چاپ مطلب چاپ مطلب

ماجرای قتل نادرشاه افشار/تهیه کننده علی غلامرضائی مدرس دانشگاه وپژوهشگرتاریخ

اختصاصی همای گیلان، دهم ژوئن سال ۱۷۴۷ [ در آن سال مصادف با ۲۰خرداد ] در فتح آباد قوچان نادرشاه در خوابگاهش به دست تنی چند از سرداران خائن خود به قتل رسید
و به این ترتیب ناپلئون شرق از این دنیا رفت
مردی که آرزو داشت ایران را بار دیگر ابر قدرت جهان کند.

نادر در سال ۱۷۳۶ میلادی در یک اجتماع بزرگ در آذربایجان با رای زعمای ایران، سران قبایل، کدخدایان و معتمدان نقاط مختلف کشور به شاهی انتخاب شده بود.
وی نیروهای روسیه را به آن سوی داغستان فراری و عثمانی را گوشمالی داده و بر جای خود نشانده بود
و برای دستگیری و تنبیه ۸۰۰ سردار افغان که سالها در ایران دست به جنایت زده بودند
به هندوستان لشگرکشی کرد و دهلی را در سال ۱۷۳۹ [ نوروز ] به تصرف خود درآورده بود.
نادر نه تنها حاکمیت ایران را بر سراسر خلیج فارس
مسلم ساخته بود.
بلکه سران مسقط و عمان را نیز به سوی خود جلب کرده سرگرم ساخت ناو جنگی و درصدد تصرف جزیره زنگبار در حاشیه آفریقا هم بود تا راه آسیا را بر استعمار غرب سد کند.

نادر دو سوم از ایام عمر خود را روی زین اسب گذرانید و لشکرکشی‌های لاینقطع و ضعف مزاج و خستگی جسمانی ناشی از آن، وی را به تدریج بدخلق و خوی ساخته بود که نتیجه اش اتخاذ تصمیمات سخت و نیز اعمال مجازات‌های شدید و فوری اطرافیان خود و مقامات از جمله افسران ارشد بود.

نادرشاه که آخرین آیین های نوروزی دورات حیات
را در کرمان گذرانیده بود
نیمه خرداد در راه بازگشت به پایتخت خود مشهد
در فتح آباد قوچان اردو زده بود.

لارنس لاکهارت، مورخ انگلیسی ماجرای قتل نادرشاه را چنین روایت کرده است:
«نادر در ماه‌های پایانی عمر در اوج خشونت حکومت می‌کرد و به دلایلی چند به تمامی سردارانش سوءظن داشت.
نادر شبی رئیس آنها را احضار کرد و چنین گفت:
من از نگهبانان خود راضی نیستم و از وفا و دلیری شما آگاهم.
حکم می‌کنم فردا صبح همه آنان را توقیف و زنجیر کنید و اگر کسی مقاومت کند به او رحم نکنید.
حیات من در خطر است و برای حفظ جان فقط به شما اعتماد دارم.
نوکری گرجی این موضوع را به اطلاع سرداران نادر رساند و ایشان مصمم شدند تا دیر نشده،
نادر را از میان بردارند.
تا پاسی از شب رفت، مواضعین به خیمه چوکی، دختر محمدحسن‌خان قاجار که نادر آن شب را در سراپرده او بود، رو آوردند.
ترس به آنان چنان غلبه کرد که اکثرشان جرات ورود به خیمه را نکردند.
فقط محمدخان قاجار، صالح‌خان و یک شخص متهور دیگر وارد شدند و چوکی تا متوجه آنها شد نادر را بیدار کرد.
نادر خشمناک از جای برخاست و شمشیر کشید.
پایش در ریسمان چادر گیر کرد و درافتاد.
تا خواست برخیزد، صالح خان ضربتی وارد آورد و یک دست او را قطع کرد.
سپس محمد خان قاجار سر نادر شاه را از تن جدا ساخت.
جنازه نادر سپس در مقبره ای که خود در مشهد تدارک دیده بود دفن شد.در آن زمان ۱۲ سال از تاج‌گذاری نادر گذشته بود۰این بود سرانجام یکی از مردان بزرگ تاریخ مشرق زمین. منبع: اوضاع نظامی ایران در دوره نادرشاه افشار،علی غلامرضائی،انتشارات دافوس

با کانال همای خبر همراه باشید

About عطیه نصرتی

Check Also

با خرید یک ملک توسط مدیریت شهری ظرفیت فضای پارکینگ امیرمؤمن لاهیجان افزایش یافت

با خرید یک ملک توسط مدیریت شهری ظرفیت فضای پارکینگ امیرمؤمن لاهیجان افزایش یافت با …

۲ comments

  1. سلام و درود بر اسناد عزیز
    ای کاش بیشتر ارزش و منزلت نادرشاه رو می دانستند.
    لعنت بر کوته فکران تاریخ

  2. سلام
    بسیار جالب و آموزنده بود
    ممنون از زحمات شمابراستی که تاریخ آموزنده هست.