مردم خطه گیلان قبل و بعد از خوردن غذا، دستهایشان را میشستند. همچنین گالشها(دامداران کوه نشین)، پلو و شیرگرم را در لاوک چوبی میریختند و هر کس از جیب خودش قاشق خوش تراشی از چوب شمشاد یا گلابی بیرون میآورد و دست جمعی شیرپلا(شیربرنج) میخوردند. هنوز هم بسیاری از گالشها از همین شیوه استفاده میکنند.
همچنین در فرهنگ خوراک مردم گیلان نوشته مسعود پورهادی نیز آمده است: روستاییهای جلگه نشین، برنج کته پز را با دست به اندازه یک لقمه مشت میکردند و آن را به صورت کوفته در میآوردند و در دهان میگذاشتند. گیلانیها در اصطلاح به این لقمه «پلا موشته» میگفتند.
در برخی منابع نیز اعلام شده که اسلام سفارش کرده، بهتر است انسان غذای خود را با دستان خود، بویژه دست راست میل کند. دراین باره از رسول خدا (ص)نقل شده که در مجلسی، قاشقی برای آن حضرت آوردند و پیامبر فرمود: «آدمی را گرامی داشتیم به این که انگشتان را به وی عطا کردیم» .سپس قاشق ها را بردند و حضرت با انگشتان خود غذا میل کرد.
ناگفته نماند که شیوهی غذا خوردن با دست در منطقه سیستان و بلوچستان و برخی از مناطق خوزستان در ایران، همچنین در بسیاری از کشورهای آسیای شرقی و عربی نیز مرسوم است.
اما مینا رضایی-پژوهشگر- که برای تهیه فرهنگ خوراک مردم گیلان، پژوهشهای میدانی انجام داده است، در این باره به ایسنا، میگوید: زمانی که در این زمینه با پیرمردها و پیرزنهای مناطق گیلان گفتوگو میکردیم، معتقد بودند دست نه تنها در غذا خوردن بلکه برای پخت خوراک، انرژی خودش را دارد و زمانی که خوراکها با دست درست میشوند، سالمتر هستند.
او ادامه میدهد: برداشت من از این پژوهش این چنین است که شاید مردم فکر میکردند با استفاده از ابزار دیگر در پخت و پز، خواص آن غذا تحت تاثیر مواد شیمایی موجود در آن ابزار قرار بگیرد اما وقتی مقالات دیگر در این باره را میخوانیم متوجه میشویم دلیل اصلی استفاده از دست در پخت و پز یا غذا خوردن همان تبادل انرژی بین طبیعت و انسان بوده و مردم معتقد بودند بدن انسان هر چیزی که طبیعی است، بهتر می پذیرد.
این پژوهشگر اضافه میکند: البته در حال حاضر هم درباره این موضوع صحبت هست که وقتی غذا با دست خورده میشود، حجم کمتری از آن در دست جا میگیرد به همین دلیل معده برای داشتن آنزیم های هضم آماده میشود تا عمل هضم غذا آسانتر صورت بگیرد اما زمانی که از قاشق استفاده میکنیم، حجم بیشتری از غذا وارد معده و موجب نفخ و سنگینی در فرد میشود.
رضایی میگوید: در گذشته نه فقط در ایران و گیلان، بلکه در هرجای دنیا هر چیز خارجی موجب واکنش انسان میشد، قاشق و چنگال هم همین حکم را داشته و فرد برای بردن غذا به سمت دهانش به شکل راحتتری از دستش کمک میگرفته تا اینکه قاشق به سمت دهان ببرد.
او درباره اینکه چرا ارتباط با طبیعت از طریق قاشقهای چوبی دست تراش برقرار نمیشده است، توضیح میدهد: در سلسله مراتب بعدی قاشق چوبی در خوردن غذا جایگزین شده است این در حالی است که مردم در مناطق دیگر ایران از قاشق فلزی استفاده میکردند. حتی برای هم زدن یا پخت بسیاری از غذاها کدو قلیانی را به دو نیم تقسیم میکردند و از گودی آن به عنوان ملاقه برای هم زدن خوراکهایی با حجم زیاد مثل رُب و آش استفاده میکردند. من نیز همچنان از قاشق و لیوان چوبی برای غذاخوردن استفاده میکنم.
این پژوهشگر با بیان اینکه این امر در روستاهای مناطق مختلف گیلان متفاوت است، میگوید: در ارتفاعات تالش رُب دوشاب اربه پخته میشود. «اربه» نوعی خرمالوی وحشی است که در ارتفاعات تالش و برخی نواحی جلگهای گیلان مثل شَفت و صومعه سرا عمل میآید که برای افراد کم خون و زنان باردار فوقالعاده مفید است و برای همزدن دوشاب از نوعی درخت به نام کیش که همان شمشاد است، استفاده میشده است.