( با احترام به دوستان عزیز طبیب خودم و اساتید و قدرمندان این حرفه باارزش)
اختصاصی همای گیلان،حالا هی ما بگوئیم مردم مقدس نیست و اصلا چرا این مردم همه جا هستند؟ از هنرهای مدرن مانند موسیقی ،تئاتر و سینماگرفته تا عالم سیاست.آن چیزی که خوزه ارتگایی گاست ” پدیده ازدحام توده ها ” می نامید و من حالا می گویم این پنومونیا خیلی وقت است که یک ” کانسر” ( سرطان) درست ودرمانی برای خودش شده است.همین چند روز قبل بود که مدیریت یکی از سینماهای شهرستان رشت به سبب آنچه عدم رعایت جای مشتریان بر اساس شماره بلیط بود گله گذاری کرده بود که اینمسئله و مشاجره ای که آن به اصطلاح مشتریان راه انداخته بودند در داخل سالن سینما ، فعل خانواده هایی بوده که اتفاقا سالی دوازده ماه پایشان را به سالن سینما نمی گذارند و وقتی هم می آیند این مصیبت ها را بهمراه می آورند.خب ! برای من این پرسش مطرح بود که اصلا اینها با این سطح فرهنگ نازل که بر سر صندلی به جان هممی افتند چکار به سینما دارند که یکی از طرق ارتباطی و درک در دنیای مدرنی است که حالا دیگر عصر پسامدرنیته را هم پشت سر گذاشته است.
در عالم سیاست که این بلا بسی وخامت بیشتری دارد.اینکه ما همه جا با شورش ،اعتراض و اردوکشی های بی هدف خیابانی مواجه باشیم که چند ده نفر و حالا دست بالاتر چندصدنفر راه می اندازند بنام فلان صنف و فلان چیزک، برای این است که به اینها حالی شده که ” چون شعار می دهیم پس هستیم”! گزاره ای که از ذهن دکادتی( شما بخوانید دهاتی) از نوع عقیم ما خارج می شود که او گفت :” من شک می کنم ،پس هستم ” و اینها می گویند :” من چرت و پرت می گویم پس هستم”! و کسی ،یک آدم معقول و خردمندی نمی آید به اینها بگوید اصلا شما غلط می کنی که خودت را تافته جدا بافته می دانی و ….حالا هی ما انتخابات برگزار کنیم فرقی ندارد ،وقتی تتمه همه فرایندها این است که هر شهری بزور پول های بادآورده( رانتی) و وابستگی ها و دل دادگی های روستایی و لهجه ای نوستالژیک خود یک وامانده بی سوادی را علم می کند و می فرستد مجلس .تابلو بزنیم بالای این ساختمان و آن ساختمان که ” خانه ملت” است ،درحالیکه هنوز ما در این کشور ” شهروند” و ” حقوق شهروندی ” را به رسمیت نمی شناسیم ،با حرف که دموکراسی نمی شود.همچنان که دموکراسی اسلامی ( یا همان مردم سالاری دینی) همان پیتزای قرمه سبزی است و دیگر این قواره های زشت و پارینه را به تن هیچ ابول البشری نمی توان رفو کرد.
اصلا همین می شود که چند کراوغلی خوان می روند مجلس یا پستی یا سمتی می گیرند ،از دل همین نظام شفاف دولت- ملت و البته سریال های انتخاباتی ما و در این موقعیت و مقام ممتازی که کسب کرده اند تا حدی که می توانند برای ترکه و نسل خود تا چهل پشت و پست پول و رانت بدست می آورند و بار همان گاو و گوسفندی می کنند که با آنآمده اند و بعد می روند. حالا من اینها را می گویم باز بعضی ها سینه چاک می کنند که فلانی دارد به مردم و فرهنگ دیرینه ما و روستاییان زحمتکش ما توهین می کند ، ولی من مجبورم که این قبا را که صدجای آنرا وصله و پینه کرده ایم درجا پاره کنم کهحالی مان شود تا چه حد قواره ما عریان است و ناموزون ،مصداق آنکه شاه لخت است! حالا هر که می خواهد قداره ببندد و بر جان نحیف حقیر بیافتد.همین یک مدت قبل که یک آقایی می رود دفتر فلاننماینده در همین استان گیلان،که فلان قرص را پیدا نمی کنم تو زنگ بزن به داروخانه و هلال احمرو…که به مناین قرص را بدهند.و این نماینده زنگ می زند اینور و آنور که برایش دارو جور کند مصداق دلال های بازار سد اسمال.حالا شما فکر می کنید من مهمل می بافم ولی این نماینده که شان سیاسی و البته وظایف محوله ملی اش را اصلا درک نکرده حاصل رای همان فلانی ودیگری است که نمی داند کار نماینده مجلس سفارش کردن ،دلالی و دنبال دارو گشتن نیست!.این همان نظام انتخاباتی است که از دل آن ،فلان کاندیدا به روشنی و در ملاعام در کوچه و بازار فریاد می زند که:” من فلان قدر پول آورده ام با خودم برای این انتخابات ” که مزه دهان رای دهندگان را بسنجد و مگسان دورشیرینی و شناسنامه فروشان را بدور خودش جمع کند.و همه این حرف ها در همان شهری گفته می شود که نماینده اش بدنبال یک قرص به این داروخانه و آن داروخانه زنگ می زند و وقتی در مورد فلان طرح عمرانی از او سوال می شود می گوید : ” راهداری می داند و من سر از این چیزها در نمی آورم”!
