و آنان نیز ملزم بـه پاسخگویی هستند. همچنین، کرامت انسانی آن حضرت)ع( سبب شده است کـه نـه تنها موافقان بلکه مخالفان او و نیز اقلیت هـا در حکومـت ایشـان از حقـوق انسـانی برخوردار شوند و همواره بتوانند عقاید مخالف خـود را در محـدوده خاصـی ابـراز سازند. اینها است که منجر شده است حکومت آن حضرت)ع( بـه عنـوان حکـومتی موفق در تاریخ بشریت، الگوی روشنی برای مسلمانان بهحساب آید تا با الهامگـرفتن از آن، مسیر تعالی و سعادت خود را مشخص سازند.
مقوله آسیب شناسی انقلاب یکی از مباحثی است که در حوزه جامعه شناسی انقلابها مورد نقد و بررسی قرار میگیرد. انقلاب همچون هر پدیده ای دارای آفاتی است که در صورت آلوده شدن به آن در معرض افول و بیماری قرار گرفته و جایگاه خود را متزلزل خواهد یافت. بسیاری از انقلابها در مسیر تداوم خود دچار آفت شده و خیلی زود از حرکت در مسیر آرمانی که طرحریزی کرده بودند، باز ماندند و به سرنوشت شوم سقوط و انحطاط محکوم شدند!
این نگرانیها موجب شده تا رهبران نهضتها و انقلابها به مثابه دیدهبانان تیزبین حرکت، موانع پیش رو، خطرات و تهدیدات و ضعفها و آسیبها را شناسایی کرده و مستمر برای ملت و مسئولین گوشزد نمایند. چهل سالگی انقلاب اسلامی فرصت مناسبی است برای آنکه آفات و آسیبهایی که انقلاب را تهدید میکنند، مورد توجه و بررسی قرار گیرد.
در این میان ارتجاع یا بازگشت به عقب، آفت جوامعی است که توانستهاند در مسیر پیشرفت و تعالی قدم بردارند و از نعمات حاصله برخوردار شوند! و اینک در میانه راه بر اثر عواملی در مسیر واپسگرایی و بازگشت به عقب قرار میگیرند! به جای آنکه در برابر مشکلات ایستادگی کرده و شکرگذار نعمتهای حاصله باشند. به واقع آفت ارتجاع و خطر رجعت به گذشته به مثابه عاملی برای انحطاط و نابودی آفتی است که میتواند دامنگیر انقلابیون و جوامع انقلابی شود!
ارتجاع از جمله آفاتی است که به شدت انقلابها را تهدید میکند. همهی انقلابهای بزرگ تاریخ که آنها را میشناسیم – مثل انقلاب فرانسه، مثل انقلاب روسیه و انقلابهایی که در کشورهای آفریقا و آمریکای لاتین و جاهای دیگر اتّفاق افتاد- تقریباً بدون استثنا در سالهای اوّل عمر خودشان به این بلیه دچار شدهاند.
انقلاب اسلامی و انقلابیون آن نیز در معرض این انحراف قرار داشته و هیچگاه از چنین تهدیدی مصون نبودهاند! به واقع سم رجعت یا ارتجاع، دشمن بزرگ هر انقلاب است که به درون جوامع انقلابی نفوذ کرده و در آن رشد مییابد و دشمن نیز با آگاهی از این حقیقت، برای مشاهده اثرات این میکروب در کالبد سالم و نیرومند نظام اسلامی به انتظار نشسته است. لذا هر چند اصل و گوهر و خط اصلی انقلاب اسلامی سلامت خود را از آلودگی به این آفت حفظ کرده است، اما شاهد ریزشهایی در میان انقلابیون بودهایم.
