اختصاصی همای گیلان، یعقوب لیث بنیانگذار سلسله صفاریان در حدود سالهای ۲۵۳ در سیستان بود که نیمه شرقی ایران را از چنگ اعراب درآورده بود.یعقوب به بغداد یورش برد، امّا با تبلیغ عربی و نا آگاهی مذهبی ایرانیان، در عراق شکست خورد و وادار به بازگشت به خوزستان شد. یعقوب جنگ با بغداد را بپایان برد در حالیکه بسیار نزدیک به برچیدن همیشگی خلیفه گری بود. سپس تا سه سال به دوباره سازی درونی ایران و زنده نمودن فرهنگ ایرانی پرداخت. کوششهای فرهنگی یعقوب در بازسازی و زنده نمودن زبان ،ادبیات و فرهنگ پارسی نقش بسیار مهمی داشت و نام وی در زنده نمودن فرهنگ پارسی در کنار نام فردوسی جای میگیرد.او یک ملی گرا بود،یکپارچگی ایران و زنده کردن فرهنگ آن را می پویید. هنر وی در جایگزینی زبان پارسی بجای زبان عربی در دستگاه اداریش بود و برای نخستین بار پس از یورش عربهای اسلامی به ایران، زبان پارسی دوباره زبان رسمی کشور می شد. یعقوب همه کارگزاران دادگاهها و دولت را وادار به پارسی سخن گفتن کرد. سخن گفتن به زبان عربی بجای زبان مادری را ننگ شمرد. اگر مقام رسمی در حضور وی با کسی عربی سخن میگفت، او آنرا بر نمیتابید و واکُنش نشان میداد.وقتی شاعری بنا بر رسم زمان قصیدهای به عربی در مدح او سرود، وی او را ملامت کرد که چرا به زبانی که نمیفهمد برایش شعر ی سخن گفتن به زبان عربی را ننگ می شمرد.
مشهور است هنگامی که شاعری به زبان عربی یعقوب را ستایش کرد. یعقوب پاسخ داد:««چیزی که من اندر نیابم چرا باید گفت؟»». با شنیدن این سخن، محمد بن وصیف که ادارهٔ امور دیوان یعقوب را بر عهده داشت، قصیدهای به فارسی در مدحش سرود. اقدام یعقوب محرّکی در سرودن شعر فارسی شد و آغاز سنتی گردید که سامانیان، پیشروان راستین رستاخیز ادبی ایران، آن را برگرفته و گسترش دادند.یعقوب لیث صفاری سخن گفتن به زبان عربی را ننگ میشمرد. اگر تلاش یعقوب و پس از او فردوسی توسی نمیبود، ما نیز همچون مصریان از بیخ عرب میشدیم و همه ی هویت، فرهنگ، تاریخ ایرانی خود و زبان شیوای پارسی را از دست میدادیم!
تا عهد یعقوب لیث، زبان رسمی ایران یا حکومتهای ایران، زبان عربی بود. اما یعقوب در سال ۲۵۴ هجری قمری زبان پارسی را رسمی کرد.منابع:مطالب رنگارنگ تاریخ ایران وچکیده تاریخ ایران ازباستان تاپایان دوره قاجار، علی غلامرضائی،انتشارات دافوس
تاکنون اسمی از یعقوب لیث پیرامون زنده کردن زبان فارسی نبود، بسیار جالب و نکته ای بود که باید به آن اشاره میشد، درود بر استاد غلامرضایی
زنده باد و آفرین