اختصاصی همای گیلان: در حدود سال ۱۰۰ هجری در روستای اهورانه از توابع نیشابور که جمله ساکنانش به دین زرتشت بودند فرزندی به دنیا آمد که پدرش به سبب هوش و زکاوتی که در آن می دید نام او را سنباد که به معنای تیز هوش بود،نهاد . این عصر مصادف بود با حکومت خلفای اموی بر ایران . زرینکوب مینویسد در این دوره بجز کسانی که بشدت تحت تاثیر تعالیم اسلامی قرار گرفته بودند ، بقیه نسبت به اعراب احساس کینه و نفرت داشتند . سنباد با این کینه و نفرت از خلفای اموی دوران کودکی و نوجوانی خود را سپری کرد . دوران جوانی سنباد مصادف شد با قیام ابومسلم خراسانی و سیاه جامگان .
قیام ابومسلم برای ایرانیان رنگ و بوی وطن پرستی و مبازه با اعراب را می نمود . از این رو خیلی زود مردم ایران از هر مذهب و آیینی به او گرویدند . سنباد نیز در سال ۱۳۲ هجری بر علیه حاکمان عرب نیشاپور قیام کرد و در این جنگ که به پیروزی سنباد ختم شد ، ابومسلم نیز او را یاری نمود . از این رو با وجود تفاوت مذهبی بین این دو سردار ایرانی رابطه ای نیکو و مستحکم میانشان بوجود آمد که تا پایان عمر همچنان پا برجا بود . ابومسلم پس از فتح مرو، در سال ۱۳۲ هجری قمری توانست حکومت امویان را سرنگون کند . با بر تخت نشستن سفاح به عنوان خلیفه عباسی، حکمرانی مناطق مرکزی و شرقی ایران به ابومسلم سپرده شد . قدرت و نفوذ ابومسلم در ایران خلفای عباسی را بیمناک کرده بود . ابومسلم خراسانی سرانجام، در ماه شعبان سال ۱۳۷ هجری قمری به دستور منصور، خلیفه دوم عباسی به قتل رسید .
وی در زمان مرگ احتمالاً ۳۷ یا ۳۳ ساله بود.چون ابومسلم کشته شد سنباد بخونخواهى او برخاست و از نیشابور قیام خود را آغاز کرد،شهرهایی نظیر نیشابور ، مرو و قومس را فتح کرد و روبسوی رى نهاد و ابو عبیده حاکم آنجا را از پای درآورد . با تسخیر ری، اندوخته های ابومسلم که در هنگام عزیمت به سفر حج در این شهر بر جای گذاشته بود، به دست سنباد افتاد. وی توانست لشکر بزرگی از زرتشتیان و مزدکیان فراهم آورد که تعداد آن در برخی از منابع برابر یکصدهزار ذکر شده است.
به منصور خلیفه عباسی خبر رسید که پهلوانی مجوس به نام سنباد خرمی ، سپاهی عظیم از اهالی شیعه و زرتشت و مزدکی ایرانی را تدارک دیده و به خونخواهی ابومسلم ، قصد عراق دارد . منصور نیز ((جمهور)) را با سپاهى فراوان بسوى رى گسیل داشت . سنباد از رى به استقبال جمهور شتافت . دو سپاه در بیابانى میان رى و همدان ( بیابان ساوه ) به مصاف هم رفتند . در میانه جنگ اشتران و حیوانات سپاه سنباد با ترفند سپاه اعراب ، رم کرده و میدان را ترک کردند . از این رو سپاه سنباد از هم پاشید و او شکست سختی خورد . لشکریان جمهور قریب شصت هزار تن از سنبادیان را بقتل رساندند ، چنانکه آثار استخوانهاى ایشان تا سال سیصد همچنان در آن مکان بمانده بود.
بر طبق نظر دکتر حسین کریمان ، سنباد از این جنگ بگریخت رو به سوی طبرستان نهاد . سنباد مالى گزاف بهمراه تحفهایى فراوان به اصفهبد خورشید در طبرستان پیش کش کرد ، و از او پناه خواست . اصفهبد، «طوس» پسر عمّه خویش را به استقبال او فرستاد . اما غرور سنباد بر نمی داد تا در مقابل طوس زانو زند و سر تعظیم فرود آورد و این برای طوس گران می نمود . از این رو در فرصتى مناسب سنباد را بکشت .
فاصلۀ میان خروج و قتل سنباد هفتاد روز به طول انجامید . این نخستین بار بود که در دورۀ خلفای عرب براى مدتى اندک رى و قومس از تصرف ایشان بیرون آمد .
منابع :
عبدالحسین زرین کوب – دو قرن سکوت
ذبیحالله صفا – دلیران جانباز
ری باستان – دکتر حسین کریمان
با درود فراوان استاد عزیزم
وقتی از ایران و ایرانی و ایران منشی میگویید بسیار دلنشین است کاش ایران زمین همچون گذشته های دور و نه چندان دور سنبادیانی ایران دوست و ایران منش و ظلم ستیز بپرورد
سلام و درود بر استاد عزیز
بسیار بسیار عالی
بسیار عالی و دلنشین
لذت فراوان بردم
سپاس از زحمات حضرتعالی