اختصاصی همای گیلان:نهتنها دریاچهها خشک میشوند، بلکه هوا و مشکلات دیگر زیستمحیطی دیگر نیز بر گردن کشور سنگینی میکند. یک کارشناس محیط زیست در این باره معتقد است تاسیس صندوق ملی محیط زیست و در نظر گرفتن تنها ۷۵۰ میلیون تومان برای آغاز به کار دردی از محیط زیست دوا نمیکند. به گفته او فعالیت چنین صندوقها و تاثیرگذاری آنها بیشتر به کمکهای مالی و در نظر گرفتن منابع بستگی دارد، در کشور ما با وجود این همه مشکلات زیستمحیطی این میزان موجودی صندوق نمیتواند راه را هموار کند. فرخ مصطفوی معتقد است دلیل موفق نبودن این صندوق نبود کمکهای مالی است که این صندوق از کمکهای خارجی استفاده نکرده است و این منابع با یکدیگر بسیج نشدهاند، چرا که منابع این صندوق آنچنان کم است که حتی یکچهارم یکی از مشکلات زیستمحیطی فعلی را هم برطرف نمیکند. در ادامه گفت گوی همای گیلان این کارشناس محیط زیست آمده است.
در حالی که ۱۰ سال از تاسیس صندوق ملی محیط زیست گذشته، حال پس از این مدت تاسیس این صندوق و چنین انجمنهایی تا چه اندازه توانست بر محیط زیست تاثیر گذارد؛ آیا ایجاد این صندوق میتواند راهگشا و بهبوددهنده شرایط زیستمحیطی باشد؟
به نظر میرسد ایجاد این صندوق کمک چندانی به محیط زیست نکرده است و از این پس هم نمیتواند کمکی کند. این صندوق حدود سال ۱۳۸۳ در برنامه چهارم اقتصادی آمد و مقرر شد فعالیت خود را از سال ۸۴ آغاز کند اما متاسفانه این امکان فراهم نشد. این در حالی است که عنوان و اهداف این صندوق آنچنان بلندبالا و گسترده بود که قدرت اجرا از آن گرفته شد. به طور مثال برای تقلیل آلایندههای زیستمحیطی، جلوگیری از تخریب و حفظ محیط زیست و از این عوامل معلوم است که نمیتوان به صورت یکجا به آن پرداخت. در این صندوق به مسائل زیستمحیطی بسیار کلی نگاه شد و به نظر من این موضوع باعث دیرکرد آن شد. اهداف این صندوق در آن زمان کمک گرفتن از منابع خارجی بود که متاسفانه در طول این سالها انجام نشد و برنامههای صندوق به تعویق افتاد. اما لازم به ذکر است که خود سازمان محیط زیست بودجه دارد و در بودجهاش منظور میکند که چگونه برای حفظ محیط زیست کشورش گام بردارد و آنها را اجرایی کند. دلیل این امر هم این است که هر کشوری منابع و درآمدهای خود را میشناسد و باید برای هزینه کردن آنها برنامهریزی داشته باشد. حال اگر کشور بخواهد از منابع دیگر کشورها برای محیط زیست و بهبود آن کمک گیرد مساله دیگری است، که باید به آن توجه شود. در این حالت بهتر است بسیج مالی صورت گیرد تا این منابع جمعآوری شوند. به نظر میرسد در مورد زمین ملی محیط زیست هم امید به کمکهای خارجی باعث دیرکرد اجرای فعالیتها شده است. شاید این صندوق به امید کمکهای سازمانهای بینالمللی برای پروژههای خاصی -چه در سطح ملی و چه در سطح بینالمللی- که به هر حال ایران هم جزو آن بوده است، تاسیس شده باشد. به نظر شخصی من دلیل موفق نبودن این صندوق نبود کمکهای مالی است که این صندوق از کمکهای خارجی استفاده نکرده است و این منابع با یکدیگر بسیج نشدهاند، چرا که منابع این صندوق آنچنان کم است که حتی یکچهارم یکی از مشکلات زیستمحیطی فعلی را هم برطرف نمیکند. شاید این مبلغی که برای صندوق ملی محیط زیست در نظر گرفته شده است پول جیب یکی از سرمایهداران هم نباشد. این در حالی است که پس از این همه سال و با پافشاری خانم ابتکار در مدت اخیر، این صندوق میخواهد کار خود را با ۷۵۰ میلیون تومان آغاز کند که واقعاً رقم ناچیزی است. این مبلغ شاید هزینه کارشناسی و شناسایی مشکلات زیستمحیطی هم نشود، حالا چگونه این مبالغ میتواند مشکلات محیط زیست را برطرف کند، جای پرسش دارد. بنابراین این پولی نیست که بخواهد محیط زیستی را نجات دهد یا بهبود بخشد. به نظر میرسد تشکیل این صندوق به بهانه کمک سرمایههای خارجی به این صندوق بوده و در صورت وارد نشدن این منابع به این صندوق کار آن را سختتر کرده است. شاید با تاسیس این صندوق و کمکهای خارجی سازمان فکر میکرد که با این کار ایران هم وارد شبکه بینالمللی محیط زیست میشود که متاسفانه تاکنون این مهم صورت نگرفته است. حتی در هشت سال گذشته هیچ ابتکار عملی برای محیط زیست و بهبود آن صورت نگرفته است.