رهبر معظم انقلاب اسلامی در یکی از سخنرانیهایشان به تفضیل این مقوله را مورد بررسی قرار داده و تاکید دارند: «ارتجاع متأسفانه به جوامع و ملتهایی مربوط است که در بهترین حالات معنوی و الهی هستند. یعنی به مردمِ دوران جاهلیت مربوط نیست، بلکه به مردمِ دوران اسلام مربوط است. چون اینها هستند که ممکن است این میکروب در مزاجشان اثر بگذارد. آن، یک بیماری است که مخصوص کشورها و ملتهایی است که با حرکتی عظیم، یک قدم به جلو برداشتهاند و به تعبیر امروز، انقلاب کرده، به جایی رسیده و خود را به خدا نزدیک کردهاند. به تعبیر دیگر، آن بیماری، مخصوص کسانی است که خدای متعال به آنان انعام کرده است.» (۱۵/۱۰/۷۳ ۱۳)
توجه به این نکته نیز حائز اهمیت است که دشمنان انقلاب همواره انقلابیون را به واسطه پایبندی به اصول و تاکید بر آرمانها و ایستادگی و استقامت در اهداف و جهتگیریهای نهضت، متهم به واپسگرایی و مرتجع بودن متهم ساختهاند تا آنان را دچار انفعال کرده و زمینه واپسگرایی ایشان را فراهم آورند. این در حالی است که اتفاقا حیات و اساس حرکت انقلابی را باید در ایستادگی در اصول جستجو کرد! به واقع اصولگرایی و انقلابیگری نوعی پیشگامی و در تقابل با ارتجاع و واپسگرایی است که در نقش موتور حرکت جامعه انقلابی عمل میکند. با همین نگاه است که در طول سالهای اخیر استکبارجهانی نهضتهای آزادیبخش اسلامی را متهم به واپسگرایی کرده و با تعبیر “بنیادگرایی” از آنان یاد میکند.
بنابراین میتوان از مرزبندی اسلام ناب محمدی(ص) و اسلام آمریکایی به عنوان شاخصی یاد کرد که جریان انقلابی را از جریان ارتجاعی جدا میسازد. جریان ارتجاعی را میتوان در قالب دو الگوی متفاوت دسته بندی کرد که به مثابه دو تیغه یک قیچی برای ذبح اسلام ناب عمل میکنند. قرائت اول؛ قرائت متحجرانه از اسلام ارائه میدهد و امروز در قالب اسلام داعشی – تکفیری و تشیع انگلیسی و … از خود رونمایی کرده است. قرائت دوم؛ قرائتی لیبرالیستی از اسلام است که روند تدریجی سکولاریزاسیون و نرمالیزاسیون را دنبال میکند که حاصل هر دوی آن نوعی ارتجاع و واپسگرایی است.
تعبیری چون “اسلام رحمانی”، به واقع همان صورت بندی اسلام لیبرالیستی است که از ابتدای انقلاب اسلامی توسط جریانهای ملی گرا ترویج گردیده و خط امام را متهم به تحجر و ارتجاع کرده است. قرائت لیبرالیستی از اسلام امروز به محور تهاجم فرهنگی و جنگ نرم دشمن پس از پایان جنگ تحمیلی تبدیل شده است که در صورتهای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی دنبال شده که حاصل آن غربگرایی است. این جریان مدتی است که تحت لوای اصلاحطلبی خط ارتجاع به غرب را دنبال میکند که دقت در این مقوله یکی از ملاحظات مورد تاکید رهبری در فرآیند بصیرت بخشی به جامعه اسلامی بوده است.
نهایت ارتجاع، پشیمانی و دست کشیدن از آرمانها است که میتواند به نابودی نهضت اسلامی بینجامد. این در حالی است که جامعه انقلابی جامعهای است که تحقق اهداف و آرمانهای خود را دنبال میکند. چنین جامعهای برای دستیابی به آرمانها هزینههای فراوان مادی و معنوی داده و با تهدیدات و معضلات فراوانی مواجه گردیده است. طبیعی است که آرمانها در چنین جامعهای از ارزش و بهای ممتازی برخوردار باشد. حال اگر در این میان به تدریج تردیدهایی نسبت به آرمانها ایجاد گردد، میتوان گفت که آفت ارتجاع در جامعه ریشه دوانده است.
در برابر نفوذ و شیوع بیماری ارتجاع باید هوشیار بود و اجازه نداد تا انقلاب اسلامی که نماد مردم سالاری دینی و در مسیر شکوفایی قراردارد به تدریج از درون تهی گردد و این مهم با حفظ روحیه انقلابی و عمل به گفتمان قرآن ناطق (امیرالمومنین علی (ع) که می فرماید ممکن خواهد بود!
بعد از امام راحل در زمان رهبری معظم انقلاب امام خامنه ای (مدظلّه العالی) مراقب ارتجاعیون باشیم.
انتشار مطالب خبری و یادداشت های دریافتی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای منتشر میشود.