به گزارش قدس آنلاین، رضا عنایتی درباره اینکه چرا هرگز درتیم ملی به او توجه نشد این توضیحات را داد:« برای خودم هم این موضوع جای سؤال بود چرا که تمام رکوردهای فوتبال را داشتم اما برانکو من را به تیم ملی دعوت نمیکرد. وقتی کسی به عمد به انسان بدی کند نمیتوان او را حلال کرد. (منظورش برانکو است)اما اگر کسی به شما عمدی بیاحترامی نکند میشود او را حلال کرد. حتی اگر بگویم برانکو را حلال کردم اما از ته دل او را نبخشیدم. مبنای یک مهاجم آماده از آمار گلزنی او مشخص میشد و من هم تمام آمارهای موجود را در اختیار داشتم اما باز هم در تیم ملی بازی نمیکردم و بازیکنانی در تیم ملی بازی میکردند که در طول فصل ۲ یا ۳ گل به ثمر میرساندند.» خیلی از مهاجمان هم دوره شما بدون اینکه اسم از کسی بیاورند میگویند حقشان در تیم ملی خورده شده و همین موضوع باعث میشود تا نگاهها به سمت علی دایی برود. البته عدهای هم هستند به صورت مستقیم از علی دایی درباره مشکلات تیم ملی نام میبرند مثل علی کریمی که همین چند روز قبل و بعد از قهرمانی تراکتورسازی در جام حذفی باز هم علیه علی دایی موضع گرفت. عنایتی دراین باره گفت:« من میخواهم شفاف جواب بدهم. ضعف سرمربی یا مدیریت را نباید گردن بازیکن بیندازیم. دقیقا سن من سنی است که علی دایی در تیم ملی بازی میکرد یعنی ۳۷ سال. من هم آنقدر دوست دارم همین حالا در تیم ملی بازی کنم. وقتی مربی تیم ملی از من میخواهد بازی کنم و میبیند که من نمیتوانم یا ضعیفتر از بقیه هستم این بیعرضگی سرمربی تیم ملی است که این اتفاق میافتد چون من دوست دارم بازی کنم اما اگر ضعیفتر از بقیه هستم و بازی میکنم این بیعرضگی مربی است و دلایلش مختلف است. شاید مربی میخواسته از شم گلزنی یک بازیکن یا از تجربه او استفاده کند اما ما آن زمان مصاحبه میکردیم که چرا علی دایی بازی میکند یا همه ایران این سؤال را میپرسیدند. پس مشکل به سرمربی برمیگردد اگر مربی من را بازی دهد چه طور میتوانم بگویم بازی نمیکنم.» عنایتی درپاسخ به این سوال که چرا مربیان تیم ملی از علی دایی حساب می بردند گفت:« به خدا نمیدانم. من ۷-۸ سال در تیم ملی بودم و چیز خاصی نمیدیدم چون علی نه بزن بهادر بود و نه اهل این حرفها.» اما خیلیها دایی را متهم به باندبازی میکنند! عنایتی دراین باره هم توضیحاتی داد:« این موضوع طبیعی است که شما در هر جایی باشی با تعدادی از افراد حاضر در آنجا رابطه خوبی داری و شاید در همین محل کار شما هم چند نفر با هم رابطه صمیمی داشته باشند. شما میتوانی به این جمع بگویی جمع دوستان یا باند. من با علی کریمی، مهدی رحمتی و جواد نکونام در اردوها با هم بودیم و به ما میگفتند که ما باند ۲۰۰۶ آلمان هستیم.حتی برانکو با وقاحت کامل گفت که اشتباه کردم علی کریمی و عنایتی را به جام جهانی بردم. البته باید بگویم مسئلهای که در اینجا وجود داشت در اردوی ۲۰۰۶ نبود. به هر حال مشکلاتی وجود داشت. به طور مثال خود من با وحید هاشمیان در رختکن دعوایم شد. من از پزشک تیم چیزی خواسته بودم که برایم نیاورده بودند که من با صدای بلند اعتراض کردم و وحید به من گفت این کار را نکن چون وسط بازی است و بازیکنان نیاز به آرامش دارند و ما جر و بحث کردیم. وحید تنها بازیکنی است که با هیچ کس کاری ندارد اما الان به آلمان رفته و با کلاس شده است!» عنایتی در بازی باشگاهی همیشه خوب گل میزد اما نتوانستی هیچ گاه این روند خوب گلزنی را در تیم ملی هم ادامه دهد. عنایتی درباره این موضوع می گوید:« من تنها بازیکنی بودم که در جام جهانی حتی گرم هم نکرده بودم. اما یک سوال دارم؛ من در کدام بازی فیکس بازی کردم؟ در کدام بازی از ابتدا به میدان رفتم؟ کدام بازی من به عنوان بازیکن ذخیره به میدان آمدم و بد بازی کردم؟ اولین بازی من مقابل فلسطین بود که گل زدم. مقابل کویت پاس گل دادم در جام ملتهای آسیا مقابل تایلند گل زدم. در بازی با بحرین هم دو تا به تیر زدم شما ۱۰ دقیقه و ۵ دقیقه بازی کردن را جزو آمار نیاورید. شما اعتماد به نفس باید به بازیکن بدهید. زمان برانکو ۵-۶ بازیکن در تیم ملی بودند اما الان هیچ اسمی از آنها وجود ندارد. آنقدر بازی کردند که فوتبالیست شدم. همه آنها از من ۱۰ سال کوچکتر بودند. بازیکن باید بازی کند تا فوتبالیست شود. فکر میکنید ابراهیم میرزاپور چطور دروازهبان شد؟ یک بازیکن باید اعتماد به نفس داشته باشد من اگر بدانم بازی میکنم با خیال راحت و بدون استرس بازی کن نه اینکه یک چشمم به نیمکت باشد و یک چشمم به زمین.» شاید عنایتی بازیکن بدشانسی باشد که با توجه به اینکه در استقلال بازی میکرد اما هیچ گاه به صورت مطمئن در تیم ملی بازی نکرد. مهاجم سابق باشگاه استقلال ادامه می دهد:« ببینید در استقلال و پرسپولیس موضوعی وجود دارد که شاید درباره سایر تیمها کمتر به چشم میآید. در استقلال و پرسپولیس چهره از هر چیزی مهمتر است شما اگر چهره زیبایی داشته باشید همه چیز هستی. این نه در فوتبال ما بلکه در همه جا مثل بازیگری و خوانندگی هم مهم است. شما باید فاکتور اولیهتان چهره زیبا باشد و متاسفانه اگر چهره زیبایی نداشته باشی هیچ توجهی به تو نمی شود و کسی به کارنامه تو نگاه نمیکند. من از نظر فشار بیرونی فقط روزنامهها از من حمایت میکردند اما جو استادیوم خیلی کارها میتوانست انجام دهد که به نفع من نبود. جو استادیوم میتواند خیلی تصمیمها را عوض کند کما اینکه هنوز هم این اتفاق میافتد. بعضی از مربیان دوست دارند به هر صورتی که شده باشند و برای ماندن در ایران شما باید آدم داشته باشید. اگر آدم نداشته باشی زود برت میدارند و این یک واقعیت است.» عنایتی درپایخ به این سوال که شاید برانکو قلبا دوست داشته عنایتی بازی کند اما به خاطر بعضی از مسائل از دایی حمایت میکرده است. می گوید:« دقیقا همین طور است من نمیتوانم سلیقه سرمربی را عوض کنم. شاید سرمربی آن زمان فکر میکرده اگر حمایت علی دایی را از دست بدهد او را برش میدارند. این طرز تفکر بود که وجود داشت و من نمیدانم بگویم که علی دایی نفوذ داشته یا نه.» آیا آن زمان درخواستی از عنایتی برای حمایت از او شد؟ او می گوید:« شخصیت آدمها با هم فرق میکند. شما اگر ببینید من آدمی هستم که میتوانید به من نفوذ کنید حتما این کار را خواهید کرد. خط قرمزهایی همیشه برای همه آدمها وجود دارد و میتوان برای افراد این خط قرمز را طوری تعیین کرد که طرف مقابل بداند نمیتواند از این خطوط رد شود. من اجازه نمیدهم هیچ گاه که کسی حتی به شوخی هم از من چنین درخواستهایی داشته باشد. آدمهایی که برایشان چنین اتفاقاتی میافتد انسانهای ضعیفی هستند و از شرایط شان میترسند. آنها میترسند که بازی نکنند و به همین دلیل این کارها را انجام میدهند. من اگر بخواهم خرجی برای یک خبرنگار یا لیدر بکنم آن پول را برای خانوادهام خرج میکنم.» عنایتی داستان بازنگشتن خود به استقلال را ماننند یک تله فیلم می داند. او دراین باره می گوید:« همانطور که گفتم داستان استقلال برای من تله فیلم شده است وقتی به صبای قم رفتم در نیم فصل تمام عالم و آدم بسیج شده بودند که من به استقلال برگردم که