چاپ مطلب چاپ مطلب

اردیبهشت ! تو ای ماه ِ همه رویاهای من/جلال میرزاآقایی

اختصاصی همای گیلان، نقاش چیره دست دهر ،آنچنان اردیبهشت را در گیلان به آبرنگ ِ هنر خویش ملوّن کرده است که عقل در این سراپرده ی اسرار هنر و فلسفه و لطف و صنع و سخاوت حیران میشود .
گر نبود مرارت ها و بی مروّتی ها و مسلخِ کج خُلقی های عالم سیاست ، همگان بهشت برین را با شهد انگبین ،به کام داشتیم.
زایش و آفرینش ِ افسانه ای هنر و ظرافت و طراوت و لطافت و سمفونی و هم آوایی پرندگان خاص ِ این فصل ، نه تنها طبیعت را مزّین، بلکه کاینات را لب به تحسین و سر به سجده ی این آیین در آورده است.
چکاوک ها ،اقاقی ها،عندلیبان در شوق وصال گل و گلدانه و شهد مخمور کننده و عطر مسحور کننده ی شکوفه های ،گلهای مریم و نسترن و نرگس و نارنج، آنچنان بی تاب ت می کنند که قلم عاجز از وصف آن و من عاجز تر از قلم.

این نقاشی مینو ،وقتی با مینا و آوای پرندگان مینیاتوری ی ریز و درشت طبیعت،جملگی سمفونی خالق هستی راسر می دهند و طبیعت ِ معطر با بارش ِ باران بهاری و همراه با آوای دلنشین قناری ،جادوی جاویدان زنند که آنگاه فقط و فقط قلب می خواهد و ضمیر و روح پاک ،عشق ، شور و شیدایی برای درک این آوای فلسفه و هنر وزیبایی.

همه ی رمز و راز هستی و ابزار مستی و دلربایی ، بهانه برای زیستن بود که قلم ِ نقاش ِ دهر ،به شیوایی و شیدایی ی هر چه تمامتر ، به رسم و نظم و نغز برده است تا دلی به کف آری و نایی به “نی” زنی و شرط انصاف نباشد که مجنون نشوی و “می” به سبوع شیدایی، نزنی .

گربا حلول بهار ،هستی ی صامتِ خلقت به صدا در آمد ،با اردیبهشت بر روح و کالبد ِ آن ،عشق و نفس مسیحیایی دمیده شد و آوای بلند ِ کنگره ی هستی از نوا و نفیر و نی به در و دیوار طبیعت به نگار و نگارش رفتند و هَزاران و هِزاران شاعر و هنر و هنرمند و نقاش و پیکر تراش و پری رویان و عارفان به رقص میدان و به سماع رفتند.

حکایت اردیبهشت ،حکایت محشرِ قبل از بانگ صور اسرافیل می باشد ،حکایت حیرانی و سر گشتگی از هنر و نبوغِ نقاش ِ دهر و بحر و بر و کرّ و فرّ است.

برای آنانیکه زبان طبیعت را به فحص و ادراک می برند و از رمز و راز این زایش آگاهند ،اردیبهشت معبدی برای نیایش ،ملجا و پناهگاهی برای رهایی از هرچه که رنگ و بوی عشق ندارد و رها شدن در خنکای نسیم دلنشین و همنشین گلها و کلاسی برای درک فلسفه هستی و نیایش و نمایش ِهنر و بقول سعدی بزرگوار،ادراک معرفت گردگار و سر انجام شور و بوم زیبایی برای نقشی بر لوح و ضمیر انسانی و بامی برای نگارش دفتر ِ گرانقدرِ شعر و هنر و شیدایی.

پند و پندار و عبرت و دانایی و دانش و آموزش اگر ره بسوی زیبایی نبرد ، ره به گمراهی برده است و آنگاه زیبا شویم و زیبا زیست کنیم که پیام خالق زیبایی را به جان و ضمیر بریم و با شکوفتن هر شکوفه ای ،شکوفته شویم و عِطر دل انگیز طبیعت رابه طینت و نیت و حکمت بریم و این است معرفت کردگار .

حشر و نشر با زشتیها و پلیدی ها ، زشتی و پلیدی می آفریند که سرانجام این کژی ها ،در ضمیر رسوب خواهد کرد و برای شکوفتن و نو شدن ،چشم و چشم ِ دل و گوش و هوش و روح و روان به سمفونی حیات دهیم که اردیبهشت ِ بهار ،جولانگاه و تالارِ اجرای این سمفونی می باشد .

جلال میرزاآقایی

با کانال همای خبر همراه باشید

About عطیه نصرتی

Check Also

با خرید یک ملک توسط مدیریت شهری ظرفیت فضای پارکینگ امیرمؤمن لاهیجان افزایش یافت

با خرید یک ملک توسط مدیریت شهری ظرفیت فضای پارکینگ امیرمؤمن لاهیجان افزایش یافت با …