نامه ای برای پسرم و “سعید”و “سعیده” های این دیار……(۴)/جلال میرزا آقایی
مدیر خبر1 آبان 20, 1399مقالهدیدگاهها برای نامه ای برای پسرم و “سعید”و “سعیده” های این دیار……(۴)/جلال میرزا آقایی بسته هستند260 Views
اختصاصی همای گیلان:در نامه قبلی از رابطه فلسفی ،بین “حقیقت ” و ” احساس” وچگونگی ارتباط ذاتی آنها ،که از آن مولودی بنام هنر پا به عرصه گذاشت و این ارتباط، ذاتی و طبیعی بود، اما امروز در این نامه این ارتباط را از ذات طبیعی به گستره ی اجتمایی و انسانی خواهیم کشاند و پیوند های دیالکتیکی آنرا آشکار و چگونگی پیدایش مکاتیب بشری را تشریح می کنم .
فلسفه ،معلول روح جستجوگر انسان، برای پیدایش حقیقت است که از روز ازل همره ی تاریخی بشر بوده و در حوزه های متفاوت علوم و اکتشاف آن و حتی اختراع ، نقش بنیادین داشته است .
مکاتیب بشری در حوزهای گوناگون و علی الخصوص ، علوم انسانی و اجتمایی ، آنچنان فراوان است که براحتی می توان گفت که همه تاریخ و تاریخ اندیشه های انسانی را در بر گرفته است . اگر هنر را مولود ذات ِ حس زیبای انسانی بدانیم ، فلسفه معلول ذات ِ حس حقیقت جویی انسان می باشد و آنگاه که نیازها و آواز ها به سطح روابط انسانی کشیده میشود ، مکتب های رنگارنگ حوزه ی علوم انسانی متولد میشوند که به فراخور، به تبیین و چگونگی شکل گیری آنها ، خواهیم پرداخت .
به درازا و موازات عمر کره خاکی ، بشر پابه پای تحولات آن ،و گاهی در تغییرات و حتی تخریب آن ، دخیل و شریک بوده است.انسان اولیه به به ذات جستجو گری خویش ،به ارزش آتش برای گرما و ارزش غار برای جان پناه ، پی برده و بعد ها با پیدایش عصر آهن و عصر کشاورزی و عبور و مرور از دوران های اولیه پیدایش و از ترکیب عصر آهن و عصر کشاورزی ، به زندگی اجتمایی روی آورده و برای مدیریت این دوره ، حوزه مبانی اندیشه های سیاسی و اجتمایی را شکل داده ،که چگونگی تشکیل این مدیریت ها ، با جنگ و نزاع ها ی خونین همراه بوده که بیشترین تراژدی های خونین و درد ناک تاریخ ،مربوط به حوزه ی چگونگی مدیریت اجتمایی و جغرافیایی بوده است .
برگ برگ ِ صفحات تاریخ ، متاسفانه آغشته به خون و خونین بوده و این نزاع ها ، آنجا که بشر از عقلانیت فلسفه ی اجتمایی ، فاصله داشته ، بیشتر بود و این تجارب خونین ، روح پرسشگری انسان را به تحقیق و تجسس برد و هر چه به زمان عصر حاضر نزدیک تر می شدیم ، همگرایی انسانی بیشتر و مدیریت حوزه های سیاسی و جعرافیایی ، علمی تر می شد تا جاییکه با کاووش های علمی و تکنیکی (سیانتیسم) ، تحقیقات حوزه های نظری مبانی انسان شناسی و اصالت آن (اومانیسم) ، به موازات هم ،رشد و تکامل یافته اند .ورود به این بخش از تاریخ بشری بدون پیش نیاز و آگاهی از ذات فلسفی بشر و چگونگی ورود به عرصه های اجتمایی ، غیر ممکن می باشد و بر ساخته های تاریخی بشر و سپس آیین و مکتب های دینی و بشری ، پشت دروازه های این عصر از تاریخ بشری ، به انتظار نشسته اند که در نامه ی بعدی بدان اشاره خواهد شد …..
ادامه دارد ..