عطیه نصرتی فروردین 1, 1399مقالهدیدگاهها برای شریعتی و سهراب سپهری ، کدامیک؟”/جلال میرزااقایی بسته هستند543 Views
اختصاصی همای گیلان، اندیشه های آنان بمدت دو دهه پارادایم، و حاکم بلامنازع نوعی از ادبیات حاکم بر کشور بودند .
دکتر شریعتی با نگاهی غلیظ به تحولات سیاسی و اجتمایی و فرهنگی ی این دیار از دریچه ی جامعه شناسی سیاسی و مولد نوعی آلتر ناتیو تاریخی که ملغمه ای از تاریخ ادبیات و سیاست و دین و مذهب و پروسه تحولات تاریخی بود که بی تاثیر از اندیشه های ،تئو ری پردازان غرب نبود .
بی شک به سبب نزدیکی او با اندیشمندان بزرگ غرب علی الخصوص ژان پل سارتر و ژرژ گروویچ (پدر جامعه شناسی مدرن غرب) ،واز طرف دیگر تاثیر فیلسوفان و سیاستمداران اسلامی نیمه اول قرن بیستم، از جمله محمد اقبال لاهوری و سید جمال الدین اسدآبادی ، از او مسلمانی پر شور و تحصیلکرده ای بی باک و نستوه در حوزه اندیشه های نظری ساخت که حوزه سیاسی و فرهنگی نسل دهه چهل تا پنجاه مسحور و تا حدی مقهور اندیشه های ایشان بود.
نبوغ ادبی افسانه ای و دانش بلا منازع ایشان در حوزه جامعه شناسی سیاسی و تاثیر آموزه های دین اسلام در ایشان ،از او بتی تمام عیار در حوزه تحولات سیاسی و اجتمایی ساخته بود که سر انجام علارغم میل باطنی اش ،زبان گویای نسل خود و دو دهه از همه انقلابیون دینی و مذهبی بود که بدنبال،آلتر ناتیوی برای تغییر قدرت سیاسی کشور بودند و سر انجام این آرزوی آنان محقق شد چون معجزه گر ،و کیمیا گر اندیشه های تاریخی، بهترین اسلحه مبارزه را در ژرفنای اندیشه های خویش برای آنان ساخته و تئوریزه کرده بود و آن چیزی نبود جز اسلحه ی دین و مذهب .شریعتی:
“متاسفانه یک عده از مسلمانان روشنفکر که می خواهند اسلام را با روح و زبان امروز بیان کنند و به هر فکر و سلیقه ای که روح زمان ما می پسندد و مد میشود رونمایی کنند ،امروز صلح جهانی ،همزیستی مسالمت آمیز ،عدم تعصب،آزادی و احترام به همه عقاید مد شده است،و..
آنوقت روشنفکران مسلمان ما و یا مسلمانان تازه روشنفکر ما هم خود را برای لیبرالیستها و دموکرات ها و او مانیست ها ،لوس می کنند که اسلام از سلم است و سلم یعنی صلح و صلح هم یعنی همزیستی مسالمت آمیز و سازشکارانه میان طبقات و مذاهب و افکار و عقاید ..
عجبا! اسلام دین صلح نیست،اسلام جنگ است .نباید از اتهام کشیش ها و استعمار گران و شبه روشنفکران و کاردستی آنها ترسید و در جا زد.با بزک کردن و امروزی وانمود کردن اسلام کاری از پیش نمی رود و حقیقت را باید آنچنان که هست شناخت و نه آنچنانکه می پسندد .جهاد را نباید دفاع توجیه کرد .دفاع احکام دیگری دارد و جهاد احکامی دیگری.اسلام جنگ حق و باطل است از آدم تا انتهای تاریخ (آخر الزمان) است …
اسلام تنها دینی است که فقط به موعظه و پند و اندرز نمی پردازد بلکه خود برای تحقق کلمه،شمشیر هم می کشد و اگر بخواهند از پیامبر اسلام مجسمه ای بسازند باید در یک دستش کتاب باشد و در دست دیگرش شمشیر ..”
(کتاب ما و اقبال اثر شریعتی)
…اما نگارش در مورد سهراب سپهری ، ظرافت خاصی را طلب می کند و بقول خودش :
“به سراغ من اگر می آیید،نرم و آهسته بیایید که مبادا ترَک بردارد چینی نازک تنهایی من “.
به سکوت های طولانی در جمع اشتهار داشت اصلا اهل نقد ،علی الخصوص در جمع نبود و به نوعی تعالی روحی دست یافته بود که مخصوص خودش بود که در نقاشی ها و اشعارش کاملا مشهود است.
سهراب به واژه های معمولی در طبیعت ،نوعی حیات بخشید که نه شبیه عرفان و نه شبیه ادبیات مسئولانه می باشد و بسختی هم می توان قضاوت کرد که ترکیبی از ایندو نباشد .
او از واژه های معمولی چون رنگ ،”مرگ رنگ” و از واژه خواب ،”زندگی خواب ها” و از آفتاب ،”آواز آفتاب” و همینطور …”صدای پای آب” ،”حجم سبز”و”ما هیچ ما نگاه” و آوار کتاب ” ووووووالی آخر .
سهراب سپهری با دمیدن نوعی روح زنده و ملغمه ای از ترکیب در ادبیات کلامی و سوز فریادی که از اعماق و ژرفنای سکوت عارفانه اش بر می خواست و این بر خلاف آن سوز و ناله ای بود که دکتر شریعتی از اعماق و ژرفای تاریخ سر داد .
نگارش را،با دو نگاه بظاهر متفاوت خویش و با این بضاعت نداشته پایان می دهم .
از مزینان تاسور بن ،همه ایام جوانی را همراه تو بودیم و از تو آموختیم که ابوذر ، اهل زر نبود و حکومت به مانند عطسه بُزی نمی ارزد .تاریخ اندیشه های سیاسی را از مکتب یونان باستان و از ارسطو و رنسانس و ماکیاول و انقلاب کبیر فرانسه و چگونگی انحراف یک انقلاب را در یک تحلیل دیا لکتیکی و طبقاتی شدن و زور و زر و تزویر حاکمان که سر انجام جامعه را به فقر و فلاکت و تیره روزی می رساند . بندرت می توان گفت که نسل دهه چهل و پنجاه ،قسمتی از وجود ترا به ارث نبرده باشد .
این سرزمین هَزاران به “روح” لطیف سهراب سپهری سخت نیاز مند است،اما نمیدانم که در سرزمین هِزاره ها ، چگونه نسبت به قلم “سِحَار” شریعتی ،قضاوت کنم.!!