آری ! ما هنوزم که هنوزه به زندگی شهری و به زیست – جهان مدرن خو نکرده ایم ، و این از سیاست ماست و آن از روابط عاطفی و خانوادگی ما و البته نحوه زیست فاجعه بار ما در کنار دیگران. ولی در دنیای علوممدرن و پزشکی که دیگر ما جهش فوق العاده ای را تجربه می کنیم.فلان جراح ارتوپد مرا صدا زده و می گوید:.
” فلانی من که می خوام به چندتا نگهبان و آمبولانسی پول بدم تا برام مریض بیارن،این پول رو تو بگیر ،کار رو انجام بده !” ایشان که یک طبیب غیرماهر و تازه بدوران رسیده است
فلان جراح معروف قلب که شیخ الرئیس همکاران خویش است چرا در مطب خود زیرمیزی را مدتهاست که باب کرده ؟ و اصلا این شیرینی و شیتیل ها که آقایان اطبای تیغ بدست آنرا ” اطلاق اغیار” و تهمت و نامردی می دانند از کجا و کی در نظام سلامت ما باب شده است که رسوایی تا به این حد باشد که جالینوس جامعه پزشکان متخصص داخلی ایران ( محض اطلاقعنوان گفتم و این عنوانجالینوس را به ایشانجدی نگیرید) با طرح این مطلب که پزشک عمومی، داخلی، اطفال و عفونی که نمی تواند زیر میزی بگیرد، بگوید: اصولا زیرمیزی را گروهی از پزشکانی می گیرند که دست به تیغ هستند.” !و البته مصداق زدی ضربتی ،ضربتی نوش کن! یکی از همان تیغ بدستان، قداره برعلیه وی بندد که :” آن مردنمایی که این لغت را بر زبان ها دوباره جاری کردخودش سلطان اینکار بود اگر چه انکار میکرد،( خدایش لعنت کناد) ….”حالا هی اخ وتف راه بیاندازیم ،انگشت بر دهان بگیریم که ای وای، اینها از دامن معصوم این آقایان اتوکشیده ” کت وشلواری کراوات زده” مدرن پزشک ما بدور است ،همین آقایانی که فلسفه نخوانده و فارابی نشده دین ،ملک وملت را با زبان طعنخود بارها آزرده و مصداق اولئک کل انعامبل هم اضل با توده ها برخورد می کنند.و آخرین شاهکار معروف شان آن بوده که کارگردانمعروفی را زیر تیغ ببرند بدونِ آنکه حتی نامش را بپرسند و یا اصلا برایشان مهمباشد که این بیچاره کیست که زندگی اش زیر پنجه های ماست ،که اصولا برای آنها ” انسان ” بعنوان یک ابزار مهم است ونه یک موجودی که هست ( و یک سوژه است)
اتفاقا همین جماعت که در بین شانالبته مردمان شریف و قابل احترام کمنیست،میل به هر چیزی دارند از سیاست ورزی گرفته تا بساز و بفروشی.که اصولا از ابتدا هم کارشان همین بوده ، که پزشکی گوسفند- چران ها بهتر از اینها را نمی جوید.از دل همین هاست که یکی می شود نماینده مجلس و پیش از این وزیر، و بعد می بینی نوستالژی قومی و قبیله گی اش و رگ غیرت عشیره ای اش در ایامی خاص باد می کند و کم مانده که روضه خوانی هم بکند.
شما ببینید قائممقام معاون بهداشت وزارت بهداشت و رییس مرکز مدیریت شبکه اعتراف می کند که :” برای مثال، فرد گیرنده خدمت عنوان میکند که از یک پزشک به دلیل عدم تجویز یک دارو یا آمپول نارضایتی دارم و در این موارد، کارشناسان ما برای فرد توضیح میدهند که تشخیص و تجویز یک دارو یا آمپول بر عهده پزشک است.” یعنی دارد از یک نظام ارباب و رعیتی پرده برمی دارد که هنوز در ذهن پزشک- دهاتی های ماست و فکر می کنند اتوریته وار هر تجویزی که دارند برای بیمار بکنند ودریغ از حتی یک جمله توضیح یا آموزش .بعد در یکی از کانال های تلگرامی معروف همین آقایان این حرف قائم مقام معاون وزارت بهداشت را با عنوان ” ادعا” تیتر می کنند و می نویسند:” این درحالیست که نمونههای بسیاری خلاف این ادعا وجود دارد و از پزشکان به دلیل نارضایتی بیمار به علت عدم تجویز داروی مورد نظر، مبالغی کسر شده و در مواردی با تذکر رییس شبکه نیز همراه بوده است.”
چه بگویم وقتی رییس جمعیت مامایی کشور افشا می کند :” راحت بودن عمل سزارین برای متخصصان زنان باعث تشویق شدن مردم به انجام این عمل شده است.” بعد همین زنگیان مست تیغ به دست تیتر می زنند که :”لزوم اینکه در سیاستهای کلان بهداشت و درمان جمهوری اسلامی ایران، افرادی تصمیمگیرنده باشند که سختی حضور در بیمارستان را کشیده باشند، در سخنان بدون منطق رییس جمعیت مامایی عیان گردید:کسی که تاکنون سختی یک عمل سزارین را نچشیده است، ادعا میکند زایمان سزارین آسانتر از زایمان طبیعی است!” ببینید این حجم از وقاحت و ابتذال اخلاقی در این گروه را که مخالفین و منتقدینخود را چنینمورد خطاب قرار می دهند.وقتی می گویم برای این جماعت حقوق بیمار و خانواده اش و کلا مقوله ” انسان” یعنی کشک ،شما این را معادل بگیرید با مشکلات ما در فقر فهم در همان کسانی که حقوق شهروندی و مقولات دنیای مدرن را وقعی نمی نهند. ذهن دهاتی ،همیشه همین است چه پزشک باشد چه سیاستمدار.