در این مدت هیچ زمانی نه مجامع خصوصی و نه NGOها و نه تشکیلات بینالمللی نتوانستند برای محیط زیست کاری کنند. در نتیجه علت سکوت آن این بوده که پولی از ایران نیامده یا کسی هم دنبال گرفتن این پول نبوده و اصلاً احتمالش را نمیدادند که این پول را بگیرند.
حال ممکن است با کمی آرام شدن جو سیاسی کشور و به نتیجه رسیدن مذاکرات ژنو و باز شدن فضای سیاسی کشور، بحث محیط زیست و چنین صندوقهایی با کمک بیشتر و شرایط بهتری همراه شوند. گاهی نیز این امکان وجود دارد که برخی سرمایههای ایران که در برخی کشورها بوده به ایران برگردد.
حال برخی بر این باورند که مذاکرات ژنو میتواند تاثیر مثبتی بر اجرای برنامههای بین الملی به ویژه در بخش محیط زیست داشته باشد، به نظر شما نتیجه بخش بودن مذاکرات تا چه اندازه میتواند به بهبود شرایط محیط زیست و ایجاد چنین تشکل هایی کمک کند و محیط زیست تا چه اندازه از وجود این صندوقها بهره میبرد؟
در نگاه اول نکته مثبتی از اجرای این صندوق دیده نمیشود، مگر اینکه این صندوق بتواند با جذب سرمایه به کار خود ادامه دهد که بازهم بعید به نظر میرسد. من هیچ چیزی در نتیجه این صندوق نمیبینم. یعنی این فقط یک صندوقی است که درنهایت عدهای از آن منتفع میشوند و ممکن است در این مدت هم پنج یا ۱۰درصد منفعت به محیط زیست برسد. اما به هرحال این یک صندوق است و قادر به انجام کار خاصی برای محیط زیست نیست.
آیا اصلاً وجود چنین صندوقها و NGOهایی میتواند آنقدر به بهبود محیط زیست کمک کند یا از بدتر شدن شرایط و تخریب محیط زیست جلوگیری کند؟ سالهای زیادی است که انجمنهای مردمنهاد برای حفظ محیط زیست تشکیل شدهاند و میخواهند صدای خود را به گوش دولت و جهانیان برسانند، حال گذشته از اینکه موفق بودهاند یا خیر ، باید بدانیم این انجمنها تا چه اندازه میتوانند در کنار صندوق ملی محیط زیست کمککننده باشند؟ راهکار چیست؟ در حالی که دیگر از دست مسوولان هم کاری برنمیآید یا در اجلاسهای جهانی حرفی از ایران نیست باید چه کرد؟ این مردم هستند که باید کشورشان را به مجامع جهانی معرفی کنند یا اینکه دولت باید مشکلات زیستمحیطی را به نوعی مطرح کند تا توجه جهان به آن جلب شود؟
تمام دریاچههای ایران در حال خشک شدن است. در این بحران قطرهقطره آب را جمع میکنند و وارد سدها میکنند تا کسانی که در ساخت و ساز سد کوتاهی کردهاند بیشتر منتفع شوند. این افراد که از هر اقدامی سود میبرند در این صورت هم پیشپیش زمین میخرند و بهجای سدسازی و کشاورزی از آن استفاده میکنند و اصلاً کسی به فکر توسعه پایدار نیست.