نشد. اول فصل که شد هیچ کس سراغ من نیامد تا اینکه من با مس کرمان قرارداد بستم. من در جلسه قرارداد بستن بودم که تلفن زدنها شروع شد که چرا به مس رفتی. من هم با مسئولان مس صحبت کردم چون اولویتم استقلال است اجازه بدهید به این تیم بروم. قراردادم با استقلال را نوشتم و زمانش هم دو سال تعیین شد. تحولات در استقلال صورت گرفت و قلعهنویی سرمربی استقلال شد و به من خبر دادند که او گفته عنایتی را نمیخواهم. من ظرف ۲۵ دقیقه قراردادم را با مس بستم تا نیم فصل شد و دوباره در نیم فصل تلفنزدنها شروع شد. من به آنها گفتم اگر در نیم فصل مرا میخواهید باید با مس صحبت کنی و حتی به قاسمپور هم این موضوع را در میان گذاشتم. دوباره اول فصل که شد دیدم کسی من را نمیخواهد. تا اینکه من به صبای قم پیوستم و دوباره تلفنزدنها شروع شد.» چه کسانی با عنایتی تماس میگیرند؟ او پاسخ داد:« دوستان نزدیک که من هم میشناسمشان این تماسها را میگیرند اما امسال میدانم اتفاقاتی افتاد که من به استقلال نروم چون اگر به این تیم میرفتم منافع خیلیها به خطر میافتاد. من هیچ چشمداشتی به هیچ چیز در استقلال نداشتم. نمیدانم چرا بعضی ها میترسند من به استقلال برگردم.» برای خودم هم اگر بخواهم واقعیت را بگویم سخت است که بخواهم از فوتبال خداحافظی کنم و این موضوع باید است و شایدی نیست. این موضوع برای من خیلی سخت است اما چارهای هم دارد این که در کلاسهای مربیگری شرکت کنم و به بچهها آموزش فوتبال بدهم.»
چرا همه بازیکنان فوتبال ایران دوست دارند بعد از تمام شدن فوتبالشان مربی شوند؟ عنایتی پاسخ می دهد:« شما اگر سازماندهی درستی در فوتبال داشته باشی جا برای همه هست که مربیگری کنند. نمیتوان خیلی راحت از تجربه ۲۰ ساله فوتبال بگذریم اما چون ما سازمان نداریم این اتفاق نمیافتد. خیلی کارها میتوان با فوتبال انجام داد. مشکل اساسی اما اینجاست که همه ما توقع داریم سرمربی باشیم و اگر سرمربی نشویم انگار چیزی نیستیم و فکر میکنیم اگر سرمربی نباشیم بیکلاسی است. لذتی که در تعلیم بچههای کوچک هست در کار کردن بازیکنان بزرگ نیست. مربیگری عشقی است که باید آن را درک کنیم. عاشقی فقط برای دو جنس مخالف نیست و میتوان به کار هم عشق ورزید اما قبول داریم توقعات ما خیلی بالاست.» عنایتی جزو کدام دستهای. دستهای که سرمربیگری میخواهد و یا قصد دارد به کودکان آموزش دهد؟ او گفت:« من هم دوست دارم چیزی که سالیان سال برای ما زحمت کشیدهاند آن را به دیگران نشان دهم اما انسان پرتوقعی نیستم و شاید به مشهد برگردم و چند مدرسه فوتبال تاسیس کنم و خیلی راحت و بیدغدغه به زندگیام بپردازم. اصلا هم دوست ندارم تحت لوای تیم باشگاهی قرار بگیرم. اگر بخواهم کاری بکنم قطعا خودم آن را انجام میدهم.» بازیکنی مثل فرهاد مجیدی خیلی راحت در ۳۵ سالگی فوتبال را کنار میگذارد. اما او صحبت از خسته شدن میکرد. عنایتی درباره خداحافظی مجیدی هم حرف هایی می زند:«اولا هیچ انسانی یک شبه خسته نمیشود و خسته شدن از فوتبال یک سیر میخواهد و نمیتوان شب خوابید و صبح بیدار شد و گفت که از فوتبال خسته شدم زیرا خسته شدن از فوتبال طی شدن یک روند را میطلبد. به نظرم اینکه کسی شب بخوابد و صبح بگوید خسته شدم منطقی پشتش نیست اما به مرور زمان اگر انسان احساس کند کاری نمیتواند انجام دهد از همه بهتر خودش میتواند به این نتیجه برسد که میتواند برو یا نه. من هم اگر روزی احساس کنم مثمرثمر نیستم صد در صد فردایش از فوتبال خداحافظی میکنم اما اینکه بخوابم و صبح بگویم خسته شدم امکان ندارد.»