اختصاصی همای گیلان: پس از آنکه خبر پیروزی های نظامی چنگیز خان و فتح پکن ـ پایتخت چین ـ در سراسر جهان آنروز خبرساز شد ، سلطان محمد خوارزمشاه درصدد برآمد، جاسوسانی را تحت عنوان سفیر، به نمایندگی {سید اجلّ بَها الدین راضی} را نزد چنگیز خان فرستاد. چنگیز خان نمایندگان خوارزمشاه را با احترام تمام پذیرفت. و به ایشان پیغام داد که {من خود را سلطان شرق و خوارزمشاه را سلطان غرب عالم} میدانم. چنگیز گفت که مایل است بین طرفین صلح و مصالمت برگزار شود، و از ممالک خوارزمشاهی و چنگیزی ، کاروانها و تجار بیایند و بروند و امتعه و مال التجاره های خود را معاوضه و داد و ستد کنند. مغول{قبل از جهانگشایی} ، به سبب احتیاجاتی که به محصولات و امتعه بلاد اطراف ممالک خود داشتند، به تجارت و دایر نگه داشتن طرف معاملات ، اهمیت بسیار میدادند. قبل از عهد چنگیز خان، بین مغول ها و مردم چین، تجارت معتبری دایر بود و سکنه مسلمان ترکستان شرقی و ایغور ها واسطه این تجارت محسوب میشدند. هدف چنگیز خان از ایجاد روابط تجاری با ایران ، افتتاح راه های تجاری قدیم و دایر ماندن و امن کردن آنها و ایجاد کاروانسرا ها بود. حدود چندی میشد که ملسمانان ممالک خوارزمشاهی ، به بلاد مغولستان رفته و در آنجا داد و ستد میکردند. سه نفر از مسلمانان با مقداری پارچه های زربفت قیمتی، به خدمت چنگیز خان رفتند. چنگیز امتعه ایشان را به قیمت خوب خرید، و فوق العاده در اکرام ایشان کوشید و جماعتی از تجار رعیت خود را با فرستادگانی همراه تجار مسلمان کرده و بممالک خوارزشاه فرستاد. چنگیز خان برای سلطان محمد خوارزمشاه ، همراه این جماعت هدایایی نیز فرستاد و ایشان در بهار سال ۶۱۵ میلادی موقعی که سلطان از عراقِ عرب برگشته بود ، در ماوراء النهر به خدمت او رسیدند، و پیغام های چنگیز خان را در باب میل او، به حفظ روابط مسالمت آمیز به سلطان محمد رساندند و با اینکه خوارزمشاه از اینکه چنگیزخان او را {پسرِ خود} خوانده بود، متغیر شد باز بر اثر حسن تدبیر یکی از نمایندگان چنگیز خان و خواباندن آتش خشم سلطان محمد ، سلطان مزبور به قبول معاهده ای با چنگیزخان تن در داد و طرفین تعهد کردند که دوستان یکدیگر را دوست و دشمنان هم را دشمن مشترک خود بدانند….بعد از عقد این معاهده تعداد زیادی از تجار مغول ، (بین ۴۵۰ تا ۵۰۰ نفر)، به عزم ماورالنهر حرکت کردند و اجناس و امتعه گرانبها از قبیل طلا، نقره ، ابریشم ، پارچه های قیمتی ، مشک و احجار کریمه با خود آوردند و به شهر ” ٱترار ” ـ که اول خاک خوارزمشاهیان بود ـ رسیدند. امیر ٱترار از جانب خوارزمشاه معروف به ” غایرخان ” بود که با ترکان خاتون ـ مادر خوارزمشاه ـ خویشی داشت. او در اموال تجار مغول طمع کرد و ایشان را پیش خوارزمشاه ” جاسوس ” قلم داد. خوارزمشاه به قول او اعتماد کرد و جواب داد که مواظب حال ایشان باشد. غایرخان تجار مغول به استثنای یکنفر که فرار کرد کشت و اموالشان را ضبط کرد. و آن یکنفر که فرار کرد و جان سالم بدر برد، نزد چنگیزخان رفت و صورت آن واقعه هایله را پیش او تقریر نمود. بعد از آنکه چنگیزخان از واقعه قتل تجار مغول آگاهی یافت ، یکنفر از مطلعین را که پدرش در خدمت سلطان تکش خوارزمشاه میزیست، با دو نفر فرستاده تاتار پیش سلطان محمد روانه داشت ، و پس از اعتراض به حرکت زشتی که نسبت به تجار مغول شده بود، تسلیم غایر خان را خواست. ولی سلطان محمد خوارزمشاه زیر بار پذیرش این مسئولیت نرفت. زیرا که بیشتر قشون و غالب رٶسای لشگری او از اعقاب غایرخان بودند و در صورت تسلیم او ، خود سلطان نیز که آلت دست ایشان بود از میان برداشته میشد و بعلاوه ترکان خاتون که در امور سیاسی قوی بود و دست داشت نمیگذاشت که خوارزمشاه به چنین اقدامی مبادرت ورزد. باری! سلطان محمدخوارزمشاه نه تنها درخواست چنگیزخان را نپذیرفت بلکه حتی فرستادگان او را نیز کشت. و با یک حرکت سفیهانه سیل هجوم مغولان را به دست خود ، به طرف ایران و سایر ممالک شرق کشاند.
منبع : کتاب غارت تمدن ایران توسط مغولان، علی غلامرضایی، انتشارات دافوس
درود استاد بسیار ممنون
سلام و درود بر استاد عزیز
بخاطر حرص و طمع یک حاکم،،کشور با خاک یکسان شد
سلام
بسیار عالی بود
مشتاق شدم برای مطالعه کتاب
حضور استاد عزیز درود بی پایان
وقتی حاکمان طماع و حریص و نادان باشند باعث ویرانی ایران و نابودی ایرانیان می شوند