در حال حاضر موضوعی اجرایی به نام توسعه پایدار در کشور نداریم، در واقع اصلاً توسعهای نداریم که پایدار باشد. در چنین شرایطی پایداری مفهومی ندارد. این مشکلات جهانی که اثراتش در ایران به وفور دیده میشود، در ایران کمرنگتر است و فقط در حد دستورات و فرمایشات است و انگار نه انگار دنیا دچار بحران شده است و ایران هم در این میان دست روی دست گذاشته است. در همه دنیا مردم یک روز کارشان را رها میکنند و برای محیط زیست به خیابان میریزند تا مشکلی برطرف شود اما در ایران چنین نیست.
در این مدت حتی ما به مشکلات کشورمان هم اهمیتی نمیدهیم. ما حتی نمیدانیم تا یک ماه دیگر آب خوردن هم نداریم و همه تقصیر را بر سر افزایش جمعیت میاندازیم. دلیل این امر این است که ما در کشور بیلان محیط زیستی نداریم و برنامهریزی برای آن وجود ندارد. ما فقط شهرک میسازیم و مردم را وارد شهرها میکنیم و بعد منتظر میشویم یک اتفاقی بیفتد؛ حال آن اتفاق چیست و قرار است چه معجزهای شود، نمیدانیم.
در شرایط فعلی در کشورمان به راحتی مقدمات بحرانهای بزرگ زیستمحیطی در حال فراهم شدن است و نمیتوانیم راجع به آنها نظر بدهیم. از یک صندوق ۷۵۰ میلیونتومانی که شبیه به یک کاسه گدایی میماند که از موسسات و مردم خواسته میشود به آن کمک کنند نمیتوان انتظاری داشت تا برای آینده محیط زیست کاری کنند. وقتی دولت یا مسوولان نمیتوانند برای محیط زیست کاری کنند و کار از کار گذشته است و حتی به بحران رسیدهایم، نقش مردم چیست؟ به نظر من در شرایط بحرانی فعلی نیازمند یک بسیج ملی هستیم. همانطور که در کشور چین این مساله انجام شد، اگر مردم سرزمینی راجع به مسائل محیط زیستی جدی باشند باید مردمش هم بسیج شوند.
در این شرایط باید مردم را بسیج کنید تا علیه آلودگی، علیه بیآبی و خشکسالی اقداماتی انجام دهند. صرف جریمه کردن تنها کارساز نیست و دردی را دوا نمیکند. ما در جامعهای هستیم که اصلاً مردم نمیدانند چطوری باید از منابعشان استفاده کنند و چرا آب زیاد است یا کم. ما باید سعی کنیم شرایط سیاسی را طوری اجرا کنیم که مردم از بحرانها وحشتزده نشوند اما در عین حال باید با مردم درست و رودررو و صمیمانه صحبت کرد تا آنها هم نقش خودشان را درست ایفا کنند. در ماههای اخیر ۲۴ ساعت شبانهروز کلیه رسانهها از کمبود آب صحبت میکنند اما دقیقاً چه کسانی توجه میکنند؟
در سالهای اخیر اوضاع به گونهای شده است که مردم همه چیز را از چشم دولت میبینند و حتی در مصرف آب و محیط زیست هم حالت لجبازی به خود گرفتهاند و نمیدانند چه اتفاقاتی در حال رخ دادن است؟
باید در این شرایط مردم را از مسائل دولت جدا کرد. دولت باید مردم را از خودش بداند و به مردم بگوید این اقدامات را انجام دهید و در صورت انجام نشدن این اقدامات اوضاع بدتر خواهد شد. ولی دولت نه از مردم درخواست کمک میکند و نه خودش اقدام سازندهای انجام میدهد. سازمان محیط زیست هم فقط سازمانی است که مهر تاییدی بر پروژههای دولتی میزند و اصلاً هیچ گونه دخالتی ندارد.
این کشور به مهمترین چیزی که احتیاج دارد یک وزارتخانه محیط زیست است. یعنی مسائل محیط زیست در حال حاضر از چارچوب مسائل کوچک خارج شده است. دریاچههای باعظمت در حال خشک شدن است، ریزگردها وارد کشور میشود و پشه همه جا را فراگرفته است. نمیدانم با یک محیط زیستی که چندان اختیاری ندارد قرار است چه بلایی بر سر محیط زیست آید. اکنون ایران به یک بحران دچار شده است و این بحران با صندوق و غیره قابل حل شدن نیست. این صندوق هم وسیلهای است که بعدها اگر روزی روزگاری دوباره ایران از لحاظ بینالمللی وارد چرخه سیاسی و اقتصادی جهان شود -که در حال حاضر نمیگذارند- بتواند منابع مالی موجود را زنده کند. حالا اینکه چه کسی میخواهد از این استفاده کند و این مساله تا چه اندازه و چگونه میخواهد کار کند، قضیه فرق دارد. شاید جذب منابع بتواند کمککننده باشد، اما این مساله هم چندان دردی از محیط زیست دوا نمیکند.
