همای گیلان:شبِ سیاه،شبِ سنگین،شبِ گناه،شبِ خونین،چون سنگواره ای از قرنها جور و ستم وبند وزندان،بر این سرزمین مقدس نشسته بود و شب پرستانِ قداره بند،بر پیکر بی جان عدالت و آزادی، تازیانه می زدند. شهر بندان بود و کوچه ها در قرقِ گزمه های سیاهِ مست،که شب شکن،سوار بر اسبِ …
Read More »