اختصاصی همای گیلان: نمی دانم چرا خیلیها براین باورند که فلسفه وفرهنگ و صنعت مد؛با همدیگر فاصله معناداری ندارند یعنی می توان تا دیروز پیرو فلسفه چپ بود و از امروز مرید نولیبرالها شد چون دوره دوره نو لیبرالهاست وغیرازاین هرکه بود لابد”دموده”است و کهنه ودورریختنی!
یا اینکه پیش ازاین اگر اصول و چارچوبی داشتید از امروز نباید دیگر درباره هیچ موضوعی، موضع داشته باشید چون موضع داشتن از مد افتاده..
حالا همین بزرگواران اگرساعتها بر سر رنگ پیراهن فلان باشگاه فوتبال باهم “بحث سیاسی”می کنند خب بکنند دیگران حق ندارند به اینان گوشزد کنند که هان؛شما که می گفتید “قضاوت ممنوع”؛پس چه شد؟
خیلی جاها دیده و شنیده اید که همدیگر را متهم به قضاوت می کنند و جالبتر آنکه به اتهام قضاوت کردن برای این یا آن شخص؛ کیفرخواست صادر می کنند غافل از آنکه اساسا جهان بدون قضاوت جهان تهی از معناست.
پیشینیان ما به اعتبار درک مشترکشان از یک پدیده درباره آن پدیده در قالب”واژه”حکم صادر کردندو به پدیده های هستی “رنگ معنا”بخشیدند هم اینک خود ماهم به اعتبار همین معنا بخشی گذشتگان، در حال باز تولید ویا تصحیح معانی نو هستیم کوتاه سخن اینکه ما بر کرسی قضاوت پدرانمان در قاب “مفاهیم زبانی”نشسته ایم و به این اعتبار؛قلم را ابزار نوشتن و پیراهن را وسیله پوشیدن می دانیم حال چطور از کلمه قضاوت فراری هستیم ومی گوییم قضاوت نکنید؟مگر می شود قضاوت نکرد؟وقتی می گوییم چه غذای خوشمزه ای،چه کتاب خوبی،چه هوای گرمی و….در حال قضاوتیم وقتی بر روی کاغذ می نویسیم نه بر پیراهن همدیگر ،یعنی به قضاوت پیشینیان که درقالب”هنجار اجتماعی”متجلی شده است گردن می نهیم.اصلا وقتی من منم وشما جنابعالی هستید یعنی در قاب کلمات درباره همدیگر حکم صادر کرده ایم و مرز می کشیم حالا چطور میخواهیم قضاوت نکنیم وقتی هرآینه در حال صدور حکم هستیم؟
اساسا ما نمیتوانیم جمله ای بیابیم که در آن قضاوت نباشد چون هر کلمه محصول قضاوت عقلای زبانی است که تجلی یک فرهنگ مشترک اند و دربالا به آن اشاره شد.
فرقی هم ندارد به چه زبانی سخن بگوییم همین که سخن می گوییم یعنی قضاوت میکنیم .
مشکل اما جای دیگر است به واقع ؛من و شما شهامتش را نداریم از مخاطب مان بخواهیم باب طبع ما قضاوت کند…
من مخالفتی با مد ندارم اما اینکه تازگیها مد شده همدیگر را متهم به قضاوت کنیم برایم خنده دار است چون خود اتهام زننده با گفتن این عبارت در حال قضاوت شخص متهم است.
بپذیریم که آدمها حق دارند باورهای ما را نپذیرند(به هر دلیلی)همانطور که ما حق داریم ذائقه غذایی متفاوت با ژاپنیها داشته باشیم درواقع، انتخابهای ما محصول قضاوتهای ماست پس در پی انکار چه هستیم،نمیدانم؟!
بیایید با خودمان صادق باشیم.
دوستان عزیز؛”کلمه”محصول” قضاوت “نخبگان برآمده از یک فرهنگ است ما با کلمات وشیوه کاربردشان در حال آفرینش زندگی هستیم پس خودمان را فریب ندهیم زندگی محصول قضاوت نسل بشر و قضاوت نتیجه بدیهی زندگی انسان است.
Check Also
حیات وحش.. حیات وحش؛ نامی است که ما بر روی موجوداتی گذاشته ایم که اجازه بهره کشی و سوددهی به ما ندادند و در برابر سوءاستفاده های نابجای ما ایستادند یا فرار کردند.. به همین دلیل بیجا، انسان هایی که متمرد و سرکش و نافرمان بودند هم صفت “وحشی” گرفتند!
حیات وحش.. حیات وحش؛ نامی است که ما بر روی موجوداتی گذاشته ایم که …