اختصاصی همای گیلان: آزاد اندیشان کسانی هستند که تمایل دارند از ذهن خود بدون پیش داوری و بدون ترس از فهمیدن چیزهایی که ممکن است با عقاید، باورها و یا رسومشان جور نباشد، استفاده کنند. این حالت، در همه انسانها مشترک نیست ولی برای صحیح اندیشیدن لازم است. در صورتی که آزاد اندیشی وجود نداشته باشد، بحث کردن بی فایده خواهد بود (لئوتولستوی) آزاد اندیشی به معنی گسستن از تعلقات نیست بلکه یک امر اجتماعی است، آزادی بیان آزاد اندیشی نیست بلکه آزادی در بیان اندیشه است، چنانچه جریان اندیشه و تفکر درون ما متجلی
شود اما آن را بیان نکنیم هیچ کس بر آن واقف نمیشود، وقتی بیان نشود متروک مانده وپوسیده میشود، نیازی هم نیست که کسی توصیه و یا امر کند که در اندیشهتان و درونتان آزاد باشید، چه کسی جرات محدود کردن و یا بسته نگه داشتن اندیشه را دارد؟ کسانی که اندیشه خود را در حصار تنگی محفوظ میکنند و اجازه بروز نمیدهند تا مبادا دیگران از آن بهره برده و یا نقد کنند.
در چنین شرایطی است که فضای غیردموکراتیک ایجاد میشود و در نهایت اندیشه به محاق کشیده میشود، محدودیت در آزادی بیان، کشیدن حصارهای پی در پی بر اندیشه است که نگذارند تا آن را ابراز کند و وقتی ابراز نشود به پژمردن اندیشه منتهی میشود، مانند اینکه برای سلامتی اندام خود مجال پیدا نکنیم ورزش و تحرک داشتهباشیم، به تدریج از کار میافتد و جسم فلج میشود، وقتی اندیشه مسخ شود زمینه حضور تفکرات بسته به منصه ظهور میرسد.
آزاداندیشی امری کاملا فردی و انتزاعی است و هیچ ارتباطی با ساختارهای عینی و یا باز بودن گفتگوی جمعی ندارد، به عبارتی آزاد اندیشی ارتباط مستقیم با دموکراسی ندارد. آزاداندیشی با توصیه این و آن اتفاق نمیافتد، بلکه با بسط آگاهی و شناخت نسبت به حصارهای تنگی که اندیشه را در خود دارد ظهور میکند، با باورهای کافی و مهارتهای لازم، مهارت گریختن از حصار تنگ را میآموزد. اندیشه هیچگاه باز نمیایستد، سکون اندیشه یعنی مرگ اندیشه، ذهن بیپرسشگر نمیاندیشد و تفکر در او شکل نمیگیرد، پرسش نشان پارسایی تفکر است و در اثر پرسش، افقهای تازهای به روی انسان گشوده میشود که اگر پرسش نباشد، این افقها پیوسته مسدود خواهد بود. از درون هر پرسشی، نوری میدرخشد که تفکر انسان را از سرگردانی وگمگشتگی رهایی میبخشد و وقتی شکل نگرفت راه خروج از بن بست را نمیتواند پیدا کند، آگاهی و اندیشه راه خروجی را به آدمی مینمایاند و به درست اندیشیدن سوق میدهد. یکی از موانع اصلی در بسط اندیشه حب و بغضها، دشمنیها، ناخوشایندها، حسادتها، ترس از روبرو شدن با نگاههای جدید و ضعف در روان شناختی هر فردی است که سبب بسته شدن فضای گفتمان و بسط اندیشههای جدید میشود. اندیشه آزاد تنها به یک چیز مقید و وفادار است و آن هم چارچوبهای منطقی برای درست اندیشیدن است، نباید و نمیتوان از زیر چتر منطق و قواعد درست اندیشیدن بیرون آمد در غیر این صورت پای اندیشه را خالی کرده ایم درحالی که آزاداندیشی یک راه و ابزاری است که انسان را به حقیقت و شناخت میرساند. به قول فیلسوف ایران باستان بانو ورتا «آزادی تعارف نیست، آزادی
نیاز زندگی است.»
رضا بژکول دانش آموخته علوم سیاسی