چاپ مطلب چاپ مطلب

حکایتی شیرین ازکریم خان زند / علی غلامرضایی ، پژوهشگرتاریخ‌

اختصاصی همای گیلان: مردی به دربار خان زند می رود و با ناله و فریاد می خواهد تا کریمخان را ملـاقات کند. سربازان مانع ورودش می شوند! خان زند در حال کشیدن قلیان ناله و فریاد مرد را می شنود و می پرسد ماجرا چیست؟ پس از گزارش سربازان به خان؛ وی دستور می دهد که مرد را به حضورش ببرند.

%d8%b9%d9%84%db%8c-%d8%ba%d9%84%d8%a7%d9%85%d8%b1%d8%b6%d8%a7%db%8c%db%8c

مرد به حضور خان زند می رسد و کریم خان از وی می پرسد: چه شده است چنین ناله و فریاد می کنی؟ مرد می گوید دزد، همه اموالم را برده و الـان هیچ چیزی در بساط ندارم ! خان می پرسد وقتی اموالت به سرقت میرفت تو کجا بودی؟! مرد می گوید: من خوابیده بودم! خان می گوید: خب چرا خوابیدی که مالت را ببرند؟ مرد در این لحظه آن چنان پاسخی می دهد که استدلـالش در تاریخ ماندگار می شود؛ وسرمشق آزادی خواهان می شود.

مرد می گوید: من خوابیده بودم، چون فکر می کردم تو بیداری…!

خان بزرگ زند لحظه ای سکوت می کند. وسپس دستور می دهد خسارتش از خزانه جبران کنند. و در آخر می گوید: این مرد راست می گوید ما باید بیدار باشیم.
منبع:کتاب اوضاع نظامی ایران دوره زندیه،مولف علی غلامرضایی انتشارات دافوس

//علی غلامرضایی ، پژوهشگرتاریخ‌

About سردبیر

Check Also

پاسداری از امنیت ملی از جمله وظایف خطیر دستگاه قضایی است

پاسداری از امنیت ملی از جمله وظایف خطیر دستگاه قضایی است یادداشت از  بهزاد مقدم …

One comment

  1. حیف!!!! کسی نیست که ازتاریخ عبرت بگیرد.