راهکار خروج از این بحران چیست ؟ نقش اصلی در جهت بهبود محیط زیست رامردم بازی میکنند یا این دولتها هستند که باید صدای محیط زیست را به گوش جهان و انجمنها برسانند تا راهکارها یکی پس از دیگری نمایان شوند؟با وجود اینکه این صندوق و این NGOها نمیتوانند کاری انجام دهند برای این بحران باید چه کار کنیم؟
در شرایط فعلی راهکار دادن مشکل است. این امر هم به این دلیل است که اولاً NGOها نقش چندانی در بهبود محیط زیست ندارند؛ این امر هم به این دلیل است که این سازمانها قدرت دولتی ندارند و فقط میتوانند از طریق بسیج کردن مردم این هماهنگی را انجام دهند. این NGOها هم به صورت خصوصی و به دنبال جذب سرمایه و کمک هستند که باید مدام منابع مالی برای اجرای اهداف فراهم شود و باز هم همان مشکل مالی به میان میآید.
اما بیشتر این سازمانهای مردمنهاد موفق بودند،آن طور که شما اشاره میکنید همه این انجمنها را نمیتوان در یک ردیف قرار داد. برخی با سرمایههای مردمی و برخی با کمک سرمایهگذاریهای بخش های مختلف توانستند فعالیتهای مثبتی در جهت حفظ محیط زیست و فراهم کردن شرایط مناسب انجام دهند؟
بله، بیشتر این سازمانهای مردمنهاد در برخی مسائل موفق بودند، اما مشکل در کشور ما بنیادی است. در ایران نیز سازمانهای غیردولتی فقط میتوانند یکسری مسائل خیلی کوچک و خرد را برآورده کنند و نمیتوانند با مسائل کلان محیط زیست برخورد کنند که این خود مشکل بزرگی است.
سادهترین راهحل این مساله این است که به طور مثال دولت پول خیلی هنگفتی را به چنین صندوقی بریزد در حالی که میلیاردها تومان پول در حساب برخی سرمایهداران وجود دارد.
اما اکنون ساختار سازمان محیط زیست در این حد نیست که بتواند مثلاً مانند سازمان ملل که پروژه و برنامه دارد و مدام در حال ارزیابی هستند، عمل کند این بدین معنی است که این صندوق بعد از این ۱۰ سال هم نمیتواند هیچ کاری انجام دهد؛ صندوقی که ۷۵۰ میلیون تومان سرمایه اولیه دارد و به امید سرمایههای خارج از کشور است. ابتدا باید میزان پولی که میتواند مشکلات زیستمحیطی را برطرف کند مشخص کنیم، بنابراین باید پول صندوق را تا ۱۰ برابر افزایش داد تا شاید یکی از این مشکلات برطرف شود. در این شرایط مردم نمیدانند چه بلایی سرشان میآید. هر روز تعداد بیماریها بیشتر میشود و در مقابل فرهنگسازی از مصرف بنزین و آب و هوا نداریم. اثرات این مشکلات زیستمحیطی، وجود بنزین آلوده، کمبود آب و مشکلات هواست که رو به افزایش است و به شدت همهگیر شده است. انگار این مسائل تا اندازهای ادامه دارد تا همه مردم بمیرند و جایی برای زندگی کودکان آینده نباشد، تا ۱۰ سال دیگر اثرات این مشکلات بیداد میکند و سرطان، بیماریهای غدد و غیره همهگیر میشود. شاید بهتر است پیش از هرگونه اقدامی ، فرهنگ استفاده از منابع و امکانات پیش رو گسترش یابد . در مواقعی جوانان حتی نمیدانند چگونه باید ازبنزین و امکاناتی که دراختیارشان است استفاده کنند. آنها باید بدانندکه این آلودگی که وارد هوا می شود چه بلایی بر سر هموطنان و آیندگان میآورد. بنابراین این صندوق نه تنها کمکی به محیط زیست نمیکند بلکه یک برنامه گسترده و عظیمی است که اجرای آن بیش از این زمان میبرد