اختصاصی همای گیلان: اضمحلال و فروپاشی و مسخ انسان ها ،ابتدا با شناخت نادرست و تکوین ناهمگون ریشه ها صورت میپذیرد .باور های انسانی و اخلاقی و ایمانی و حتی اجتمایی در یک فرآیند روانشناسی با روح و روان انسان تناسب و هماهنگی چندوجهی از منظر اندیشه باورانه تا ریشه های عمیق در تاروپود هستی وی شکل می گیرند .
اوج اخلاق مداری و کرامت ذاتی انسانها ،ابتدا در ریشه روانشناسی و سپس در اندیشه جامعه شناسی بصورت باورهای فکری و نظری جلوه و ظهور کرده و میتواند بصورت نگارش در هر نگارستانی و ادبستانی به گوش هاوجان ها سپرده شود .
زیبنده ترین صفت در انسان ،مربوط با باوری های اخلاقی و کرامت انسانی می باشد که در هر آیینی و دینی و مرام و مسلکی ،که عطر دل انگیزو ناب انسانی می دهد و اوج کمال در عالم هستی و عشق و آرزوی هر صاحبدلی رسیدن به این نقطه کمال و رهایی و رستگاری می باشد .
فیلسوفان بزرگ تاریخ در رسایی و قلمفرسایی کمال اخلاقی و کرامت انسانی ،به تعداد میلیونها رساله و کتاب و مقاله نگارش کرده اند و حتی آیین پیامبران و دین خداباوران مملو از سفارش ها و نگارش های اخلاقی می باشد .
انسان ها در اوج کمال خویش از بند ها رهیده اند و به دلبند ها رسیده اند و از حِقد و حقارت و حِرص و حسادت و دون و دنائت و طمعه و آز گسستند و به عشق و دلبری و وصال و اخلاق و کرامت انسانی ،پیوستند .
ارتباط ارگانیک با طبیعت و عالم پدیده هاو حفظ حقوق نباتات و گیاهان و جانداران همه و همه در خط سیر فلسفی ،اخلاق و کرامت انسانی می باشد .(تُخلِقُ به اخلاقُ الله).
در کرامت و اخلاق اجتمایی ،نحوه استفاده از آزادی است که اهمیت پیدا می کند و در همین جاست که عالی ترین شرط و اصل اساسی اخلاق در پیوند رفتار انسانی با طبیعت و غیر جاندار شکل میگیرد و شکستن شاخه درختی و لگد مال کردن سبزه و سبزه زاری ،ما را مغبون به تجاوز به حقوق دیگران خواهد کرد زیرا ارزش و باور شخص است که ارزش های اخلاقی و انسانی را میسازد .
تکالیف اخلاقی نسبت به دیگران، زیباتریت و عالیترین تکلیف اخلاقی میباشد. یعنی در خصوص تکالیفِ اخلاقیِ نسبت به دیگران، این «حقوق» آنها در روایتی «اخلاقی»ست که اهمیت پیدا میکند. این تکلیف چنان از ارج و قرب برخوردار است که در عالم هستی هیچ نگرشی دیگر با آن برابری نمی کند .
در جهان هیچ چیز به اندازهی حقوق دیگران مقدس نیست. کسی که اقدام به خیرخواهی نمیکند، اما حقوق دیگران را هم نقض نمیکند میتواند انسان درستکاری باشد و اگر همه چنین باشند فقیری وجود نخواهد داشت تا نیاز به نیکوکاری و خیرخواهی دیگران داشته باشد، اما کسی که تمام عمر خود را به نیکوکاری گذرانده باشد و فقط حقوق یک نفر را ضایع کرده باشد، این مورد تضییعِ حق را نمیتواند با تمام نیکوکاریهای خود جبران کند.
تکالیف انسان در قبال موجودات دیگر، نیز از اهمیت خاصی برخوردار است. اولا که انسان نه مالک زمین و طبیعت، بلکه فقط «مهمان» است ،ما به عنوان مهمان طبیعت بر خوان نعمت آن نشستهایم و آنچه برای سعادت دنیوی ما بایسته است در آن مییابیم. هر کس حق دارد که از این خوان نعمت بهرهمند گردد.
شاید عدهای تصور کنند، چون حیوانات فاقد شعورند میتوان درباره آنها و خصوصاً حق حیاتشان تصمیمگیری کرد، اتفاقاً به دلیل همین فقدان شعور، ما با «حق طبیعی» آنان مواجه میشویم. حقی که به لحاظ طبیعی انسان هم مشمول آن میشود و این یعنی تکلیف ما در قبال حیوانات به طور غیر مستقیم، تکلیف در قبال انسانهای دیگر است. چون حیوان به لحاظ طبیعی قابل قیاس با انسان است .
مراعات تکلیف در قبال آنها به معنی مراعات تکلیف در قبال انسان است . انسان از طریق ادای این دین میتواند به انسانیت خدمت کند و تکلیف خود را نسبت به بشریت انجام دهد .
اما به نظر میرسد برای آنکه بتوان به چنین تکالیفی آگاه بود، میباید به معنای حقیقی کلمه با تکلیف اخلاقی، آشنایی داشته باشیم. تکلیفی که تنها زمانی قادر به عمل میشود که به ارادهی آزاد انسانی و قانون درونی که از آن میباید تبعیت کند و در عین حال خود قانونگذار آن باشد، واقف شده باشد، و صاحب اراده و تکالیفی برساخته از خیری درونی.
فرهیختگان (فیلسوف و هنرمند) و تحصیلکردگان همان کسانیاند که از قدرت تأمل دربارهی زیباییهای
خلقت و غایت کامل آفرینش، برخوردارند .
جلال میرزااقایی
با کانال همای خبر همراه باشید